در چند روز گذشته ملاقات و بحث مفصلی با یکی از دوستانم داشتم که در یک دانشگاه معتبر ایالت متحده به تدریس علوم سیاسی اشغال دارد و در عین حال عشق و علاقه او به ایران برایم قابل تردید نیست. باید اضافه کنم این مرد پر تلاش و دانشمند بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران، به امید اینکه روابط ایران و آمریکا به حال عادی باز گردد، تلاش های زیادی کرد.
به هر صورت صحبت ما طبیعتا به جریان تهدیدات آمریکا و خطراتی که متوجه ایران است کشید و او مطالبی را مطرح کرد که لازم دیدم آنها را به شرح زیر خلاصه کنم:
اول اینکه اگر چه اکثریت مردم آمریکا علاقه ای به حمله به ایران ندارند، اما گروه معدودی از محافظه کاران جمهوریخواه که از ابتدای روی کار آمدن بوش فکر حمله به ایران را دنبال می کردند، روز به روز پر و بال بیشتری می گیرند.
نکته دیگر اینکه صهیونیست های آمریکایی نیز که مخالفان سرسخت ایران هستند، با توجه به سخنان مسئولین جمهوری اسلامی در دو سال اخیر و موضع گیری های نشریات وابسته بدان ها علیه اسراییل، به نحو علنی و بی سابقه ای خواستار حمله نظامی ـ به صورت دریایی و هوایی ـ به ایران هستند؛ در حالیکه تا پیش از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، و در طول حیات جمهوری اسلامی مواضعی بدین حد علنی از آنان دیده نشده بود. این مسئله را نیز باید افزود که صهیونیست های آمریکایی در دفاع از اسراییل و صهیونیسم از همه متعصب ترند.
به واقع امروز جمهوری اسلامی دو دشمن تمام عیار در برابر خود دارد:اسراییل و صهیونیست های آمریکایی. به عبارت دیگر امروز جبهه ضد جمهوری اسلامی بیش از آمریکایی ها در دست صهیونیست های آمریکایی است، و آنان هم در مظلوم نمایی سابقه ای طولانی دارند.
در همین ارتباط است که نخست وزیر اسراییل هفته گذشته پایتخت های مهم جهان را زیر پا گذاشت تا حکومت های مختلف را با این جبهه همرای و همدل کند.
از سوی دیگر تجربه جنگ با عراق، برای آمریکایی ها این نتیجه را در پی داشت که تنها اتکا به یک کشور اروپایی ـ حتی انگلستان ـ برای چنین برخوردی کافی نیست؛ شرط موفقیت زمینه سازی منطقه ای و جهانی است. در همین راستاست که آنان در کنار خطر اتمی، دو مسئله دیگر را به طور جدی پیش کشیده اند که عبارتست از حمایت رژیم جمهوری اسلامی از تروریسم جهانی و نقض حقوق بشر در ایران که امروز بیداد می کند. به عنوان مثال قطعنامه ای که هفته گذشته نمایندگان 27 کشور اروپایی در پارلمان اروپا در ارتباط با افزایش اعدام ها در ایران ـ به گونه ای که می رود تا از این نظر ایران را در رتبه اول قرار دهد ـ تصویب کردند می تواند در راستای این سیاست مورد تحلیل قرار گیرد.
از طرف دیگر مسائلی مانند نقض آزادی ها، صدمه به مطبوعات، ممانعت از انتشار کتاب ها ـ وضعیتی که تاکنون به این حد در جمهوری اسلامی سابقه نداشته ـ و بخصوص حملات علیه دانشجویان فرصت های کافی را برای پیشبرد این سیاست فراهم آورده است.بی جهت نیست که می بینیم حتی کاندیداهای حزب دموکرات آمریکا هم با حمله به ایران موافقند؛ امری که در دوران جنگ عراق دیده نمی شد.
از این رو وقت ان است که هشدارها را جدی بگیریم و به نبض اتفاقات گوش بسپاریم؛ ایران امروز به هشیاری نیاز دارد.