چراغ های خانه سبز خاموش شد

نویسنده
مازیار رادمنش

» درباره مسعود رسام

روز یکشنبه دهم آبان ماه، مسعود رسام کارگردان و تهیه کننده سرشناس و خوشنام کشورمان درگذشت. رسام پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری سرطان خون ظهر روز یکشنبه در بیمارستان لاله تهران و در سن 52 سالگی جهان را ترک گفت. او قرار بود برای ادامه درمان به خارج از کشور اعزام شود. پور فرج تهیه کننده تلویزیون و از دوستان نزدیک رسام در مصاحبه با سیمای جمهوری اسلامی در این باره گفت: “آن مرحوم از چند سال پیش با بیماری سرطان دست وپنجه نرم می کرد و 16 ماه پیش نیز برای ادامه درمان به آلمان سفر کرد. پس از آن نیز ادامه درمان وی در بیمارستان های تهران ادامه داشت که از دیشب حال وی رو به وخامت گذاشت و برغم تلاش کادر پزشکی بیمارستان لاله سرانجام ساعت 15 امروز (یکشنبه) درگذشت.”

آخرین کار این کارگردان صاحب نام تلویزیون مجموعه تلویزیونی “غیرمحرمانه” بود که سال 87 از شبکه تهران پخش شد. رسام به همراه بیژن بیرنگ مطرح ترین کارگردانان گروه کودک و نوجوان پس از انقلاب تا سال 75 بودند. این دو با تولید کارهایی همچون “ محله بروبیا”، “همسران”، “خانه سبز” و “سرزمین سبز” آثاری را در سال های میانی دهه هفتاد عرضه کردند که از نقاط روشن تاریخ سینما- تلویزیون کشور محسوب می شوند. رسام هرچند در سینما فعالیت آنچنانی نداشت، اما در تلویزیون پرکار بود و به همراه بیژن بیرنگ دوست و همکار قدیمی اش آثار بی شماری را طی این سال ها ارائه داد. بیرنگ که از سال 60 با برنامه‌ “شازده کوچولو” همکاری خود را با رسام آغاز کرد و با آثاری مانند “محله‌ بروبیا”، “هاچین و واچین”، “چاق و لاغر” ادامه داد، در گفت‌وگو با ایسنا می گوید: “بسیاری از جوانانی که به مرز 30 سالگی رسیده‌اند، عمر خود را با کارهای مرحوم رسام سپری کرده‌اند، در واقع بسیاری از بینندگان تلویزیون با کارهای او بزرگ شدند.”

بیرنگ همچنین به فارس گفت: “من حس می‌کنم، که یک دوست، یک رفیق و یک همکار عزیز را از دست دادم. ما به هم خیلی نزدیک بودیم و در شرایطی که باور پذیر نبود که دونفر با هم کار کنند، ما 17-18 سال با هم کار کردیم. جای ایشان بسیار خالی است، جای خالی بعضی‌ها هیچ وقت پر نمی‌شود.” پیکر زنده یاد مسعود رسام به گفته برادرش مهران رسام، ساعت 9 صبح روز سه شنبه، 12 آبان ماه از مقابل خانه سینما تشییع و سپس در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.

 

مسعود رسام که بود؟

مسعود رسام سال 1336 در تهران و در خانواده ای فرهنگ دوست متولد شد. پدرش کارمند دولت و مادرش خانه دار بود. وضعیت مالی خانواده خوب بود. فرزند دیگر این خانواده یعنی مهران رسام نیز بعدها به سلک سینماگران پیوست و در فیلم هایی چون “پاتال” و “من زمین را دوست دارم” نقش هایی را اجرا کرد. کودکی رسام در تهران سپری شد. آنچنان که خود می گوید به مطالعه و سینما علاقمند بود و از هر فرصتی برای دیدن فیلم بهره می برد. درسش آنچنان که خود گفته خوب بود و در دوران دبیرستان شاگرد ممتاز بود. هرچند علاقمند به ادبیات و هنر بود، اما با فشار خانواده اش در دبیرستان ریاضی خواند و در سال 54 دیپلم ریاضی اخذ کرد. او سال 55 وارد دانشگاه ملی در رشته مهندسی شد. اما چندی نگذشت که زندگی اش تغییر یافت؛ “ در دبیرستان رشته ام ریاضی بود و شاگرد اول بودم و پدر و مادرم و مدیر دبیرستان هم اجازه نمی دادند رشته ادبیات را در دانشگاه ادامه دهم بعد از اینکه در دانشگاه در رشته مهندسی قبول شدم با یک آگهی مواجه شدم و از سال 1357 رشته کارگردانی را دنبال کردم.”

