در منجلاب خبر

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

گاهی دلتنگ روزگاری می شویم که فقط یک رادیو داشتیم. از آن گاهی خبر پخش می شد و اغلب ترانه های درخواستی. حتما در آن روزگارمانند امروز، جنگ و نسل کشی و خانمان سوزی و کشتار قبیله ای و استعماری بیداد می کرد، ولی ظرفیت رادیوی ما در حد ی نبود تا ما را به جبهه های جنگ بکشاند و وادارمان کند تا خون و آتش و بدن های تکه پاره را ببینیم و از این که نمی توانیم وقفه ای در خونریزی ها ایجاد کنیم، آشفته حال بشویم.

به گردابی افتاده ایم در منجلاب خبر که دیگر حتی به یک دولتمرد هم در سراسر جهان اعتماد نمی کنیم. مگر می شود دولتمرد بود و از جنایت پیشگیری کرد؟ مثل این است که صفحه ی کامپیوتر و تلویزیون و سینما را درست کرده اند برای بارش خون و شنیدن صدای ضجه ی قربانیان و بازماندگان. مردی بالای سر خود و مردمی که بر آنها حکومت می کند، گنبد آهنین درست کرده و آن قدر پول و قدرت در جهان دارد که در آسمان گنبد بزند و خمپاره های حماس را در آسمان خنثی کند. هم او با این درجه قدرت، پس از کشتار ستمدیدگان غزه، تازه به آنها که پناهگاهی ندارند، پیغام فرستاده پنج ساعت مهلت دارند تا آب و نان بخرند و خانه های خود را ترک کنند. پیغام داده، پس از پایان مهلت، آتش توپخانه روی آنها ، باری دیگر در مقیاسی مرگبارتر گشوده می شود. آن مرد که امنیت دراز مدت قوم خود را به خطر انداخته، با این اقدام راه بر ائتلاف دولت خودگردان فلسطین و حماس بسته است. می داند در پی آن ائتلاف، مذاکره جدی می شود و مذاکره ممکن است پایان بخش گسترش اشغال سرزمین های بیشتری بشود. رویدادی که آن مرد از آن نفرت دارد. پایان کشتار، پایان زندگی جاه طلبانه ی او و همفکرانش است. چگونه به آن تن در دهد؟

غزه در خون و ویرانی و بن بست دست و پا می زند. غذا ندارد. دارو ندارد. یه سقف خانه ی خرابه اش اعتماد ندارد. در یک چشم بر هم زدن، کودک تکه تکه شده ای را روی دست می گیرد و می رود تا جائی پیدا کند برای دفن جگرگوشه اش. سرداران حماس هم دوام این کشتار را راز بقای خود می دانند. آنها نیز امنیت نداشته ی قوم خود را بیش از پیش به خطر می اندازند. برای ائتلاف با عباس بسی دست دست کردند تا نتانیاهو آمد، مردی که ائتلاف را سم مهلک می داند و آن را برج و باروئی در برابر شهرک سا زی و فزونخواهی.

غزه در خاک و خون می غلطد. از کمک های بشردوستا نه خبری نیست. تا حقوقدانان بتوانند تعریف “جنایت علیه بشریت” یا “نسل کشی” را در غزه ، مصداقی کنند، پاره ای مظلوم از بشریت فنا شده است. هرلحظه کنوانسیون ژنو در جای جای جهان نقض می شود و فریادرسی نیست. امروز غزه در خبرهاست و آنها مویه می کنند. دیروز سوریه در خبرها بود. خوب که سوری ها کشته شدند، بشاراسد قدرت را بازیافت و به کلام الله سوگند خورد حافظ امنیت مردم سوریه باشد. لیبی امنیتی را که در سایه ی آن نفت می فروخت و نان می خورد، از کف داد. چه به دست آورد؟ مخروبه ای که فقر در آن بیداد می کند و صنایع نفتی که آتش بمب و خمپاره به جانش افتاده است.

بوکوحرام در جائی از آفریقا سر برکشید و دختران مدرسه را دزدید و آنها را در نماز جماعت به صف کشید و در جهان خودنمائی کرد. هنوز گرم آدم ربائی و حملات انتحاری بوکوحرام بودیم که داعش از مرز سوریه گذشت و به جان عراق افتا د. بیرق سیاه داعش، فراخوانی است به یک بحران جدی در منطقه ای که قرار نیست آب خوش از گلویش پائین برود.

خبرهای کشتار، یکی پس از دیگری همدیگر را می خورند. داعش می آید، بوکوحرام تیتر دوم می شود. نتانیاهو می آید، داعش به حاشیه می رود. انتخابات افغانستان بوی خون می گیرد، دست و بال نتانیاهو باز تر می شود. در مسابقه برای مرگ و انتحار، مذاکرات هسته‌ای ایران و ۵ +۱ و امریکا به مراحل حساس رسیده است. دست بر دعا برداشته ایم تا به جائی برسد. اما تلاطم و کشتار و انتحار در منطقه، مذاکرات را با همه ی اهمیت از متن خبرها دور می کند. در منجلاب خبر، این یک خبر با هر اندازه بحث و اما و اگر، امیدبخش است. سایه ی شوم گرسنگی را برای مردم خود نمی خواهیم. با این وصف بیقرار شده ایم. اگر بنا باشد که منطقه در خون و آشوب غرق بشود و در عمق کشتارها، خواسته ای مانند “رویاروئی مسلمانان با فرهنگ غرب” راست یا دروغ، خود را نمایش بدهد، چگونه می شود امید بست که ایران از منجلاب خبر خود را بیرون بکشد و ساز و کار اقتصادی و سیاسی اش را به نفع مردم و ثبات و امنیت، اصلاح کند؟

خبری که به ظاهر ریز است، از دلهره های بزرگ پرده بر می گیرد. اعلام شده نام بلوچستان روی سربرگ کاغذهای رسمی خط خورده است. این خبر بوی خوبی نمی دهد. مگر همیشه خمپاره و موشک و تانک و توپ، نشا نه ی بحران و تلاطم است؟ مثل جانوران تیز هوش که مدتها پیش از طوفان و زلزله و آتشفشان، خود را به در و دیوار می زنند، آرام نمی گیریم. بسیار نشانه ها پیش روست که خبر از توطئه یا به قولی مدیریت جهانی می دهد. ولی آیا ایران که با توطئه بزرگ شده. در توطئه بغض کرده، و بغض را بی هنگام و نسنجیده در نقطه ای از تاریخ معاصر ترکانده، نمی تواند با آن همه تجربه که پشت سر دارد، بدون رویکرد به تحریک و آدمکشی های بیشتر، از توطئه های فرضی عبور کند و شتابزده نام بلوچستان را از سربرگ کاغذهای رسمی، پاک نکند؟

در منجلاب خبر ممکن است از ترس غرق شدن، بکلی نابود بشویم. ممکن است بسیار خطاهای تازه اتفاق بیافتد که به جای پیشگیری، خطر را نزدیک کند. ایکاش چنین نشود. ایران باقی بماند و در منجلاب خبر فرو نرود.