صحنه

نویسنده
پیام رهنما

واشکافی شخصیت ها

 

اشاره:

نمایش “ایوانف” به نویسندگی و کارگردانی امیرر رضا کوهستانی در سالن ایرانشهر خانه هنرمندان تهران برصحنه است. همکارانمان در تهران، در شماره ی حاضر هنر روز، این اثر اقتباسی از آنتوان چخوف را به بوته ی نقد و بررسی نشسته اند… در ادامه ی صفحات نمایش این هفته، نقد نمایش و گفته های دست اندرکارانش را مرور می کنید…

نمایش”ایوانف” بیش و پیش از هر چیز دیگری، می‌خواهد پرده از آن چهره پنهان آدم ها بردارد که به ظاهر سخت مطمئن و موجه به نظر می‌رسد اما آن گاه که همه چیز رفته رفته عریان می‌شود در می‌یابیم که همین کاراکترهای پیش تر مطمئن، تا چه اندازه ترحم برانگیزند و سرشار از مشکلات درونی و پیچیده. رسانیدن مخاطب به این اتفاق، محور معنایی بوده است که نطفه آن را در بطن اصلی‌ترین گره‌های دراماتیک پرورده است. درکی دوباره و دیگر گونه و شاید ویرانگر از “خود” و از “دیگری”….
همه غرابت، اثرگذری و ضربه‌ افکنی”ایوانف”مدیون وانمایی همین بعد پیچیده و پنهان آدمهایش به ماست به نحوی که در پایان، همه تصورات ما را از آنها به هم می‌ریزد و تصویری برهنه و بی رحم از این ویرانگی می‌آفریند. تصویری که همچون آینه‌ای بی‌هیچ پرده و پیرایه‌ باز تابنده چهره خود ما هم هست اگر چه همیشه آن حقیقت را از چشم خود پنهان داشته‌ایم. “ایوانف” شرح این مشاهده ـ مکاشفه- درونی است بی‌آنکه دیگر اجباری در میان باشد و دستی جز خویشتن ما در کار…

نمایش به گونه‌ای اجرا می‌شود که با طنز همراه شود. هیچ چیز بر پایه یک تراژدی شکل نمی‌گیرد ضمن آنکه در بطن اثر این تراژدی حفظ شده است. یعنی یک تراژدی کمدی پیکره خود را بر گروتسک که قالبی مدرن و قرن بیستمی دارد، قرار می‌دهد. غنی‌زاده به نحو بایسته‌ای از این فضاسازی نفع می‌برد تا خود را به عنوان کارگردانی خلاق و جسور معرفی کند. برای او فرقی نمی‌کند که در کجا و با چه زبانی بخواهد کار کند. او کارگردان است چون از عهده دراماتورژی برمی‌آید و می‌تواند نشانه‌ها و عناصر اجرا را به نحو موثری کنار هم قرار دهد. حالا این متن می‌خواهد کالیگولای آلبرکامو باشد یا آنتیگونه سوفوکل! او از زمان عبور می‌کند و با برآوردی درست آنچه باید را در صحنه‌ای که برای امروز قابل ارائه و تامل است، اجرا می‌کند. این دقیقا مفهوم کارگردانی است و غیر از این معنایی ندارد. یک نفر که مرکز ثقل اجرا می‌شود تا فضا و مفاهیمی را بر ذهن دیگران القا کند یا تاثیری را بر آنان بگذارد. او بی‌تفاوت نیست و برای این رودررویی زبان خاص خود را یافته و نوآوری را بر پیکره اجرا تحمیل خواهد کرد. چراکه اجرای موفق با نگاه نو و ظرافت‌های تازه روبرو می‌شود.

 

درجریان گفتگوهای شخصیت ها با یکدیگر است که تماشاگر به اعماق لایه‌های پنهان و ساحتهای ناشناخته و تو در توی شخصیت و انگیزه‌های ذهنی کاراکترها پی می بردو که هر چه می‌گذرد خود را آشکارتر و بی‌پرده‌‌تر می‌کنند و این‌ جاست که در یک دگردیسی تدریجی، آن قالب و قامت آزادی‌خواه و آرمان‌گرای ایوانف تغییر شکل می‌دهد و درونی‌ترین تمایلات از پس کنش‌های بیرونی رخ می‌نمایند. پرهیز از کمترین نزدیکی با کلیشه‌های رایج، دوری از پرداخت سطحی، تک‌ بعدی و تک ساحتی و خلق مایه‌های جذاب و پرانرژی و پرانعطاف، روی هم رفته منظر شخصیت‌پردازی و کاراکتر”ایوانف” را گسترش و تعمیق می‌بخشد. او در اجرای کوهستانی شخصیتی چند وجهی دارد: آمیزه‌ای از زیرکی، سادگی، شوخ‌طبعی و سرزندگی، پرحرفی، موشکافی، تیزبینی و کنجکاوی و… حرفها و حرکاتش گاه به شدت مایه‌های کمیک به خود می‌گیرد.

یکی از نکات محوری در سطح معنایی متن آشکارگی تحول عمیقی است که شخصیت هابه موازات پیشرفت سیر دراماتیک اثردر آن رشد می کنند. هر یک از آن ها گویی از خوابی سنگین برخاسته و با بهت و ناباوری به اطرافش می‌نگرند. نمی‌توانند به آسانی آن چه را در درونش رخ داده درک کنند. با تعجب به انبوه نوشته‌ها و انگار گذشته خود را می‌خواهند از نو کشف کنند.

مانفرد فیستر در کتاب نظریه و تحلیل درام می نویسد که ابتدا باید هسته شخصیت ها درون صحنه از منظر اجرایی به یک تفاهم و تعامل با یکدیگر دست یابند تا حلقه بعدی یعنی اتصال زنجیر آنها با تماشاگر حاصل شود. کوهستانی در چینش میزانسن ها می کوشد در طول 180 دقیقه کار این انسجام را در میزانسن ها حفظ کند، اما عدم برقراری ارتباط میان شخصیت ها که از تحلیل نمایشنامه حاصل می شود و بی شک گروه در این زمینه تحلیل درستی داشته اند، سبب شده بازیگران بکوشند از بده و بستان مناسب با یکدیگر پرهیز کنند. در هنگام ادای گفت و گو ها به نظر می رسد بازیگران به بازیگر مقابل خود توجه نمی کنند و گویا تنها به دیالوگ های خود می اندیشند. این مساله سبب شده برخی از همان نشانه های کد شده تصنعی به نظر برسد.

 

 

“ایوانف” رفته رفته و به فراخور اجرای طولانی خود از تصاویر و ایماژهای بکر و جذاب فاصله می‌گیرد و همه اتفاق‌هارا با بازی‌ها و بازی‌سازی‌ها جایگزین می‌کند. این بازی‌ها هم البته با مهارت و خلاقیت هنرپیشگان نمایش،آن هم به تنهایی و نه در کنار یکدیگر، تقریباً در بیشتر لحظات کاملاً مؤثر و موفق هستند. رگه‌های کمدی هم به کمک جذابیت بازی‌ها می‌آیند و بدین ترتیب مجموعه ای از عوامل در کنار هم قرار می‌گیرند تا جذابیت اجرا حفظ شود و ارتباط صحنه و مخاطبان ادامه داشته باشد.