 

ورود به مدرسه عالی سینما و تلویزیون

رسام از کودکی علاقمند به سینما بود، او در این باره می گوید: “سالها قبل مثل امروز تلویزیون دارای کانالهای زیادی نبود و دسترسی به اینترنت و وسایل ارتباطی وجود نداشت. یک یا دوکانال تلویزیون هم شاید از ساعت 5 بعد از ظهر به بعد تا شب برنامه داشت بنابراین عطش زیادی در دیدن و مشاهده کردن فیلم وجود داشت و هر کجا مثل سفارت خانه ها و جاهای دیگر که فیلمی نمایش داده می شد در آنجا حضور پیدا می کردیم تا با دیدن آن فیلم از فرهنگ، آداب و رسوم و اتفاقاتی که در دنیای آن روز در جهان می افتاد مطلع شویم و به نوعی خبر از دنیای آن طرف برای ما می آورد، زندگی ها را برای ما به نمایش می گذاشت و برای ما خیلی جذاب بود.” نیمی از دوران تحصیل در رشته مهندسی را به پایان نرسانده بود که در خیابان با آگهی پذیرش دانشجو درمدرسه عالی سینما-تلویزیون روبرو می شود. فرصت را از دست نمی دهد و در این دانشکده ثبت نام می کند. رسام دوسال بعد فوق دیپلم کارگردانی اش را از این مدرسه اخذ کرد.

 

ورود به تلویزیون و کار در گروه کودک

رسام فعالیت هنری را سال 58-59 در تلویزیون با تهیه کنندگی و کارگردانی فیلم‌های کوتاه، تئاتر و سریال آغاز کرد. اغلب کارها را خود کارگردانی می کرد. فضای پس از انقلاب در سیما او را به ساخت مجموعه برای گروه کودک و نوجوان سوق داد. اغلب بخش های صدا و سیما فعالیتی نداشتند اینچنین بود که دو کارگردان جوان یعنی بیژن بیرنگ و مسعود رسام به گروه کودک و نوجوان شبکه اول رفتند تا برای این گروه سنی برنامه های آموزشی بسازند. او به عنوان اولین کار  نمایش “شازده کوچولو” را برای شبکه یک کار کرد. رسام در این باره می گوید: “این اولین کار در فضای کروماکی( پرده آبی) بود که در تلویزیون اجرا می شد.”

چندی بعد او به همراه ابوالقاسم معارفی “پرده رقصان” را کارگردانی کرد. به دلیل جوانی اسمش به تیتراژ اضافه نشد. این سریال گم شد، اما سال ها بعد و از شبکه 4 پخش شد. رسام درباره این سریال می گوید: “خودم هم وقتی دیدم دارد پخش می شود، شوکه شدم. تا چند سال پیش هیچ اثری ازش نبود. خودم حتی یک عکس هم ازش نداشتم. نمی‌دانم نوارش را از کجا آورده اند. این کار مال سال 59 است. آن موقع هنوز سیستم نوارهای عرض 10 سانتی رواج داشت. هر نوار یک ساعته قد یک چمدان بود و وزنش 30ــ 40 کیلویی می شد. این اولین سریالم پس از نمایش “شازده کوچولو” بود.”

 

دهه شصت و محله برو بیا
رسام زندگی اش را از راه مشاوره های تبلیغاتی و طراحی بیلبوردهای تبلیغاتی می گذراند و زندگی اش وابسته به تلویزیون نبود. همین علت باعث شد که خود تهیه کننده کارهایش باشد. او در این باره می گوید: “من درآمدم از کار در تلویزیون نبود و تلویزیون هم با یک وقفه شش ماهه هزینه های تولید را می پرداخت و من دستمزد مجموعه عوامل را خودم پرداخت می کردم تا بتوانم انتظاری را که از آنها دارم انجام دهند و در کیفیت کار لطمه ای وارد نشود. اولین کار من هم برای گروه سنی کودک بود و هیچ کس حاضر نبود با من کار کند این بود که نزد مدیر گروه رفتم و با او مشورت کردم و گفتم که می خواهم خودم آن کار را انجام بدهم. ایشان گفتند از عهده کار بر می آیی؟ گفتم البته که می توانم چون حدود شش ماه کار تحقیقاتی برای آن کار داده بودم.”

