با اینکه کشور در وضعیتی است که انتخابات آتی ریاست جمهوری بیش از همیشه مرکز توجه نیروهای سیاسی است؛ نشانه های مبارزه انتخاباتی را تنها در درون اصلاح طلبان و مابین خودشان می توان دید.
در دو سوی اصلی مبارزه، یعنی اصلاحات و اصولگرایی، صف ها تشکیل نشده و در درون اصولگرایان نیز سکوت پرابهامی حاکم است.
سکوتی که در اردوی اصولگرایان حکمفرماست از سرو صدایی که در اردوی اصلاح طلبان به پاست، بیشتر جلب توجه می کند. پرسشی را که در مقابل آنهاست می توان به روشنی دید. اما آنها سعی دارند که پاسخ های احتمالی خود را در انظار مطرح نکنند.
پرسشی که آنها را درگیر کرده است زیاد متفاوت از مسئله اصلی اصلاح طلبان نیست. آنها نیز مانند رقبای شان از طرح نامزدهای متعدد میان خود می ترسند. ترس اصلاح طلبان از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل است که آرای شان را پراکنده کرد، اما اصولگرایان در دوره قبل صرف نظر از اینکه ناچار از ارائه نامزد های متعدد بودند، اما تجربه مثبتی از این تعدد کاندیداها به دست آوردند. پس چگونه است که از کاربست آن در این دوره بیمناک اند؟ لابد به این علت که شرایط متفاوت است!
شرایط این دوره با دوره قبل چه تفاوت هایی دارد؟
اولین تفاوت در پایگاهی است که ایشان امروز دارند. در دوره قبل آنان به نوعی در شکل یک اپوزیسیون حکومتی، در حالیکه سنگر مجلس را هم فتح کرده بودند، می آمدند تا حکومت را بگیرند. با چنین هیئتی می توانستند در چهره کاندیداهای متعدد برآمد کنند، اگر چه خوشایندشان نبود و از سر ناچاری، اما طبیعی می نمود. اما اینک آنان از موضع تدافعی و برای حفظ حکومت شان می آیند وآنگهی با اینهمه اختلافات آشکار!
در چنین شرایطی حضور شان با چند چهره، نمایش سرگردانی و شکست است. شکستی ماهوی و مهر تأییدی بر شکست رئیس جمهور اصولگرا، آنهم تنها پس از یکدوره حکومت! آنهم در حالی که ریاست جمهوری دو دوره ای در ایران تقریباً به سنت تبدیل شده است. از ریاست جمهوری رجایی و بنی صدر که موارد خاص بودند اگر بگذریم، همه روسای جمهور دو دوره بر مسند بوده اند.
اما از دیگر سو اجماع بر سر احمدی نژاد هم غیر ممکن است و هم از تدبیر بدور است. غیر ممکن است زیرا همچنان که بالاتر گفتم، جبهه اصولگرایی در عالم واقع در میان خود نامزدهای غدر دارد که حتا نکته اشتراکشان مخالفت با احمدی نژاد است. و بی تدبیری است زیرا ریزشی که از هواداران احمدی نژاد صورت گرفته است، پذیرفتن ریسک خطرناکی است به نوعی که احتمال طبیعی دو مرحله ای شدن انتخابات را به سود اصلاح طلبان از میان ببرد.
مشکل اصولگرایان در انتخاب میان نامزد واحد یا نامزد های مختلف، برخاسته از شرایط نامناسب سیاسی و اقتصادی کشور است که با توجه به وخیمتر شدن آن در عین افزایش بیسابقه درآمد نفت، تمام. کمال به پای آنها نوشته شده است و به پای تمامی آنها.
این بیم بسیار واقعی است و نه تنها اصولگرایان باید به آن قائل باشند، که اصلاح طلبان نیز باید بتوانند از آن بهره بگیرند. زیرا که ناکامی احمدی نژاد در تحقق شعارهای عدالتخواهانه اش به حساب همه جبهه اصولگرایی گذاشته شده، و هر نامزد اصولگرا که به میدان بیاید بخشی از امتیازات منفی او را پیش خرید کرده است. بنا براین اصولگرایان خسران کارانند چه با احمدی نژاد، چه بی احمدی نژاد. این بخش ناگزیری از آداب و رسوم شخصیت پروری است و اصلاح طلبان نیز در زمان خود همه فرایض آن را به جا آورده اند.
اما چرا اصلاح طلبان می توانند از آن سود ببرند؟
مهمترین دلیل باز همین تغییر شرایط است. در دوره گذشته آنها از موضع تدافعی وارد شدند؛ به علت از دست دادن مجلس و حملاتی که از بیرون و درون متوجه آنان بود.
