خبرها و تحلیل های نظامی و اقتصادی و جاسوسی، دیگر بحث های مرتبط با سرنوشت ایرانیان را کمرنگ کرده و هرگاه انتخابات مجلس در راه نبود، از ایران خبرهای دیگری نمی شنیدیم. گفته می شود امریکا پس از برداشتن گام اول که حمله نظامی است از گام دوم که ایران بر می دارد سخت می ترسد و در تلاش است تا از خطرهای گام دوم که منطقه ی نفتی و جغرافیای حساس خلیج فارس را تهدید می کند بکاهد. همچنین گفته می شود ایران از گام سوم که امریکا بر می دارد و به احتمال ممکن است جائی برای کرکری خواندن مقامات بلند پایه ی ایرانی باقی نگذارد به شدت در هراس است. دو نیروی بزرگ، یکی منطقه ای با ادعاهای اسلامی و ضد غربی و یکی جهانی با تاکید بر حفظ امنیت (خلیج فارس ) خاورمیانه، چنگ در چنگ یکدیگر افکنده اند. کسانی که تاریخچه ی جنگها را خوانده اند می دانند جنگ ها با همین گزافه گوئی ها شروع شده و پس از آن، حتی جنگ افروزان از عهده ی مهار ش بر نیامده اند. عاقله مردان و شاید زنان که طبیعت جنگ را می شناسند بی گمان در هر دو حکومت ایران و امریکا پیدا و ناپیدا حضور دارند و می دانند که بولدوزر جنگ، انواع کنوانسیون های ژنو را لت و پار می کند و نظامی و غیر نظامی بی برو برگرد جان می بازند. جنایتکاران هم که جنگ به جنایات شان مشروعیت می بخشد باکی شان نمی شود. افسوس که لحظه به لحظه در هر دو حکومت صدای مخالفان جنگ دارد کوتاه می شود. از خبرها بر می آید دوستداران گام اول، زبان شان بیش از پیش باز شده است. آنها افراد و گروهها و محافلی را تشکیل می دهند که از جنگ سود می برند یا خیال می کنند که سود می برند. انتخابات امریکا در راه است. به بهانه ی مبارزات انتخاباتی خواب هائی که جنگ افروزان کهنه کار برای انهدام سیاست های ضد جنگ می بینند دارد تعبیر می شود. روزشمار جنگ ورق می خورد. با جهانیان اتمام حجت می شود تا به جنگ صورت حق به جانب بدهند. در ایران، دزدان جنگ افروز دیری است خواستار جنگ شده اند تا دزدی گرگی ها و جنایات 33 ساله ی خود را ماستمالی کنند و زیر نقاب جنگ بپوشانند. دیری است ریال ناقابل را به ارز تبدیل و به حساب افراد گمنام در بانک های خارجی سرازیر کرده اند یا با آن خارج از کشور به نام های دیگران ملک و املاک خریده اند و در هر حال نه تنها تحریم از عهده شان بر نیامده، بلکه آقای محسنی اژه ای با پلیس اینترپول که پیاپی آن را به رخ می کشد، دستش به جائی بند نیست. البته ایشان مقام کارکشته ای است و بیش از ما از ایران به تاراج رفته توسط یاران قدیم و جدیدش خبر دارد. اگر هم امید و نویدی می دهد نباید جدی اش گرفت. ایراد و اعتراضی به تاراج ثروت ملی مردم ندارد. احمدی نژاد را نشانه گرفته که اورا از اسب وزارت اطلاعات پیاده کرد. وگرنه با دزدان چرا پدر کشتگی داشته باشد. چه بسا در پست های متعدد حکومتی یار و غار شان بوده و حال که چرخ روزگار چرخیده، برخی را نشانه رفته است و سرانجام تنی چند آدم بی بنیه را بر کرسی اتهام جاسوسی و فساد مالی می نشاند و شعله های خشم تبلیغاتی خود را فقط متوجه آنها می کند. جنگ برای این شیوه از مملکت داری گاهی خاصیت دارد و دزدان برجسته از برکت آن می شوند پلیس و حافظ تمامیت ارضی و منافع ملی. باری جنگ به هر دردی که نخورد به درد دزدانی که نگرفته پادشاه اند می خورد.