در همان سال ها او “نمایش کیف” و سریال “آسمون و ریسمون” را برای شبکه یک و گروه کودک و نوجوان ساخت. در سال 61 برای گروه کودک “محله برو و بیا” را تهیه می کند. در این سریال تلویزیونی بیرنگ به عنوان نویسنده و رسام به عنوان تهیه کننده با یکدیگر آشنا می شوند، آشنایی که بعدها منجر به تولید سری برنامه های تلویزیونی جذاب شد. بیرنگ فنون آموزش را در آمریکا خوانده بود به همین علت از طرف شبکه مامور شد تا سریالی آموزشی برای کودکان بنویسد. بازیگرانی چون فردوس کاویانی، اکبرعبدی، حسین محب اهری، آتیلا پسیانی و حمید جبلی در این سریال نقش آفرینی کردند.
رسام یک سال بعد و در سال 62 “محله بهداشت” را به همراه داریوش مودبیان کلید زد. سریالی که در آن بازهم بازیگرانی چون اکبر عبدی نقش آفرینی می کردند و جهت آموزش و رعایت اصول بهداشتی ساخته شده بود. همان سال سریال “از نو بسازیم” را با کارگردانی مینا تقوی تهیه کرد. نمایش کارها در تلویزیون تا سال 63 به طول انجامید.

تشکیل زوج هنری بیرنگ-رسام
رسام به فعالیت شغلی خود که برایش درآمدزا (مشاوره تبلیغاتی) بود ادامه می دهد و در سال 64 دوباره برای ساخت سریال “در خانه” و “هاچین و واچین” با سیما قرارداد می بندد. در همین زمان زوج هنری رسام-بیرنگ نیز شکل می گیرد. رسام در این باره می گوید: “سال 65 فیلم نامه‌ و کارگردانی و تهیه‌کنندگی‌ سریال “در خانه‌” را مشترک انجام دادیم و ماجرا ادامه پیدا کرد. این همکاری باعث شده بود سرعتمان بالا برود و هزینه‌ها بیاید پایین و بتوانیم با بودجه کم تر سریال بسازیم. با چند کار کودک مثل “هاچین و واچین‌” و “چاق و لاغر‌” و یک سری برنامه مناسبتی برای دهه فجر و عید ادامه دادیم.“  سریال در خانه نیز ماجراهای روزانه سه پس جوان بود که بارها بازپخش شد.

رسام پس از آن به تهیه کنندگی خوش رزم سه نمایش “منبع موثق”، “ماموریت” و “دو مرغابی در مه”( با بازی مرحوم حسین پناهی و مینا هوشیدری) را در سال 66 ساخت. این نمایش ها در گروه فیلم و سریال شبکه اول تهیه می شد. در سال 66-67 زوج بیرنگ- رسام سریال عروسکی “چاق و لاغر” را کار کرد. دو عروسک چاق و لاغر که کاراگاه خصوصی بودند و ژیانی بانمک که آنها را همراهی می کرد. این سریال بعدها در دهه فجر بارها بازپخش شد و به دلیل درخواست بینندگان سری دیگری از آن ساخته شد. موفقیت سریال ها و بازپخش دوباره سبب می شود که رسام کمی از کار تهیه و کارگردانی فاصله بگیرد. همزمان آغاز تبلیغات تلویزیونی سبب شد که رسام ذیل عنوان شرکتی تبلیغاتی کارگردانی تیزر را برعهده گیرد.

