گرگها خوب بدانند

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

انقلاب بهمن که  زود به ز”انقلاب اسلامی” مبدل شد، در ماهی که امروز روز نخست آن است، چون بهمنی بر سرزمین ایران فرو افتاد و یخبندانی طولانی را حاکم کرد.

 از “انقلاب شکوهمند اسلامی”، “نظام مقدس جمهوری اسلامی” برآمد که اکنون بر پاهای لرزان خود، می کوشد “خلافت اسلامی” رابر بستری از خون، به تاریخ تحمیل و سپس جهان را مدیریت کند.

وقتی “انقلاب بهمن” بر ایران فروافتاد، از مساجدحتی بانگ “استقلال، آزادی” بر میخاست واینک درآستانه خلافت، محمدخاتمی  که با جوانان آزاد شده از زندان “نظام” عکسی می گیرد؛بالب خندان ام ادل پر خون می گوید: “از منابر دروغ می گویند.”

در اول بهمن ماه 1357 قابل پیش بینی نبود که 10 روز بعد “امام می آید” و 22 روز بعد رژیم گذشته دیگر نیست. فرماندهان ارتش شاهنشاهی بعد ها نوشتند: “مثل برف آب شدیم.”

آن روزروحانی سالخوره ای زیر درخت سیبی در دهی نزدیک پاریس بانوارهای کاست و رادیو بی بی سی« انقلاب» را “رهبر” ی می کرد.

امروز “نماد” جنبش دخترجوان زیبائی است با لبخندی ابدی برلب که ایرانیان، فردا- جمعه دوم بهمن- تولداو را در سراسر جهان با افروختن شمع جشن می گیرند. او اگر بدست سربازان “نظام” کشته نشده بود، تازه 27 ساله می شد. و دراین معنای شگفتی است. نماد جنبش، ندای ایران سبز، حتی از انقلاب کوچکتر بود.

 اکنون، رهبرانقلاب و جانشینش رهبرجمهوری اسلامی  و فرزندان انقلاب در برابر هم، در دو سوی گسل عمیق جامعه ایران در برابرهم ایستاده اند : یکی با گل و دیگری با گلوله. در یک جانب، اکثریت مردم ایران هستند که لبخندی بر لب وبرگه ای در دست دارند که تاریخ به آن رنگ سبز زده است. روی برگه تنها یک پرسش نوشته شده است. دکتر عباس میلانی می گوید: “رای من کو، فشرده صد سال مبارزه دمکراتیک” است.

این اکثریت که در پاسخ پرسش ساده اش در هفت ماه گذشته،  چیزی جز خشونت بی سابقه دریافت نکرده است، روزآخر دی ماه درمیان نعره های خشمگین “می گیرم، امان نمی دهم” یک “برگ سبز” دیگر رومی کند: سکوت سبز. تلفن ها زنگ نمی زنند. پیامک ها از پرواز می مانند.

و در این سکوت، مردم آرام، آرام به جانب بانک ها می روند تا پول هایشان را بگیرند. حسن روحانی

 می گوید که 370 میلیارد دلار به جیب دولت احمدی نژاد رفته است که برای یک پاپاسی آنهم به کسی جواب داده نشده است. درهمین هفته گوشت قرمز 50 درصد گرانتر می شود. ارقام حیرت آوری را اعلام می کنند: 47 میلیون ایرانی زیرخط فقر هستند. 20 درصد خانوارها کم غذایی مزمن دارند و 15 در صد کودکان دچار سوء تغذیه هستند.

با اعلام عدم تعهد بانک مرکزی د رموردکاهش نرخ تورم، کارشناسان هشدار می دهند: “ایران در آستانه زلزله اقتصادی” است.

کنسول ایران در نروژ که دراعتراض به کشتارمردم، استعفاء کرده است، درتلویزیون ها آفتابی می شود. اخبار حکایت داردکه 10 دیپلمات ایرانی دیگر هم راه او را رفته اند. اخباری هم هست که 4 افسر امنیتی دیگر در عراق به ارتش آمریکا پناهنده شده اند. روزنامه گاردین فاش می کندکه جمهوری اسلامی نبرد  اطلاعاتی را به اسرائیل باخته است. دکتر مسعود علی محمدی را  تازه ترین قربانی این بازی کثیف امنیتی می دانند.

