یادداشتی بر نمایشگاه کامران کاتوزیان پس از بیست سال آغاز مجدد…
انفجار امواج
خاندان کاتوزیان دو نقاش برجسته داشت.عباس کاتوزیان که به سبک کمال الملک کار می کرد و فروردین ماه گذشته در ۸۵ سالگی درگذشت، و کامران کاتوزیان نقاش توانای معاصر. کامران کاتوزیان نقاشی است خودآموخته و برای رسیدن به جایگاهی که در نقاشی دوران معاصر دارد به اصطلاح دود چراغ خورده است.او متولد ۱۱ تیر ماه ۱۳۲۲ است و از کودکی به نقاشی علاقمند بوده و در ۱۷ سالگی با هنر گرافیک آشنا شده است. در آن دوره تمام کارهای نقاشی گرافیکی را خودش انجام می داده است در سال ۱۳۵۳ سازمان جهانی I.A.A مسئولیت برگزاری نمایشگاه بین المللی گرافیک تهران را به عهده او گذاشت. در آن دوران از طرف آن سازمان برنده جایزه شد. او از معدود هنرمندانی است که کمربند سیاه کاراته داردکاتوزیان به گفته خودش هرگز کارش را در یک سبک، محدود نکرده است و اجازه نداده سبک و روش دست و پایش را ببندد. اما در دوره ای از کار هنریش به سوررئالیسم روی آورده است. خودش می گوید در این دوره تحت تاثیر هنر گرافیک بوده است. اما سال هاست که اثری با این سبک خلق نکرده در پاسخ چرایی آن می گوید: “شاید بیشتر تحت تاثیر موضوع ها و حوادث اجتماعی و اتفاقاتی که برای مردم خودم افتاده قرار گرفته ام.“موضوع اکثر آثار کاتوزیان انسان است. تابلوهایش شهادتی است برزمانه ای که در آن می زید. کودکان در کارهای او نقش اساسی دارند. آن کودک زباله گرد با کفش های پاره اش و رنج و نفرتی که در صورت و چشمانش دارد، بیننده را به تفکری جدی و عمیق وامی دارد و این همان چیزی است که نقاش می خواهد. پیرزنان و پیرمردان او برچهره نقش رنج زمانه دارند. اگر گاهی می خندند از پوست کلفتی شان است در برابر ستم های زمانه.نقاشی های کامران کاتوزیان نماد رهایی اند. رهایی ذهن، رهایی رؤیا و رهایی اشیا… در آثار این نقاش، نت مسلط بر آکورد، نت آزادی فردی است. فضای این آزادی، فضایی فخیم، فاخر و فرهیخته است. تصویر، در گذشته و در تمدن های سنتی، تجلی امر قدسی بوده است، چنان که در شمایل های مربوط به ادوار تاریخی می توان شاهد بود اما با انفجار نظام های فرهنگی، تصویر بی آن که از هیچ محملی برخوردار باشد، خودزاده می شود. ما با نوعی انفجار تصاویر سروکار داریم که سراسر جهان را در امواج خود می گیرد.کاتوزیان در جست وجوهای خلاقانه و کاوش های ذهنی خود توانسته است به فضاهایی دلچسب دست پیدا کند. می خواهم به این توضیح دست پیدا کنم که سوررئالیسم دلچسب وی چگونه موجب ایجاد احساس لذت در بیننده می شود. حتی اگر محتوای نمادین این آثار را از ساختار شکلی آنها جدا کنیم، باز هم با رفتارهای نقاشانه ای مواجه می شویم که فارغ از مضامین ذوب شده در بافت آنها، چشم نواز و دوست داشتنی اند. این نقاشی ها، به دور از معانی نهفته در لابه لای شان، (معانی ای که فقط یادآوری های یک نقاش اند به خواب هایش)، باز هم نقاشی اند و به صرف نقاشی بودنشان، دیدنی و مکث انگیزند.صراحت او در برخورد با لحظههای ایستا و تکراری زندگی است که اغلب سعی در به خاطر آوردنشان نداریم و معمولاً ساده از کنارشان میگذریم؛ لحظاتی بسیار حقیقی و پرتأمل، لحظه درک گذشت زمان، لحظات پنهان تصمیمگیری و نظر کردن به خود. در این مجموعه پارادوکسی را در ذهنیت نقاش نسبت به انسان مشاهده میکنیم که از یک سو انسان را در لحظات فعال همراه با ذهنیتی پویا در کنار تکرارها و روزمرهگی تصور میکند و از سوی دیگر او را بدون کاربرد و منفعل و نظارهگر گذشت زمان تجسم میبخشد.”رنگ آمیزی های کاتوزیان درنقاشی هایش به شکل چشم گیری دل نواز هستند.رنگ بندی های او تحت تاثیر تجربیاتش در دنیای گرافیک سبب جذب مخاطب به آفریده هایی است که طرح وروح آن برگرفته از زندگی انسانی است.گرچه این نوع زندگی می تواند برای بینندگان آثار وجوهی را به ارمغان بیاورد که ذهنیت های چند پاره ای را به دست می دهد وآن لمس دنیای واقعی و غیرواقعی آدیمزاد است.طراحی خطوط وآفرینش های او دربافت قاب هایش با تنوعات بی شماری روبروست.برخورد سطوح سیاه ورنگی باعث به وجودآمدن تصویری می شود که چشم بیننده را با حجمی دیگر آشنا می سازد.بنابراین کاتوزیان سعی دارد تا بهترین واصلی ترین خطوط را در نقشه یا اسکیس اولیه خود نشانه گذاری کند تا درنتیجه تجربیاتش در دنیای نقاشی به شکل خلاقانه ای برخورد کند.کاتوزیان با ترسیم چند خط ورنگ گذاری ساده ولی تند در حرکت قلم خود طبیعتی را به وجود می آورد که اصلی ترین عنصر آن در شکل زیبایی شناسانه آن زمینه های سفید وخاکستری در فصولی سبز رنگ ماه های درگذر است.کامران کاتوزیان پس از بیست سال آثار نقاشی هایش را در نگارخانه ماه مهر به نمایش گذاشته است. افتتاحیه این نمایشگاه روز سه شنبه 6 بهمن ماه 1388 از ساعت 4 تا 8 بعد از ظهر بود و نمایشگاه تا 20 بهمن ماه، همه روزه به غیر از جمعه ها از ساعت 2 تا 8 بعد از ظهر دایر است.