وداع با گروه کودک با “این خانه دور است”
آنچنان که خود گفته پس از جنگ سیما بودجه زیادی به گروه کودک و نوجوان اختصاص نمی داد به همین علت وی و بیرنگ تصمیم گرفتند برای بزرگسالان سریال بسازند. اینچنین می شود که در سال 69 ساخت سریال “این خانه دور است” را کلید زدند. بزرگان سینما و تلویزیون همچون جلال مقدم، ژاله علو و جعفر بزرگی در این سریال که درباره روزمرگی های پیرسال های ساکن خانه سالمندان بود، نقش آفرینی کردند. اما سریال هرچند فیلمبرداری اش به پایان رسید اما به دلیل کمبود بودجه به پخش نرسید؛ “9 ماه فیلم برداری “این خانه دور است‌” آن قدر سخت گذشت که نتوانستیم مونتاژش کنیم و راش هایش همین جوری ماند تا 4 سال بعد از “همسران‌” و موفقیت هایی که برایمان داشت. آن کار هیچ سودی نداشت. فقط یک عکس یادگاری بود از یک سری هنرپیشه‌هایی که امروز خیلی‌هایشان دیگر نیستند و هیچ وقت هم آن ها را درکنار هم ندیدیم.” هیچ کس صدای خش دار بزرگی وقتی که در این سریال “مرغ سحر” را می خواند را از یاد نخواهد برد.


اولین حضور در سینمای ایران
همان سال این زوج هنری فیلم “علی و غول جنگل” را ساخت. این اولین کار هر دو کارگردان در سینمای ایران بود. داستان از این قرار است؛ علی کوچولو که حالا بزرگ شده در نقش بازیگر جوانی به دنبال قاتل پدر و مادرش یعنی مرد جنگلی به سفر می رود. او در این سفر پی می برد که مرد جنگلی خانواده اش را نکشته بلکه به آنها کمک کرده است. عاقبت علی خانواده خود را می یابد. این فیلم گرچه جایزه ای نمی برد اما کودکان دهه شصت و اوایل هفتاد آن را به خوبی به یاد دارند. وضعیت نامناسب مالی دوباره رسام را به کارهای تبلیغاتی می کشاند. این دوره تا سال 73 به طول می انجامد، زمانی که دوباره این زوج هنری برای ساخت یکی از مهمترین و محبوب ترین سریالهای دهه هفتاد ماجرای دو همسایه را به تصویر می کشند.

ساخت محبوبترین سریالهای خانوادگی دهه هفتاد
“همسران” اولین مجموعه ای بود که برخلاف سایر کارهای تلویزیونی که معمولا فاصله ای چندماه میان تولید و پخش وجود دارد، تنها یک هفته و یا حتی چندروز پس از تولید پخش می شد. این مزیت باعث شده بود تا کارگردانان نظریات بینندگان را در قسمت های بعدی سریال لحاظ کنند. نگارش متفاوت متن، بازی روان و پرداختن به مسائل زوج ها به طور ملموس در ذهن ها، خاطره ای ماندگار از این سریال به یادگار گذاشت.

همسران آنچنان موفق از کار در می آید که مدیران سیما از بیرنگ و رسام می خواهند تا همسران دو را کار کنند. اما این دو سینماگر که عقیده شان کم گویی و گزیده گویی بود، از پذیرش این طرح سرباز می زنند با این اعتقاد که دیگر حرفی نمانده که بخواهند در مجموعه چون همسران بیان کنند. اینچنین می شود که بیرنگ طرح “خانه سبز” را ارائه می دهد. سریالی که یکسال بعد از پایان مجموعه همسران و در پاییز سال 75 با بازی خسرو شکیبایی و مهرانه مهین ترابی به یکی از ماندگارترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران تبدیل شد. رسام و بیرنگ که در سریال همسران، الهام پاوه نژاده و فرهاد جم را معرفی کرده بودند در این سریال رامبد جوان را به عرصه تلویزیون آوردند. نوآوری در این سریال ها آنچنان بود که بعدها به صورت مداوم در دیگر سریالها به ویژه طنز مانند آثار مدیری و عطاران تکرار شد.

 

سیبی خندان در دستان مجید دلبندم!

رسام یک سال بعد تهیه کنندگی مجموعه سیب خنده را برعهده گرفت. کارگردان مجموعه رضا عطاران بود و از بخش های جالب آن شخصیت مجید بود که کلمات را پس و پیش می گفت. سیب خنده ترکیبی از نمایش های کوتاه طنز بود. سیدجواد رضویان، مجید صالحی و یوسف تیموری از جمله بازیگران این مجموعه بودند. قسمت نمایشی “مجید و بهراد” آنقدر موفق از کار در آمد که رضا عطاران و مسعود رسام به سراغ ساخت سریالی با محوریت عروسکی به نام “مجید دلبندم” رفتند. عروسکی که همه کلمات را اشتباه می گفت و دیگران باید تصحیحش می کردند اما هربار حروف کلمه دیگری را پس و پیش می گفت.

رسام پس از آن و در سال 77 سریال “دنیای شیرین” را به کارگردانی بهروز بقایی تهیه کرد. همان سال رسام و بقایی سریال “قطار ابدی” را کار کردند. سریالی که به وقایع با دیدی طنز و به روز می نگریست. ماجراهای رابین هود و نرون از بخش های نمایشی در این سریال بودند. این دو به همراه بیرنگ سریال “نوعی دیگر” را نیز کار کردند.

ادامه ای بر خانه سبز
زوج هنری رسام و بیرنگ در سال 77-78 سریال “سرزمین سبز” را با بازی شکیبایی کلید زدند. این سریال در پاسخ به درخواست ادامه مجموعه “خانه سبز” تولید شد. بازیگران سریال همانها بودند و تنها اسماعیل محرابی به آن ها اضافه شده بود. سریال گرچه مورد توجه قرار گرفت اما هیچگاه نتوانست در جای “خانه سبز” قرار بگیرد. سال بعد و در سال 78 بقایی این بار “دنیای شیرین دریا” را می سازد. رسام تهیه کنندگی را برعهده می گیرد. این خاطرات روزانه دختری شمالی به نام دریا که در هر قسمت به نمایش در می آمد. مرحوم پوپک گلدره نقش اول این سریال را برعهده داشت. سریال قرار بود با اسامی دیگر و در شهرهای دیگری نیز ادامه پیدا کند مانند دنیای شیرین صحرا و دنیای شیرین جیران که کار گره می خورد و دیگر تولید نمی شود.

همان سال تهیه کنندگی سریال “تولدی دیگر” به کارگردانی داریوش فرهنگ را برعهده گرفت. این سریال ماجرای زنی بود که در تصادف صورتش از بین می رود، به طور تصادفی میهمان جراح پوستی می شود که او را با چهره جدیدی درمان می کند. زن که پیش از این زندگی خانوادگی خوبی نداشته به عنوان پرستار به خانه خود باز می گردد و قسمت پایانی سریال فرزندان و پدر خانواده متوجه می شوند که پرستار کودکان همان مادر اصلی است. این سریال آخرین کاری است که مرحوم جمیله شیخی در آن بازی کرده است.

 

سیندرلا؛ آغازی بر پایان

رسام یک سال بعد در سال 79 به همراه بیژن بیرنگ فیلم “سیندرلا” را کلید می زند. سیندرلا، آن دختر کوچولوی خاکسترنشین است که همیشه شاهزاده ای او را از مکان غم زده اش به قصر رویاها می برد. آن چه گلی، آن دختر حاشیه نشین جنوب شهر، در رویاها دارد. اما این بار شاهزاده این سیندرلا، نه در اوج، بلکه از همان حاشیه ایست که گلی نیز هست. پوپک گلدره، رامبد جوان، رضا عطاران و فرخ نعمتی از جمله بازیگران سیندرلا هستند. این فیلم سال 80 به روی پرده های سینما آمد. برای جوایز بسیاری کاندیدا بود، اما تنها جایزه ای که برد تندیس زرین بهترین فیلمبرداری برای علیرضا زرین دست در دوره ششم جشن خانه سینما در سال 81 بود.

جدایی رسام و بیرنگ
این تقریبا آخرین فعالیت این زوج هنری با یکدیگر بود. رسام در این باره می گوید: آخرین کارهایمان “سرزمین سبز‌” و “سیندرلا‌” بود. بعدش احساسم این بود که بعد از این‌همه سال کار شبانه‌روزی به شدت خسته و افسرده‌ایم و روحیه مفرح قبل را نداریم. کودکی‌هایمان را از دست داده‌ایم و بزرگ شده‌ایم و حرف‌هایمان هم حکیمانه شده و این ‌حرف‌های گنده با مخاطب ارتباط عمیق برقرار نمی‌کند. احساسم این نبود که باید از هم جدا بشویم. ولی فکر کردم که با این روحیه تا مدتی نباید کار کنیم. برای همین بعدش چند تا کار را به عنوان تهیه‌کننده کار کردیم و بعد از آن دیگر با هم کار نکردیم. حسم این بود که باید بگردم و سوژه جدید پیدا کنم. احساس خالی بودن درونی می‌کردم. احساس می‌کردم باید بیش تر بخوانم و بفهمم و مطالعه کنم و کتاب بخوانم و فیلم ببینم تا کم‌کم دوباره آن آمادگی برای کار ایجاد بشود. بعد از مدتی که تجدید قوا کردیم دیگر طرز فکرهایمان باهم نمی خواند. تنها چیزی که مانده بود رفاقتمان بود و اینکه برای هرکاری مشورت کنیم.”

 

کارهای تبلیغاتی؛ گل، گل، گل؛ گل از همه رنگ…

بخش عظیمی از تولیدات تبلیغی تلویزیون ساخته بیرنگ و به ویژه رسام است. رسام خرج زندگی خود را نه از سریال سازی که از تبلغیات در می آورد. خود در این باره می گوید: “در تولد و رشد خیلی از برندها و کالاهای ایرانی سهم اساسی داشته‌ام و این بخشی از افتخاراتم است. تبلیغات احساس رضایت خوبی بهم می‌دهد.”

او درباره تجربیاتش می گوید: “گلرنگ که 5 سال با آن ها همکاری ‌کردم. “گل گل گل، گل از همه رنگ…‌” را من ساختم. از 74 تا 79 مسیر پرفراز و نشیب و پر اوج و فرودی را با این شرکت طی کردم. شروع تبلیغات تلویزیونی سامسونگ هم با من بود. شعار “گام به گام با کفش گام‌”، “مهرام، خوشمزه و خوش‌نام‌” و خیلی کالاهای دیگر هم با من بوده. بسته‌بندی‌های خیلی از کالاها هم کار ماست. کلا در این سال‌ها مشاور تبلیغاتی بودیم و غیر از طراحی، اجرا هم می کردیم. مثلا بسته‌بندی مایع ظرفشویی گلرنگ یا خمیردندان لطیفه را کار کردیم یا طراحی بیلبورد برنج گلستان با ما بود. در این سال‌ها حدودا برای 80 کالا کار کردیم و خودمان را در افتخار آن ها سهیم می‌دانیم.”

ادامه کارهای تلویزیونی و اوج گرفتن بیماری
از سال 80 به بعد، رسام اغلب تحت درمان بود. حتی برای مدتی در آلمان تحت نظر پزشکان قرار داشت. با این حال تهیه و تولید را رها نکرد. او پس از آن به همراه برادرش مهران به تهیه کنندگی ادامه داد. تهیه کنندگی سریال “دریایی ها” با کارگردانی سیروس مقدم در سال 81 که برای شبکه 5 تولید شد. رسام به همراه برادرش دوسال بعد و در سال 83 سریال “مروارید سرخ” (بادبانها) را تهیه و کارگردانی کرد. در سال 85 با تهیه کنندگی سعید پورفرج سریال “بزرگ مرد کوچک” را کارگردانی کرد. سال 86 سریال “مادر” را به تهیه کنندگی رضا جودی کارگردانی کرد. و به عنوان آخرین کار در سال 87 کارگردانی مجموعه “غیرمحرمانه” را برعهده گرفت. غیرمحرمانه درباره داستان یک افسر پیر و بازنشسته راهنمایی و رانندگی است. او خودرویی را طراحی می کند که فرامین غیر قانونی راننده اش را اجرا نمی کند. مثلاً در محل توقف ممنوع نمی ایستد. این امر باعث می شود، صاحبانش این خودرو را بفروشند.

در هر قسمت، داستان یکی از شخصیت ها که صاحب این خودروی عجیب است را نقل می کند که حال و هوای کمدی و طنز دارد. یوسف تیموری، فرید نادری و سعید پیردوست از جمله بازیگران این مجموعه بودند که در سال 87 به میهمانی خانواده های ایرانی آمد. رسام طی این سال ها هرچند بیمار بود و برای درمان به خارج سفر می کرد اما هرگز بیکار ننشست. سنگ اندازی ها در دوره ضرغامی آنچنان زیاد بود که او برای طرح هایش گاهی سه سال در صف منتظر می ماند، با این حال این کارگردان تا لحظه آخر از تهیه و تولید برنامه های تلویزیونی دست نکشید. روحش شاد.