جشنواره تئاتر فجر بی حضور بزرگان ایران و جهان افتتاح می شود. هیچ هنرمند صاحب اعتباری حاضر به داوری جشنواره فیلم فجر نشده است.

کودتاچیان که مدام منزوی تر می شوند، درآنسوی گسل تاریخی ایستاده اند.

سردار اسماعیل احمدی ‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی در هفتمین جشنواره علمی نظم و امنیت در دانشگاه علوم انتظامی می گوید: “مهم‌ترین ماموریت ناجا برقراری نظم و امنیت اجتماعی است. برای این هدف باید با تغییر و تحولات نظم و امنیت آشنا باشیم. باید شرایط جدید را درک کنیم. عامل اصلی قدرت در قرون گذشته زور بازو بود، اما امروز قدرت به زور بازو بستگی ندارد و استقلال کشورها با قدرت نظامی به دست نمی ‌آید. نیروی انتظامی در عصر دانش اگر بخواهد امنیت شهروندان را حفظ کند باید مسلح به دانش علمی شود.”

 حرف های رئیس دولت کودتا رابیاد می آورد. ماموران سردار هم برای اثبات حرف “رئیس” درعدم استفاده از “زور بازو” در همین جشنواره عکاسان و خبرنگاران زن را مجبور می کنند ابتدا چادر سرشان کنند و بعد وارد جشنواره شوند.

 وسائل علمی دیگر مانند تفنگ ساچمه ای، نارنجک اندازهای اشک آور، گاز خفه کننده خردل، باطوم های شوک الکتریکی، موتورهای تریل و شاسی بلند برای بسیج و لباس شخصی های سپاه و کنترل ای میل ها و ایجاد پارازیت روی تلویزیون ها و قطع سیستم اس ام اس ها می ماند برای بیرون جشنواره.

دستگیری بی سابقه هنوز ادامه دارد. هرکس را می شناسند می گیرند. آخربازهم به مقام رهبری قول داده اند: “تمام شد. کسی نمانده 22 بهمن بیرون بیاید.” تنها دراین هفته 500 نفر را گرفته اند؛ از پیرمردهای سیاسی نزدیک به هشتاد سال تا زن وشوهری جوان که عکس هنری می گیرند. حتی زندانیان سیاسی دهه 60 را دستگیر کرده  اند. در جواب اعتراض این زندانیان که گفته اند “ما اصلا دیگر فعال نیستیم و کار به این کارها نداریم. زندگی مان را می کنیم و این بازداشت و دستگیری به زندگی و کار ما لطمه می زند”، گفته اند: “ما می دانیم شما فعالیتی ندارید، اما بالاخره این مردم از یک جائی تحریک می شوند، و ما دنبال این مرکز تحریک هستیم! شماها تجربه انقلاب بهمن و فعالیت های اول انقلاب را دارید. بهتر است یک مدت پیش ما باشید، زیاد نمی مانید.”

تلویزیون جمهوری اسلامی پخش صحنه های انقلاب بهمن را ممنوع کرده و ممیزان وزارت ارشاد از مریم زندی عکاس سرشناس خواسته اند عکس های خیابانی انقلاب را از کتابش حذف کند. این عکس ها تاکنون صد ها بار چاپ ومنتشر شده اند.

در سی ودو سالگی انقلاب اسلامی، مدعیان انقلاب و امام از عکس های انقلاب هم وحشت دارند.

محمد علی رامین هم دارد بسرعت بقیه روزنامه ها را می بندد. جوری که داد راهیافتگان مجلس هم درآمده است.

5 نفررا هم که نامشان اعلام نشده و تصاویر آنها هم در “دادگاه علنی” از پشت سر گرفته شده است، دارند محاکمه می کنند به اتهام محاربه و با  درخواست حکم اعدام توسط دادستان. بجای عکس های متهمین، تصاویر قاضی صلواتی منتشر شده است. اسداله لاجوردی معروف به جلاد اوین را به یاد می آورد و درست در روزهائی که نشانه ها حکایت از قربانی کردن قاضی مرتضوی دارد.

