نگاهی به نمایش “ رسم عاشقی “…
سیمای تمام نمای طنز گفتاری
“رسم عاشقی” عنوان نمایشی است که عظیم موسوی درمقام نویسنده و کارگردان آن را بر صحنه تالار سنگلج اجرا می کند. دراین نمایش محمود راسخ، عبدالرضا فریدزاده، عصمت رضاپور، یلدا قشقایی، سودابه گودرزی، داوود اسداللهی، رامین ابوالفتحی، بتول راستگویان، مهرآسا صمدی، مرتضی رستمی، نیما بابازاده و مینا رها در رسم عاشقی به ایفای نقش میپردازند. اجرای این تئاترهر شب ساعت 20 و به مدت 75 دقیقه بر صحنه است.
خلاصه نمایش:حاج محسن، در مرکز این بده بستان عاطفی است. او پیرمردی شوریده و عارف مسلک است که با وجود از دست دادن همسرش همچنان قبراق زندگی میکند. او به خانواده پسرش اسدالله که دچار ورشکستگی شده است، پناه میدهد…
نمایش کمدی “رسم عاشقی” چندمین اجرای عظیم موسوی در ژانر کمدی است. البته باید اعتراف کرد که تمایل و علاقه موسوی به طنزپردازی به ویژه در حوزه زبانی را می توان حتی در جدی ترین آثارش در قالب موقعیت ها و گفتارهای متعدد مورد جستجو قرار داد.
اما “رسم عاشقی” به هر جهت کاملاً در قالب کمدی و در شیوه ایرانی آن تولید و اجرا شده و از همین روی در میان نمایش های این کارگردان اثری متفاوت نشان می دهد. با تماشای این اجرا و تاملی بر آثار پیشین این گروه متوجه می شویم که شاید محتوای اثر را به واسطه مخاطبان آن نیز بتوان در میان کارهای موسوی نمایش متفاوتی دانست؛ به جهت آنکه به واسطه تغییر لحن و گرایش به جذابیت های کمدی مخاطبان بیشتری جذب آن می شوند و عامه مخاطبان همراه با تماشاگران خاص جزء دریافت گران نمایش قرار می گیرند.
موسوی در این اجرا با زبانی ساده تر و عام تر تماشاگرانش را مخاطب قرار داده و اگر چه اثرش مثل همیشه متانت و فخامت لازم را دارا است اما ساده تر و همه فهم تر از آثار پیشین او نشان می دهد. او با این نمایش یک قدم به تماشاگران عام نزدیک تر شده و در عین حال هیچ گاه از دغدغه های مضمونی محتوای آثار قبلی عقب نشینی نکرده است. در واقع می توان گفت که “رسم عاشقی” شیوه و ابزار ساده تری را در خدمت بیان منظور و محتوای مورد نظر این نویسنده و کارگردان قرار داده است.
تازه ترین نمایش موسوی که این روزها در تالار سنگلج در حال اجراست، در بستر رویدادها و اتفاقات کمیک داستانش پیوندی ساده و در عین حال عمیق رادر حوزه جامعه شناختی ایرانی برقرار کرده و نتایج همنشینی این حوزه را به بهره گیری از شگردها و کارکردهای نمایشی در خدمت موضوعیت مرکزی و محوری اش (عشق) قرار داده است.
موسوی اگرچه در طراحی و پرداخت شخصیت های نمایش خود تا حدودی به فاکتورهای کمدی نزدیک می شود اما باید به خاطر داشته باشیم ژانر کمدی سبک درشکل نهایی به سادهلوحی پرسوناژها هم نیم نگاهی دارد، اما تاکید وزیاد روی این موضوع تا حدی به نمایش”رسم عاشقی” و پس زمینههای فرهنگی آدمها آسیب رسانده است. موسوی بنا را بر این گذاشته که پرسوناژها در هر حالت و موقعیتی کاری انجام بدهند و حرفی بزنند، در حالی که گاهی خاموشی و لال گونگی به موقع بسیار کمیکتر است و نقیضه نمایی خندهدار اثر را تشدید مینماید؛ برای اثبات این موضوع و اجتناب از حرکات و گفتار شتابزده میتوان به مثالی در خود اجرا اشاره کرد: نشستن بازیگران پشت به تماشاگران و سر دادن شعارهایی درباره جمعیت عرب زبان در یکی از صحنهها وجه کمیک اثر را ارتقاء بخشیده است و اگر این صحنه با همان حرکت معمولی به اجرا درمیآمد، چندان کمیک نبود.
نمایش”رسم عاشقی” با بهرهگیری از عناصری مثل حرکات سریع، موزون، شتابزده و غیر قابل انتظار، تکرار، ادا و اطوار، تصادم و برخورد، داد و بیداد و شلوغی، جابهجایی زیاد و همزمان با استفاده از تعابیر ذهنی کمیک، اشتباهگویی و تغییر سریع حالت به طور نسبی شاخصههای کمدی سبک را مینمایاند و از نیمه نمایش به بعد تماشاگر را بیشتر میخنداند.
در این اجرا موضوع محوری داستان تا حدی کمرنگ شده است و فقط از نیمه نمایش به بعد، مخاطب به تدریج بنمایههای موضوعی نمایشنامه را دریافت میکند. اجرا در آغاز تا حدی ضعیف است، اما کمکم و با سیری صعودی به اجرایی متوسط تبدیل و در اواخر به طور نسبی برجسته میشود.
موسوی تلاش می کند در برخی از لحظات اجرا دست به چینشی دقیق و هدفمند بزند تا در پرداخت شخصیت های نمایش اش از این طریق پیشروی کرده و این بار توجه خاصی به جزئیات بیشتری در رفتار، زبان، نقش اجتماعی و مناسبات ارتباطی جامعه مورد نظر ارائه دهد. بدین ترتیب وی قادر است تا ترکیب مناسبی از نشانه ها را در جهت درک و شناخت محتوای داستانش با هم همنشین کرده که تماشاگر را در رسیدن به پیام نمایش در رابطه با مضمون آن راهنمایی می کنند.
دکور و صحنه آرایی، داستان، موقعیت و گفتار، میزانسن و.. در نمایش “رسم عاشقی” به خوبی مورد استفاده قرار گرفته اند و چینش مناسبی از عناصر و مولفه های نمایشی را در قالب یک کلیت هدفمند نتیجه داده اند. این نتیجه زمانی به هدف گروه اجرایی نزدیک می شود که اول؛ تماشاگر نمایش را ببیند، از آن لذت ببرد و با وقایع و رویدادهایش درگیر شود و دوم؛ مخاطب آن را درک کند و مفاهیم اش را بفهمد.