اما جنگ به همین جا ختم نمی شود. مردم ستمدیده ای را زیر آتش می گیرد که برخی عوامل تبلیغات جنگی در جامعه جهانی، مستقیم و غیر مستقیم آنها را به کم کاری در مبارزه با حکومت مبتلا به بیماری هسته ای متهم می کنند و خیلی ساده از این که دولت امریکا پس از دستیابی ایران به هواپیمای بی سرنشین به ایران حمله نکرده است ابراز انزجار می کنند. یک ملت 75 میلیونی را از دو سو برده اند زیر فشار. وقتی خواست با گذار مسالمت آمیز بخت خفته اش را بیدار کند، سرش را به سنگ کوبیدند و با تکنولوژی وارداتی از شرق و غرب راههای ورودش را به گذار مسالمت آمیز بستند. این ملت کاملا هوشمندانه دریافت که بهتر است غلاف کند و فرصتی دیگر را انتظار بکشد. آن فرصت با گام های سه گانه ای که حرفش را می زنند به دست نمی آید. این ملت هرچند نسبت به حمایت از حکومت ظالم و چپاولگر خود تعهدی ندارد، نسبت به حمایت از حمله نظامی هم احساس وظیفه نمی کند. هم پیمان هائی که پیمانه صبرشان سرریز کرده و پیاپی می گویند “همه گزینه ها روی میز است ” گام اول (حمله نظامی) را که بر می دارند، روح و قلب ملت ایران را درجا از دست می دهند.ممکن است این سخن در عالم سیاست مضحک به نظر برسد، ولی مضحک نیست. تا پای امریکا دارد از عراق دور می شود، حاکمان شیعه به جان حاکمان سنی افتاده اند. این جاست که ابر قدرت ها خطا می کنند و منافع دراز مدتی را به عشق پیروزی در انتخابات کوتاه مدتی از دست می دهند. سود وزیان این خطا را اگر روی دو کفه ی ترازو بریزند، آنکه سنگین است کفه ی زیان است. از دست دادن قلب و روح یک ملت پر شور و پر سودا برای ابر قدرتی که روی حقوق انسان ها در محافل آکادمیک و حقوق بشری تاکید و سرمایه گزاری می کند، کم ضرری نیست. ملتی که بستر انواع جنبش های اجتماعی بوده و هست که از حمله نظامی استقبال نمی کند.
این که استدلال می کنند اگر تحریم کار نکرد آن یکی گزینه وارد می شود (حمله نظامی) به راستی گامی است که دو ملت ایران و امریکا از آن زیان می بینند. درست است که جامعه جهانی در رویدادهای یک دهه اخیر همراه و هم پیمان امریکا شده،اما هر جا که ضررهای جنگ در خاورمیانه رخ نموده اروپا پا پس کشیده و از قبول مسئولیت برابر و مشترک سرباززده و بحث ها را به گونه ای پیش برده که امریکا نفرت برانگیخته است. اروپا همواره با توسعه رابطه های دیپلماتیک با کشورها حساب خود را از حساب امریکا جدا کرده ا ست. از انقلاب ایران ببعد، اروپا یکه تاز روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با ایران بوده و امریکا حتی فرصت نداشته ایران و حکومت انقلابی آن را درست بشناسد. یافته های امریکا در این باره دست دوم بوده و هست. منابع امریکا برای کسب خبر از ایران منابع اروپائی بوده اند و اطلاعات متناسب با منافع اروپا به امریکا منتقل شده است. هرگاه بحث هسته ای علنی نمی شد، اروپا هم پیمانی با امریکا را برای گام اول و چه بسا گام سوم نمی پذیرفت. نقش های ریز دراین سیاست هم پیمانی نهفته است که هرچند منافع مشترک در گام اول، آن را تعریف می کند، ولی لزوما و در نهایت اگر به گام سوم برسد به سود منافع ملی امریکا تعریف نمی شود.
