انتخابات و بن‌بست‌های اقتصاد ‏

احمد میرمطهری
احمد میرمطهری

به نظر می‌رسد در این ایام همه چیز تحت‌‌شعاع رقابت‌ها و تبلیغات‌ انتخاباتی قرار گرفته است. ‏

بدون تردید، برنامه رییس‌جمهور کنونی استمرار سیاست‌های جاری برای به ثمررساندن هرچه بیشتر برنامه‌هایی است ‏که طی چهار سال اخیر دنبال کرده است. در صف مقابل، برنامه‌های متعدد و متنوعی از سوی داوطلبان مختلف اعلام ‏شده است که شاید بتوان برنامه اصلی و حداقلی رقبا را بازگشت به سامان اقتصادی چهار سال قبل دانست. ‏

اما آیا استمرار سیاست‌های کنونی و نیز بازگشتی یکباره به سامان پیشین سیاست‌گذاری‌های اقتصادی در شرایط کنونی ‏مهیا است؟ آیا واقعیت‌های سهمگین اقتصادی نشان از حضور شرایط تازه‌ای نمی‌دهد که خواه استمرار وضع م جود ‏خواه بازگشت به وضع پیشین را دشوار می‌سازد؟ ‏

اکنون آثار رکود تورمی اقتصاد بیش از پیش نمایان است. منابع مالی دولت محدودتر از سال‌های قبل است و این به ‏سبب افت هنگفت درآمدهای نفتی دولت است که پیامدهای آن بر هزینه‌های عمرانی و سطح فعالیت‌های اقتصادی مشهود ‏خواهد بود. منتقدان اعتقاد دارند که انضباط مالی و بودجه‌ای دولت در سال‌های اخیر به کمترین سطوح تنزل یافته است ‏و گفته‌های گاه‌وبیگاه در نقد وضعیت صندوق ذخیره ارزی، سرنوشت مبهم درآمدهای ارزی سال‌های گذشته، یا انحراف ‏عملکرد فعالیت‌های عمرانی از بودجه‌های مصوب، مسیر متفاوت حرکت اقتصاد نسبت به برنامه‌های پنج‌ساله و ‏سیاست‌های چشم‌انداز، همه حکایت از فاصله شدید عملکرد و برنامه است که حاصل «برنامه‌ناپذیر» شدن هرچه بیشتر ‏اقتصاد ما بوده است. البته، بدون تردید همین واقعیت‌های جاری اقتصاد ایران، می‌تواند پایانی بر سیاست‌های ‏گشاده‌دستانه دولت در زمینه بازتوزیع درآمد باشد.‏

از این رو، به رغم وضعیت هفته‌های اخیر و هفته‌های پیش رو به نظر می‌رسد به‌خصوص در نیمه‌ دوم سال جاری ‏امکان استمرار برخی سیاست‌های اقتصادی مانند سال‌های اخیر نخواهد بود. این تازه در شرایطی است که به سبب ‏کاهش شدید آهنگ سرمایه‌گذاری و نرخ رشد اقتصادی، تلاش‌های دولت عمدتا باید معطوف به کاهش هزینه‌ها و نیز ‏تلاش برای کاهش آسیب‌های ناشی از شرایط رکود تورمی در اقتصاد باشد. ‏

در شرایط کنونی هم از آثار تورمی ناشی از رشد نقدینگی آسیب می‌بینیم و هم از آثار رکودی برخاسته از سیاست‌های ‏انقباضی. در یک کلام سیاست‌های انقباضی با تاثیرگذاری روی سطح سرمایه‌گذاری، دستمزدهای اسمی و درآمدی ‏می‌تواند زمینه را برای رویگردانی از این سیاست‌ها و بازگشت دوباره به سیاست‌های انبساطی فراهم سازد. از این رو، ‏شاهد چرخه معیوب سیاستی از یکی به دیگری خواهیم بود، چنانکه در سا‌ل‌های اخیر بوده‌ایم. کمترین پیامد این چرخه ‏معیوب، بی‌اعتنایی کامل فعالان اقتصادی به سیاست‌های دستگاه‌های ناظر و برنامه‌ریز است. چنین شرایطی خود ‏زمینه‌ساز بروز نوسان‌های غیرعادی در بخش‌های مختلف اقتصادی و بروز پدیده‌های مخرب اقتصادی می‌شود. البته، ‏بدون تردید می‌توان با احیای سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و شوراهای‌عالی سیاست‌گذاری تاحدودی روند ‏تصمیم‌سازی‌های اقتصادی را منطقی‌تر ساخت؛ اما واقعیت‌های جاری جامعه نشان از تغییرات شدیدی در ساختار ‏اقتصادی ایران دارد که در عمل از میزان تاثیرگذاری این نهادها کاسته است. رشد شدید حجم نقدینگی، بودجه‌های ‏جاری دولتی و سطح مطالبات عمومی، نسبت به دوره‌های قبل و از سوی دیگر کاهش شدید میزان برنامه‌پذیری و ‏نظارت‌پذیری اقتصاد ایران موانع اصلی بازگشت به سامان تصمیم‌سازی‌های اقتصادی سال‌های پیشین است. با فرض ‏قابل اعتنای غیر ممکن بودن، استمرار شرایط کنونی، پرسش مهم این است که چه باید کرد؟ و چگونه می‌توان با این ‏پدیده‌های نابهنجار با رویکردی نظام‌مند مقابله کرد. تردیدی نیست که تنها راهکار، اصلاح ساختار هم در عرصه ‏سیاست‌گذاری اقتصادی و هم در عرصه اجرا است. بنابراین، اولویت نخست، خواه برای دولت کنونی و خواه برای ‏دولت‌هایی که رقبا تشکیل دهند، اتخاذ سیاست‌هایی برای برنامه‌پذیر ساختن و نظارت‌پذیر ساختن اقتصاد ایران است. ‏تنها چنین رویکردی است که می‌تواند روزنی در برابر بن‌بست اقتصاد ایران بگشاید. ‏
منبع: دنیای اقتصاد، شانزده اردیبهشت