واژگان تهدید آمیز سخنان رهبرجمهوری اسلامی، قادر نیست مضمون ترسیده آن را پنهان کند. آخرین تلاشها برای جمع کردن “عناصر سست عنصر” درون نظام است که این هفته حتی محمدی ری شهری هم به جانب آنها تمایل نشان می دهد.

تلویزیون جمهوری اسلام، زیر فشار افکارعمومی، سبزنماهائی را به مناظره به برادر حسین می آورد که این هفته معلوم شده بازجوی مهندس سحابی هم بوده است. اما حتی این را هم تحمل نمی کنند.

برنامه قبلا پرمخاطب 2030 دقایقی را اختصاص می دهد به برخی ازفعالین جنبش سبز درخارج از کشور. همان ادبیات کیهانی است درتصویر. نشان می دهد از سبزها چقدر می ترسند.

در هفته آخر دیماه “بحران داخل وخارج” بهم پیوند می خورد. پاسخ جمهوری اسلامی  به پیشنهاد جهان برای حل مساله  اتمی “نه” است. زیباتر ازاین نمی شود به اسرائیل و امریکا پاس داد. کابینه مشترک تل آیو و برلین بلافاصله تشکیل می شود. تصمیم چیزی نیست  جز تحریم. آمریکا هم دنبال همین تحریم است. روزنامه های مهم دنیا در باره “بن بست مذاکرات و حرکت بسوی گزینه نظامی” بحث می کنند.

چین که با کالا های بنجلش بازار ایران را قبضه کرده است، هنوز مانع است تاقدرت های جهانی “تحریم های فراگیر و فلج کننده” راتصویب کنند.

 

در بهمنی دیگر،  فولکر پرتِس، مدیر بنیاد علوم و سیاست آلمان  که  جمهوری اسلامی را در “چنبره بحران داخلی و هسته‌ای” گرفتار می بنید، “چهارسناریو و یک کابوس” را برای ایران پیش بینی می کند. کابوس چیزی نیست جز جنگی خانمان سوز.

روزنامه اکسپرس از “شکاف در ارگان های حاکمیت ایران” خبر می دهد. مجید محمدی، اوضاع را چنین بر می رسد:

“رژیم جمهوری اسلامی با از دست دادن اکثریت مردم و تشدید اختلاف در درون نیروهای وفادار به ولایت فقیه اکنون به آخرین دستاویزهای رژیم‌های در حال سقوط تمسک می جوید: دعوت خودی‌ها به بصیرت یا همان زدودن شک و‌ تردیدهای ناشی از جنایات حکومت برای آنکه از ریزش فزاینده آنها کم شود (یک دستور اخلاقی که نتیجه‌ای عملی در بر نخواهد داشت)، و تهدید معترضان به اعدام. از این جهت هر گونه مخالفت با ولایت فقیه به فتنه گری، افساد در زمین و محاربه با خدا ارتقا داده می‌شود و محاربان نیز سریعا باید اعدام شوند.”

و شورای ملی ـ مذهبی ها درد ل این سیاست، نابودی ایران را می بیند: “پیامدها و هزینه‌های هرگونه گریز از این رویکرد و تلاش بیهوده برای انکار نیروی نوین و تحول‌خواه جامعه ایران و سرکوب آن در ذیل گفتارهای «دوقطبی» برعهده افراطیونی است که روزی باید پاسخ‌گوی وجدان، خدا و مردم خویش به خاطر این سیاه‌کاری‌ها و

نابودی توان و امکانات مادی و معنوی کشور در راه حفظ منافع و مناصب خویش باشند.”

بیانیه شورا راه نجات را اجرای خواست های پنچگانه بیانیه شماره 17 موسوی می داند.

 

 رزمگاه بعدی 22 بهمن است. سبز ها برای را پیمائی آرام و د رمسیرهای سنتی  آماده می شوند و کودتاچیان زندان اوین را از زندانیان عادی خالی می کنند تا برای دستگیرشدگان 22 بهمن جا داشته باشند.

درآخرین دقایق د یماه 1338 این شعر با ای میل می رسد. امضای زهرا رهنورد را دارد.

گرگها خوب بدانند در این ایل غریب

گر پدر مُرد، تفنگ پدری هست هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند

توی گهواره ی چوبی، پسری هست هنوز

آب اگر نیست، نترسید که در قافله مان

دل دریائی و چشمان تری هست هنوز