علی و حوض نظامیان

محمد جواد اکبرین
محمد جواد اکبرین

همزمان با انتشار نقل قول یکی از استانداران کشور از نتایج دیدار آقای هاشمی رفسنجانی با آقای خامنه ای که نشان از ناامیدی هاشمی از اصلاح و تغییر رهبر جمهوری اسلامی داشت خبرگزاری فارس به نقل از سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس (لشگر برون مرزی سپاه) نوشت: ”مردم در خدمت و گوش به فرمان ولایت و رهبری هستند و برای مردم ثابت شده که در نظام جمهوری اسلامی، اساس ولایت و رهبری است و ما به عنوان پیشکسوتان جنگ با اعتماد کامل تحت ولایت و اطاعت رهبری هستیم… در انتخابات پیش‌رو نباید اشتباه کنیم و باید در پیشگاه خداوند به نقش و وظیفه خود عمل کنیم”.

اما سرزمینی که قاسم سلیمانی از آن حرف می زند و به آن می بالد از حوضچه نظامیان همراهش چندان فراتر نمی رود؛ زیرا خودکامگی آقای خامنه ای، نه تنها از حلقه یاران قدیم اش کسی را باقی نگذاشته، بلکه از یاران دهه اخیرش نیز کسی با او نمانده و حتی اعتباری برای سخنان گذشته او هم باقی نمانده است.

در این نمونه ها تأمل کنید:

سخنان رهبری در پایان دولت هاشمی رفسنجانی: “لازم می‌دانم بخصوص نظر خودم را درباره بخشی از موفقیت این دولت ذکر کنم…برای مسئولینی که در طول زمان درآینده حضور خواهند داشت… هوشمندی ایشان (هاشمی) در شناخت مسائل، در شناخت مذائق و پیدا کردن راه حل ها… برخورداری ایشان از روحیه ابتکار و نوآوری، ورود در میدان های جدید و ناپیموده در کنار همت بلند در امر سازندگی و نترسیدن از طرح‌های بزرگ و اقدام شجاعانه درمورد کارهای بزرگ و «شیوه مدیریت باز» که در ایشان هست به همکارانشان این امکان را می‌داد که ابتکار خودشان را، تلاش خودشان را به‌کار بیاندازند و از آنها استفاده کنند.”

گوینده این سخنان اما حالا هر از گاهی طعنه ای به ناتوانی همان دولت می زند و کار به اینجا رسیده که آقای هاشمی پس از دیدار اخیرش با رهبری می گوید: “ایشان (خامنه ای) دیگر به من اعتماد ندارد، اگرچه من برادرانه راه برون رفت کشور را گفته ام”.

 هواداران آقای خامنه ای پیش تر می گفتند از آن تعریف و تمجیدها سالها گذشته و رهبری نظرش تغییر کرده و اکنون “نظرش به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است”؛ اما بخوانیم سرنوشتِ تنها یکی از تمجیدهای رهبری از دولتی که به نظرش نزدیک تر بود:

“من میدیدم یا گاهی می‌شنیدم؛ تهمت هائی زدند، حرف هائی گفتند؛ به کی؟ به کسی که رئیس جمهور قانونی کشور است، متکی به آراء مردم است. نسبتهای خلاف دادند، رئیس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغ‌گوئی متهم کردند! اینها خوب است؟ کارنامه‌های جعلی برای دولت درست کردند، اینجا آنجا پخش کردند، که ما که در جریان امور هستیم، می‌بینیم میدانیم که اینها خلاف واقع است؛ فحاشی کردند؛ رئیس جمهور را خرافاتی، رمال، از این نسبت‌های خجالت‌آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند…”

حالا دوره او هم به سر آمده و پس از آن یکشنبه ی “بگم بگم” در مجلس، آقای خامنه ای دولت با بصیرتش را برای همان اتهاماتی نهیب زده که در سخنانی که گذشت منکر آن ها می شد:

“در این ماجرا متأسفانه رئیس یک قوه به استناد یک اتهام ثابت نشده و حتی مطرح نشده در دادگاه، دو قوه دیگر یعنی مجلس و قوه قضاییه را متهم ساخت که کاری بد، ‌غلط، نامناسب،‌ خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود”.

همین نمونه ها کافی است تا نشان دهد آقای خامنه ای اعتباری حتی برای سخنان پیشین خود نیز قائل نیست و این البته سرنوشت محتوم خودکامگی است.

اصلاح طلبان و مدیران ارشد نظام که فتنه گر شده اند و اگر در زندان نباشند منزوی اند؛ امنای آیت الله خمینی که در حصرند، دولت هایی که مشمول ستایش رهبری بودند که غیرقابل اعتماد و منحرف اند. علی می ماند و حوضی که قرارست با قاسم سلیمانی و نظامیانی از جنس او پر شود اما ملت و کشوری به بزرگی ایران را تا کی می توان در یک حوضچه محصور کرد؟