اما اینک از ذهنیت مثبت تر جامعه ای برخوردارند که تمام ایرادهای وارده به آنان در دوره حکومت اصولگرایان به سخت ترین وجهی سنجیده است. هم فضای باز سیاسی اش محدود تر شده و هم اوضاع اقتصادی اش که رویای حضور احمدی نژاد بود، بد و بدتر شده است. تجربه متداول می گوید که مردم محافظه کاری منطقی دارند و راه جبران خطاها را می یابند.
خوشبختانه ساختار حکومت ایران باری به هر جهت که هم شده جمهوری است و سلطنت نیست که برای عوض کردن شاه نالایق هزینه سنگین یک انقلاب تحمیل شود. شانس عزل و نصب رئیس جمهور هر چهار سال یکبار را بویژه باید مردم سرزمین های دیکتاتور خیز داشته باشند.
اما اصلاح طلبان در عمل چگونه باید به این امتیازات و امکانات پشت گرم باشند؟
اولین آزادی عمل و انتخابی که برای انان درمقایسه با اصولگرایان بدست آمده تاست این است که آنان ضرورتی ندارد که از آغاز محدودیت ارائه نامزد واحد را به خود تحمیل کنند. زیرا که با اینکار هم در مقابل واقعیت وجودی خود ایستاده اند و هم خود را درگیر مبارزه ای می کنند که پایانش می تواند بی مبارزه و در حین راه بدست بیاید.
اما اصلاح طلبان دارند بخودشان زور می گویند. آنها نمی توانند در این برهه و اینجایی که ایستاده اند، با یک نامزد واحد وارد شوند. اما می توانند سرانجام در انتخابات ـ که به احتمال زیاد دو مرحله ای خواهد بود و حتا اگر نه! ـ به نامزد واحدی برسند.
اینجا پرانتزی باز می کنیم و (بنا به اصرار برخی هواداران آقای نوری، احتمال رد صلاحیت ایشان را ابتدا کنار می گذاریم) و در باره سه نامزدی که بیشتر مطرح هستند صحبت می کنیم.
بین هواداران آقای کروبی و هواداران آقای نوری در عالم واقع تفاوت ها و تخالف هایی وجود دارد، که از همین آغاز نمی توان میان شان مخرج مشترک گرفت اما با حضور خاتمی می توان!
در پروسه ای که هر دوی نامزدها و ایضاً خاتمی که هنوز قویترین نامزد بالقوه و فعل اصلاح طلبان است، حضور یافته و هر سه برنامه ها و هدف های خود را اعلام کنند، می توان دریافت که معدلی از آنها را چه کسی ـ به دلیل مجموعه شرایط ـ بهتر قادر به اجراست و اینچنین به اجماع رسید.
اما شرط پذیرش این چنین مانوری از جانب هواداران سه گانه ایشان این است که گفتگو ها، مناظره ها و مباحثه ها در حضور مردم شکل بگیرد و پیش برود. اگر هواداران رادیکال آقای نوری ببینند که بین آنچه آقای خاتمی وعده می دهد و آنچه آقای نوری، می توان پلی زد، دلیلی ندارد که با امکان تحقق بخشی از خواسته های خود مخالفت کرده و موجبات پیروزی جناح صد در صد مقابل را فراهم کنند. و هم اینچنین خواهد بود نحوه تصمیم گیری هواداران آقای خاتمی و کروبی.
در حالیکه اصرار از همین آغاز و یا اعمال فشارهای پشت پرده برای عدم شرکت هر یک از این چهره ها که هواداران مصر و یا هنوز نامصمم خود را دارند، می تواند نتیجه معکوس داشته و گروههایی را منفعل یا از عرصه مشارکت مؤثر خارج کند.
هیچ اشکالی ندارد که هر سه این آقایان از همین حالا اعلام آمادگی کنند. و با حضور بیشتر در مجامع و محافل رسانه ای جامعه را از نظریات و آرای خود آگاه کنند و در زمان مناسب که قاعدتاً زمان مجاز برای تبلیغات انتخاباتی است، جلسات مشترک، در شکل مناظراتی که در غرب صورت می گیرد، میان خود برقرار کنند و احیاناً در حضور مردم به نتیجه ماندن یکی و رفتن دیگری برسند.
اصلاح طلبان و اصولگرایان هیچکدام نامزد واحدی ندارند. با این تفاوت که اصولگرایان نامزدی با اهمیت خاتمی ندارند.
اما اگر هر دو گروه نامزدهای متعددی داشته باشند، امکان شکسته شدن آرا و رفتن یک نامزد از هر سو به دور دوم افزایش یافته و این افزایش به درجات تقریباً مساوی میان دو نیرو تقسیم خواهد شد.
در حالیکه کماکان احتمال برگزیده شدن مجدد احمدی نژاد نه تنها در مقابل اصلاح طلبان، بلکه در مقابل یکی از اصولگرایان نظیر لاریجانی نیز ناچیز است با وجود آنکه به قول مولوی:
بس که افزود آن شهنشه بختشان / مینتاند که کشیدن رختشان