اینک ایرانیان شوربختانه گام اول را انتظار می کشند که حمله نظامی است. حکومت ایران گام دوم را طراحی می کند که راست یا دروغ کشتی قدرت غرب را در منطقه به گل می نشاند، امریکا و هم پیمانان روی گام سوم کار می کنند که حکومت ایران به شدت از آن می ترسد. با وجود این ترس که همه جانبه است، چرا دست ها به هم نزدیک نمی شود ؟ از آن گذشته این دوران بلاتکلیفی برای ایرانیان که گرفتار گرانی وخشونت استبدادی و بیکاری و فقر شده اند، دست کمی از جنگ ندارد. مرگ تدریجی است. جنون می آورد. آنها در شرایطی به سر می برند که از دو سو احساس ناامنی می کنند. دولت متبوع شان ناامنی داخلی را به جای حقوق شهروندی و کارآفرینی و رفاه به آنها پیشکش کرده و غرب و همفکرانش احساس امنیت خارجی را از آنها سلب کرده است. ایرانیان آرزو می کنند گوشت و میوه و سبزی و دوا و درمان را ارزان خریداری کنند و حکومت آنها بودجه رفاه و کارآفرینی را به زخم جنگ نزند و هر طور شده باب گفت و گوی صادقانه ای را بگشاید و بازرسی را از تمام مراکز مرتبط با تولید انرژی هسته ای بپذیرد.
بنابراین ایرانیان از گام اول بسیار می ترسند و به گامهای دوم و سوم اساسا اندیشه نمی کنند. جامعه جهانی ودولت های هم پیمان حق ندارند این گام را به مردم ایران تحمیل کنند. در دوران هشت سال جنگ ایران و عراق مردم ایران با آنچه درون حکومت در حال رشد و نمو بود و استبداد و چپاول را متناسب با شرایط جنگی طراحی می کرد نتوانستند برخورد کنند. آنها در شرایط جنگی به ترس و انفعال کشیده شدند و سلول استبداد دینی در جنگ 8 ساله که سلاح و ساز و کار دو طرف را غرب و تا حدودی شرق تامین می کرد تناور شد و به سرعت تولید مثل کرد. این همه اعدام و دست درازی به کرامت انسانی مردم از نتایج جنگی است که تحمیل شد و بستر سرکوب را هموار کرد.
و اما جنگی که اینک حرفش را می زنند و به عمل نزدیک شده است، مشخصات دیگری هم خواهد داشت:
دولت های منطقه که دنبال بهانه ای می گردند تا دامان خود را از بهار عرب بیرون بکشند، بدشان نمی آید فراافکنی کنند وچنان دستشان به دشمن خارجی (ایران) بند بشود که جائی برای فریادهای اعتراضی مردمشان باقی نماند.
فروشندگان نفت که رقیبان ایران هستند بدشان نمی آید بیشتر نفت بفروشند تا قیمت نفت در صورت تحریم نفت ایران بالا نرود و برای مشتری ها غیرقابل تحمل نشود.
دعاوی ارضی امارات بر ضد ایران فرصت درخشانی برای طرح و چانه زنی پیدا می کند.
جمعی از ساکنان مناطق مرزی ایران که اغلب از دولت ایران شکوه ها به سینه دارند، دریک فضای جنگی آرزوهائی را مطرح می کنند که به هنگام و به سود نیست و خود نیز از آن بهره نمی برند. ولی این احتمال قابل پیش بینی است که از نارضایتی های انان از حکومت جبار، توسط طرف های در گیردر جنگ بسیار سوء استفاده بشود.
و بسا مصیبت های دیگر که تیز شدن منازعات شیعه و سنی از آن جمله است.
و شگفتا که آقایان حاکمان غیر پاسخگوی ایران با آنکه بیش از این ها از خطرات جنگی که در راه است آگاهی دارند و با آنکه از گام سوم می ترسند و بقای خود را در خطر می بینند، پروائی از گام اول که خواهی نخواهی به گام سوم منجر می شود ندارند. شاید هم به این شجاعت بی خردانه تظاهر می کنند که عین جهل است.
می شود به این حاکمان که دارند دستی دستی مملکت را به باد می دهند اعتماد کرد و احترام گذاشت ؟ شاید بشود. اگرتا دیرتر نشده درک کنند که سیاست، جهان ممکنات است و می شود جنگ را که تا پشت در خانه آمده است، به خانه راه نداد. این شجاعت اگر دست دهد، خردمندانه است و ایرانیان با وجود ناخشنودی های بسیار از حکومت جبار، آن را می ستایند.