معمولا از تهران صبح خیلی زود، حدود چهار و پنج، مقالات ام را برای «خبرنامه گویا» می فرستادم. نمی دانم چرا فکر می کردم اگر بخواهند مرا پیدا کنند و دستگیر کنند و یا در بدترین حالت٬ بکشند از لحظه ی ارسال مقاله تا چند ساعت فرصت خواهم داشت. نمی خواستم در خواب غافلگیر شوم به همین خاطر در این چند ساعت بیدار می نشستم و کارهای مختلفی می کردم؛ از جمله چرخ زدن در وب سایت ها. وسط هر وب سایتی ده وب سایت نامربوط را باز می کردم و با این کار به خیال خودم مانع از این می شدم که «مانیتورکنندگان» بفهمند با قصد قبلی وب سایت های سیاسی را باز می کنم. یکی از وب سایت هایی که صبح خیلی زود باز می کردم و با شوق بسیار مطالب آن را مطالعه می کردم وب سایت «روز آنلاین» بود.
در میان مطالب منتشر شده مطالب آقای هوشنگ اسدی را با اشتیاق بسیار می خواندم. اگر آقای مسعود بهنود مطلبی منتشر کرده بود٬ آن را حتما اول از همه می خواندم. مطالب خانم نوشابه امیری و آقای ابراهیم نبوی هم جزو مطالبی بود که وسط آن ده دوازده وب سایت نامربوط باز می کردم و مطالعه می کردم. کارتون های نیک آهنگ هم -به رغم دیر باز شدن- جزو «باید»ها بود و نیم ساعت هم طول می کشید باید آن ها را می دیدم.
خطی که در خانه استفاده می کردم خط «دایال آپ» بود با سرعت دانلود حداکثر سه کیلوبایت در ثانیه. تا صفحه به طور کامل باز شود فرصت داشتم چای یا قهوه برای خودم درست کنم. گاهی کار آن قدر طول می کشید که می توانستم چای یا قهوه ام را تا نصفه بنوشم. بعضی وقت ها صفحه که باز می شد و می دیدم «روز» به روز نشده بسیار ناراحت می شدم. حالا تا کی باید صبر کنم و دوباره روی کلید «F5» بزنم؟ روزهای تعطیل رسمی هم از مدیریت «روز» دلخور بودم که چرا کار را تعطیل می کنند؟ مگر وب سایت٬ روزنامه است که در تعطیلات تعطیل شود؟
ملاحظه می کنید که خواندن «روز» چقدر دشوار بود. در شرایط خطر٬ انسان کمی پارانورایی می شود. چه بسا کسی به کار من اصلا کاری نداشت و مهم نبود که «ف.م.سخن» کیست و چه می کند. در آن دوران ارزیابی یی از تاثیر کار خودم نداشتم. نه نظرات را می خواندم٬ نه حتی ای میل های خودم را باز می کردم. گهگاه شش ماه هفت ماه یک بار در شرایط امن٬ ای میل هایم را باز می کردم و از محتوای آن ها با خبر می شدم.
اما در این دوران پر خطر یا دورانی که انسان تصور می کند در خطر است، باز کردن و خواندن «روز» یک باید بود. نمی شد از آن صرف نظر کرد. شاید در نهایت چیز زیادی نصیب خواننده نمی شد ولی خود موضوع رفتن و سر زدن به سایت «روز» به قول امروزی ها یک «چلنج» با حکومت بود.
در خارج از کشور «روز» را راحت می توان باز کرد و خواند. با سرعت VDSL صفحه ی «روز» به سرعت برق و باد باز می شود و همه چیز در چشم بر هم زدنی بر صفحه ی رایانه آشکار می گردد. وب سایت های دیگر را هم می توان به راحتی باز کرد و آن ها را خواند. گاه حجم صفحاتی که باید مطالعه شود آن قدر زیاد است که انسان دست به انتخاب می زند. اما باز کردن «روز» هم چنان یک باید است.
با امید رسیدن «روز» به پنج هزارمین شماره.
منبع: خبرنامه گویا