1- در مسیر تغییر: آقا نجفی قوچانی می نویسد در مشهد مطالع و شرح تجرید را پنهانی می خواندیم چرا که علما و طلاب مشهد غالبا مقدس بودند وکتب معقول را مطلقا از کتب ضلال می دانستند و اگر کتاب مثنوی را در حجره کسی می دیدند با او رفت امد نمی کردند که او کافر است و خود کتابها را نجس می دانستند وبا دست مس به جلد نمی کردند ولو انکه خشک بود. تاریخ تعصب در ایران استدلال را نمی شناسد تا جایی که گفتگو را نجس می شمارد و این حرام به کفر منتهی خواهد شد ملا احمد نراقی نیز تا انجا پیش رفت که علوم را دنیایی دانست و در کتاب معراج سعادت، فتوا به این می دهد که خواندن ان کتاب ها واجب نیست.شیخ عبدالله نوری نشان داده بر خواسته از تبار اقا نجفی در حوزه های تشیع می باشد او با جرات تاریخ تشیع را نقد می زند و دل در گرو صالحی نجف ابادی دارد. او در خرداد با تعصب مبارزه کرده و از ان سو محکوم به عنادبا اسلام و تکفیر شده است. ناطق نوری در خاطراتش چنین می گوید: “ما نمیتوانیم بپذیریم که نوری تفکر ولایی دارد.” معاونت سابق وزارت امور خارجه و فرمانده سابق سپاه پاسداران امروز در قامت روشن فکری ایران قرار دارد.
دیدار با یک روحانی روشن فکر می توانست جذاب نیز باشد هر چند پرسش های نگارنده با پاسخ های مبهمی نیز روبرو شد، اما به جرات شیخ دنیای جدیدتری را می خواهد تجربه کند. در گفتگو از غافلگیری روشنفکران ایرانی می گوید. هر چند جامعه مدنی تحلیلی را با اما و اگر می پذیرد و بر خلاف بسیاری از تحلیل گران ایرانی جامعه را فرمول شده نمی بیند.
2-در مسیر روشن فکری:شیخ عبدالله نوری شباهت فراوانی به لودویک واتسولیک سیاستمدار و روزنامه نگار پراگی دارد. هر دو ارمانهایشان را در تسریع اصلاحات می دانند. هر دو مانیفست اعتراضی به سیاست های نظام ایدئولوژیک حاکم دارند؛ یکی نویسنده مانیفست معروف 2000 کلمه ای و دیگری در دادگاهش دفاعیه ای پر عیار دار. گذر هر دو به زندان افتاده است و از همه مهمتر انکه هر دو منتقد بر رهبران اصلاح طلبی میباشند که اصلاحات را بیش از حد خطرناک و غیر قابل دسترس میدانند.
شیخ از اینکه راست ایران اصلاح طلبی را در قامت اعتدال و افراط تعریف میکند، انتقاد می کند در حالی که برخی رهبران اصلاح طلب نه تنها معتدل نبوده بلکه اصلاحات را در حاشیه تفریط دنبال می کنند.
از دستاوردهای انقلاب می گویم. جمله ای را گفت که قبل تر نیز خوانده بودم. لودویک واتسولیک در پاسخ به انتونین لیهم در مورد نتیجه تجربه اصلاحات در چک چنین میگوید: “فکر نمیکردم تفاوت زیادی با تجربه نسل های دیگر داشته باشد. هر نسل با توهمات خاصی وارد عرصه زندگی میگردد و به تدریج دچار یاس و سر خوردگی میگردد.“
شیخ میگوید مهمترین تجربه ان است که ما موفق نشده ایم، ما از انقلاب ارمان هایمان را میخواستیم اما میتوان تضاد انقلاب با انچه که روی داده است را به اسانی تشخیص داد.انتونین لیهم هم در پایان دیدار خود با واتسولیک می نویسد: به دشواری میتوان این حقیقت را باور کرد که فرهنگ سوسیالیسم به رغم ان همه تجربه تاریخی هنوز در بر گیرنده همه تجربه های تاریخی تکرار شده رژیم های گذشته باشد.
3- نوری، ابهام جدایی از قدرت و روایتی از ابوالحسن بنی صدر:دکتر بنی صدر در دانشگاه سوئد به رد نظریه حساسیت دوره تاریخی ایران و لزوم اصلاحات گسترده می پردازد و از سوی دیگر در جزوه عدم موازنه در قران به رد قدرت های موجود و نبرد حق و باطل و برتر بودن حق از قدرت میپردازد.در واقع دکتر بنی صدر همچنان در پارادوکس اصلاحات و تغییر قدرت از یک سو و تضاد حق با قدرت از سوی دیگر قرار دارد.شیخ عبدالله نوری نیز با ضریب بالایی این پارادوکس را احساس میکند. شیخ از یک سو در جای جای گفتگوی خود از تغییرات اساسی میگوید واز سوی دیگر به نفی قدرت میپردازد. در واقع عبدالله نوری در حال حاضر به نقطه اختلافات ذهنی روشنفکران ایرانی رسیده است. او ازیک سو به تغییرات و اصلاحات اساسی رسیده است واز سوی دیگر خود را در تعارض با مختصات فکری و زمانی قدرت احساس می کند. در واقع نوری مانند دکتر بنی صدر به علت ترسیم اصول در حفظ استقلال، ازادی و عدالت پذیرش قدرت را را در تضاد با حق می داند.اتفاقی که یک بار در دهه شصت نیز روی داده است.
نوری پر ارمان در حالی از وادی سیاست به عرصه روشنفکری قدم می گذارد که ارام ارام ذهن او نیز قابلیت روشنفکری، البته از جنس ایرانی ان را می یابد. در دوره ای که روشنفکری ما تحت تاثیر نظریه های دهه هفتاد نخبه گرا و انتزاعی گردیده است نوری ادبیات جدیدتری دارد. او دوباره از سیکل ذهنیت گرایی به دغدغه ارمان پروری رسیده است. این چنین است که از بی اخلاقی های اجتماعی حتی در میان فعالان اصلاح طلب می گویدو از عدالت اجتماعی سخن میگوید بدون انکه در حوزه ایدئولوژی تحصیل کرده باشد.او نیزمانند روشنفکران ارمانی از بی نظمی اجتماعی می گوید در حالی که هنوز به معیار چرخش قدرت در جامعه مدنی نرسیده است.نوری دیگر سیاست مدار نیست، او روشنفکری است از جنس روشنفکران ایرانی خودمان.
عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت.