در زندان کهریزک چه گذشت؟

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» در مصاحبه با روز مطرح شد

با گذشت دوسال و 5 ماه از فاجعه کهریزک، خانواده های قربانیان این بازداشتگاه از مسکوت ماندن شکایات خود از متهمان قضایی و عدم صدور کیفرخواست برای آمران و عاملان اصلی این فاجعه خبر میدهند.

خانواده های امیر جوادی فر و محمد کامرانی در عین حال به “روز” می گویند که شکایات خود از متهمان قضایی کهریزک را پی گیری خواهند کرد و از قصاص دو تن از عوامل کهریزک که در دادسرای نظامی به اعدام محکوم شده بودند، گذشتند تا از آمران این فاجعه نگذرند.

همزمان مسعود علیزاده، یکی از شاکیان قاضی مرتضوی در مصاحبه با “روز” از تحت فشار قرار گرفتن شاکیان کهریزک برای پس گرفتن شکایاتشان خبر داده و جزئیاتی از دادگاه تشکیل شده در دادسرای نظامی و همچنین شرایط و پرونده کهریزک را بیان کرده است.

آقای علیزاده که اخیرا با احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل دیدار کرده به “روز” میگوید که رامین پوراندرجانی برخلاف آنچه که رسانه ها منتشر کرده اند محسن روح الامینی را معاینه نکرده بود، این پزشک وظیفه، امیر جوادی فر را در آخرین ساعات زندگی اش معاینه و درخواست اعزام او به بیمارستان را کرده بود؛ امری که از سوی مسئولان بازداشتگاه کهریزک امکان تحقق نیافته است.

بابک جوادی فر، برادر امیر جوادی فر نیز سخنان مسعود علیزاده را تایید میکند و می گوید همانطور که آقای علیزاده گفته اند، امیر مورد معاینه قرار گرفته بود اما براساس آنچه که از بچه هایی که در کهریزک و شاهد بوده اند شنیده ایم نسخه ها و درخواست اعزام به بیمارستان نادیده گرفته شد و در اصل امیر درمانی دریافت نکرد.

 

از قصاص عاملان گذشتیم که از آمران نگذریم

قاضی مرتضوی (دادستان سابق تهران)، حسن حداد دهنوی (معاونت امنیت وقت دادستان تهران) و علی اکبر حیدری فر (دادیاری که دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را داده بود) مرداد ماه سال گذشته و با دستور دادگاه انتظامی قضات از سمت های خود تعلیق شدند و همزمان مصونیت قضایی آنها نیز لغو شد اما تاکنون و با گذشت یک سال و 4 ماه از لغو مصونیت قضایی آنها، کیفرخواستی علیه این سه متهم قضایی پرونده کهریزک صادر نشده است.

پیش از این دادسرای نظامی تهران در دادگاهی در غیاب آمران کهریزک، فرماندهان را تبرئه و چند سرباز و درجه دار نیروی انتظامی را که از عاملان فجایع این بازداشتگاه بودند، به قصاص و انفصال از خدمت و حبس محکوم کرده بود. همان زمان خانواده های قربانیان کهریزک اعلام کردند که از قصاص محکومان گذشت کرده اند و خواهان رسیدگی به شکایات خود از سه قاضی مرتضوی، حداد دهنوی و حیدری فر هستند.

اکنون بابک جوادی فر، برادر امیر جوادی فر به “روز” میگوید: ما همچنان منتظریم که کیفرخواست را علیه متهمان قضایی صادر کنند.البته پی گیری که میکنیم به ما فقط می گویند در حال تحقیقات هستند.

از او می پرسم با این حساب آیا پرونده شکایات شما مسکوت مانده؟ می گوید: چه عرض کنم؛ نمی توانم در این مورد اظهارنظر کنم که مسکوت مانده یا پی گیری می شود اما هیچ اتفاق تازه ای نیفتاده و هنوز کیفرخواستی صادر نشده.

برادر امیر جوادی فر بر پی گیری خانواده اش تا محاکمه آمران کهریزک تاکید می کند و می گوید: ما همچنان پی گیری خواهیم کرد و منتظریم طبق قول هایی که داده بودند آمران در دادگاه مورد محاکمه قرار گیرند.

علی کامرانی، پدر محمد کامرانی نیز در مصاحبه با “روز” می گوید: ما پی گیری میکنیم تا زمانی که محاکمه آمران اصلی پرونده را ببینیم. ما به هیچ عنوان از قاتلان بچه هایمان نمی گذریم؛ از کسانی که دستشان به خون بچه های ما آغشته شده هرگز نخواهیم گذشت و کوتاه نخواهیم آمد.

به گذشت خانواده های قربانیان کهریزک از قصاص دو تن از عاملان اشاره میکنم؛آقای کامرانی می گوید: ما از قصاص عاملان گذشتیم که مجازات آمران اصلی را ببینیم.

پدر محمد کامرانی سپس می افزاید: ما همچنان پی گیریم و اگر صبر کنید همه چیز مشخص خواهد شد اجازه نخواهیم داد پرونده مسکوت بماند و قاتلان بچه های ما راست راست راه بروند. انشالله خون پاک عزیزانمان هم تاثیر گذار خواهد بود.

امیر جوادی فر، محمد کامرانی و محسن روح الامینی، قربانیان بازداشتگاه کهریزک هستند که به دلیل ضرب و شتم و شکنجه های صورت گرفته در این بازداشتگاه که به گوانتاناموی ایران معروف شد، جان باختند.

مسئولین قضایی جمهوری اسلامی کشته شدن این سه نفر را در بازداشتگاه کهریزک به رسمیت شناختند اما رامین آقازاده قهرمانی و عباس نجاتی کارگر، دو تن دیگر از قربانیان این بازداشتگاه هستند که مسئولین قضایی ـ امنیتی تاکنون از پذیرش مسئولیت قتل آنها، خودداری کرده اند.

این دو نفر پس از آزادی از کهریزک و به علت شکنجه های صورت گرفته در این بازداشتگاه جان باختند؛ قربانیانی که همچنان از سوی مسئولان جمهوری اسلامی انکار می شوند.

رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه، دیگر قربانی کهریزک است که مسئولان امر مرگ او را ابتدا، سکته قلبی، سپس خودکشی و بعدها مسمومیت اعلام کردند اما براساس اسنادی که “روز” منتشر کرد صورت جلسه اولین معاینه محل زمان کشف جسد در محل کار رامین دلالت دارد که این پزشک جوان را از ناحیه گردن خفه کرده اند.

 

تهدید شاکیان کهریزک

اما قربانیان بازداشتگاه کهریزک، تنها در جان باختگان خلاصه نمی شود.بنابر اعلام سازمان قضایی نیروهای مسلح، 98 نفر از بازداشت شدگان کهریزک از نحوه رفتار ماموران شکایت کرده بودند ولی “با تدبیر دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و پرداخت خسارت و دلجویی از شاکیان، تعداد 51 نفر از آنان رضایت” دادند.

براین اساس، پرونده کهریزک به جز خانواده های سه جان باخته در این بازداشتگاه، 47 شاکی دیگر نیز دارد که مسعود علیزاده یکی از این شاکیان است.

او که 18 تیرماه 88 در جریان اعتراضات مردمی در یکی از کوچه های فرعی چهارراه ولیعصر بازداشت و سپس به بازداشتگاه کهریزک فرستاده شده بود یکی از شاکیان قاضی مرتضوی، حداد دهنوی و حیدری فر است.

آقای علیزاده در مصاحبه با “روز” توضیح میدهد: ما را از پلیس امنیت میدان حر به پلیس پیشگیری میدان انقلاب فرستادند آقای حیدری فر در حیاط نشسته بود و برگه های چاپ شده ای که اتهاماتی چون اقدام علیه امنیت ملی و تخریب اموال عمومی و.. در آنها نوشته شده بود به ما داد و گفت باید امضا کنید بعد گفت تعدادی از شما به اوین می روید و تعدادی دیگر به کهریزک. ما تا آن موقع نام کهریزک را هم نشنیده بودیم و وقتی بچه ها پرسیدند کهریزک کجاست گفت اگر تا آخر تابستان زنده بیرون آمدید خود خواهید گفت کهریزک کجاست. در اصل او خوب میدانست در کهریزک چه خبر است و با علم و آگاهی ما را به این بازداشتگاه فرستاد و من هم به همین دلیل از او شکایت کرده ام.

او می افزاید: جلو کهریزک هم که رسیدیم بیش از یک ساعت پشت در بودیم و مسئولان این بازداشتگاه حاضر به پذیرش ما نبودند اما بعد از یک ساعت با دستور مرتضوی و حداد دهنوی ما را پذیرش کردند و من از این دو نیز شکایت کرده ام.

شکایت آقای علیزاده از قاضی مرتضوی تنها به این دلیل نبوده: بعد که ما را به اوین فرستادند مرتضوی به اوین آمد و به ما گفت باید بگویید زخم ها و مسائلی که دارید بیرون از زندان برایتان به وجود آمده درغیر این صورت به دردسر می افتید.

او درباره دادگاهی که در دادسرای نظامی برای رسیدگی به اتهامات عاملان کهریزک برگزار شده بود توضیح میدهد: ما در اصل 109 نفر بودیم که شکایت کرده بودیم اما خمس آبادی و محمدیان از عوامل کهریزک که جزو متهمان پرونده بودند به همراه دو وکیلی که از سوی نیروی انتظامی برای آنها گرفته شده بود و همچنین آقای گودرزی، مسول دفتر رجب زاده سراغ بچه ها می رفتند و آنها را مجبور به بازپس گرفتن شکایاتشان میکردند. در روزنامه ها هم نوشتند که 54 شاکی با تدبیر مسئولان رضایت دادند اما هیچ وقت نگفتند چگونه رضایت دادند و چه تدبیری بوده. خیلی از بچه ها تهدید شدند؛ یکی از بچه ها که در مترو کار میکرد، سراغ رئیس او رفتند. یعنی به اوگفتند که با رئیست رفیق هستیم و کارت را از دست میدهی و…بعضی بچه ها را هم به بخش مالی ستاد فرماندهی ناجا میخواستند و پولی روی میز میگذاشتند و میگفتند یا این را می گیری و رضایت میدهی یا هر انچه بر سرت بیاید مسئولیت اش با خودت است و… و اینگونه وادار به رضایت میکردند. در کل پرونده هم که متاسفانه فرماندهان را تبرئه کردند یعنی آقای رجب زاده خیلی راحت در حالی تبرئه شد که مسئولان کهریزک در دادگاه می گفتند ما به دستور رجب زاده این بازداشتی ها را پذیرش کردیم اما رجب زاده در دادگاه انگشت روی رادان و مرتضوی گذاشته بود و می گفت چرا حداقل به عنوان مطلع اینها را دادگاه نمی آورید؟ او می گفت کهریزک را از رادان همانطوری تحویل گرفته که هست و او باید دادگاه بیاید، مرتضوی دستور پذیرش بازداشت شدگان را صادر کرده و او باید دادگاه بیاید… اما نه تنها آنها را به دادگاه نخواستند خود رجب زاده را هم تبرئه کردند. در اصل رادان فقط یکبار برای بازپرسی آمده بود و دیگر تمام شد.

از آقای علیزاده درباره شکایتش از سه قاضی متهم پرونده کهریزک می پرسم ؛می گوید: ما شکایت کردیم در دادسرای کارکنان دولت ثبت شد در شعبه 2 و نوشتیم که چه اتفاقاتی در کهریزک افتاده و چگونه بعد شاکیان را تهدید کردند که شکایاتشان را پس بگیرند. ما نوشتیم که چگونه مرتضوی و حیدری فر فشار می آوردند که همه بگوییم در کهریزک اتفاقی نیفتاده و مسائل مربوط به بیرون از زندان است و… همان موقع بود که سر کوچه ما دو نفر به من حمله کردند و با چاقو زدند توی شکم ام که طحالم پاره شد روی زمین افتاده بودم که یک ماشین بسیج ایستاد ودر حالیکه فیلم می گرفتند کمک هم کردند که آمبولانس مرا ببرد.کمی که بهتر شدم رفتم مجددا شکایت کردم و شکایتم را ثبت کردم و برگه های پزشکی قانونی را هم ارائه دادم. (نسخه ای از مدارک مربوط به شکایات و همچنین برگه های پزشکی قانونی مربوط به آقای علیزاده برای روزآنلاین ارسال شده است).

او از تبرئه قاضی مرتضوی در شعبه 2 دادسرای کارکنان دولت خبر میدهد و می گوید: پرونده را در این شعبه مختومه کردند اما با فشار آقای روح الامینی پرونده به جریان افتاد به من هم زنگ زدند و گفتند از مرتضوی شکایت داری؟ گفتم بله. گفتند بیا شعبه 15 دادسرای کارکنان دولت. گفتم شما که رسیدگی نمیکنید. گفتند این بار رسیدگی خواهد شد. تک تک بچه ها را می خواستند رفتیم. ابتدا می پرسیدند که در تظاهرات چه میکردی. گفتم اینجا مرتضوی متهم است و ما شاکی. اما گفتند می دانید که به این پرونده ها رسیدگی نخواهد شد و مرتضوی تبرئه است شما را چه کسی ساماندهی کرده علیه مرتضوی؟ چرا اینقدر دنبالش هستید با کدام گروهک هستید و… گفتم خود شما زنگ زدید بیاییم. در نهایت گفتند بروید خودمان خبرتان میکنیم.

چند روز بعد از دادگاه انقلاب به من زنگ زدند گفتند برای پاره ای از توضیحات بیا. گفتم مگر پرونده من بسته نشده؟ کسی که زنگ زده بود گفت تازه باز شده. به اقای روح الامینی زنگ زدم و گفتم مرا خواسته اند چه باید بکنم؟ گفت کمکی از دستش بر نمی آید و کاری نمی تواند بکند. من هم فکر کردم اگر بروم دادگاه انقلاب دیگر بازگشتی نخواهد بود همین بود که ناچار شدم فرار کنم من کهریزک بودم و دیگر توان زندان ندارم آمدم بیرون و الان 5 ماه است از ایران خارج شده ام.

 

رامین پوراندرجانی، امیر جوادیفر را معاینه کرده بود

مسعود علیزاده یکی از شاهدان عینی جان باختن امیر جوادی فر و محسن روح الامینی هم هست. او می گوید : امیر وقتی به کهریزک آمد اصلا حالش خوب نبود چشمانش خوب نمی دید فکش شکسته بود و دنده هایش درد داشت مدام آه و ناله میکرد و می گفت مامان چشمانم را به من بازگردان. ما آن موقع نمیدانستیم امیر مادرش فوت کرده؛ بعد از آزادی که به دیدن خانواده اش رفتیم متوجه شدیم.

او می افزاید: در رسانه ها به اشتباه نوشته اند که رامین پوراندرجانی، محسن روح الامینی را معاینه کرده بود در حالیکه رامین، امیر را معاینه کرد. آن موقع وضعیت محسن روح الامینی و محمد کامرانی هنوز وخیم نبود. روز چهارمی بود که در بازداشتگاه بودیم. حمید حجارها یکی از دوستان که با ما بازداشت بود همراه امیر و چند نفر دیگر به درمانگاه رفتند؛ وقتی برگشتند خیلی عصبانی بودند. می گفتند رامین، امیر را معاینه کرد و گفت حالش خیلی بد است حالا من سعی میکنم کاری بکنم. اما وقتی بچه ها آمدند نه نسخه ای بود نه دارویی نه چیزی، فقط سه قطره برای بیش از 125 نفر که همه چشم هایمان عفونت کرده بود. متاسفانه مسئولین بازداشتگاه اجازه نداده بودند درمانی صورت گیرد.

بابک جوادی فر، برادر امیر جوادی فر گفته های آقای علیزاده را در این زمینه تایید میکند.

آقای علیزاده که پیش از جان باختن رامین پوراندرجانی او را به اتفاق پدرش در دادسرای نظامی دیده بود ومی گوید: ابتدا برخورد بدی با رامین داشتیم اما او گفت نسخه هایی که نوشته و نامه ای که برای اعزام امیر به بیمارستان نوشته موجود است اما کمیجانی اجازه نداده و حتی با رامین هم برخورد بدی کرده که اینها نیازی به درمان ندارند و… با رامین که حرف زدیم دیدیم او هم از جنس خود ما است. می گفت من خودم به میرحسین موسوی رای داده ام و اکنون خجالت می کشم نمی توانم سرم را بلند کنم و راه بروم بس که همه می گویند پزشک کهریزک و… می گفت من یک سرباز وظیفه هستم فقط اما شاهد م.هر بار که به بازداشتگاه کهریزک رفتم چند جنازه دیده ام ؛حتی اجازه نمیدادند نبض شان را بگیرم ببینم هنوز زنده هستند یا نه وهمه را شهادت خواهم داد. رامین به در دیدار با نمایندگان مجلس هم همه اینها را گفته بود اما می گفت تهدیدش کرده اند که ساکت شود. رسما می گفت از سوی گودرزی، مسئول دفتر رجب زاده و کمیجانی تهدید شده است اما می گفت من شهادت خواهم داد تا همه بدانند من دستی در این فاجعه ها نداشتم. او را حتی پیش مرتضوی برده بودند و مرتضوی از او خواسته بود نامه مربوط به مننژیت را امضا کند و گواهی دهد که قربانیان از قبل مننژیت داشته اند اما نپذیرفته بود. تهدیدش کرده بودند و خیلی می ترسید؛ بعد هم که او را به طور مرموزی کشتند.

او درباره جان باختن محسن روح الامینی می گوید: امیر در راه اوین جان باخت. محسن حالش خیلی بد بود با این حال اتوبوس ها را نگهداشتند همه را زیر آفتاب نگهداشتند. اگر همان موقع محسن را به بیمارستان اعزام میکردند زنده می ماند اما با آن وضعیت بیش از یک ساعت زیر آفتاب ماند آب هم که نمیدادند وقتی به اوین رسیدیم مسئولان اوین ما را پذیرش نمی کردند و می گفتند اینها حالشان بد است و مسئولیت نمی پذیریم. یک ساعت هم آنجا توی حیاط اوین روی زمین ماند بعد از پذیرش او را با آمبولانس بردند و بعد خبر شهادتش را شنیدیم. محمد کامرانی اما با ما بود ما را توی اوین بردند و یکباره محمد گفت که سرش گیج میرود و با سر زمین خورد. او را بردند و بعد خبر شهادت او را نیز شنیدیم.