خطبه‌های بی رمق

فرهمند علیپور
فرهمند علیپور

علی رغم تبلیغات گسترده و سی ساله جمهوری اسلامی، تا همین سه ماه پیش برای  مردم ایران چندان اهمیتی نداشت که خطیب نماز جمعه چه کسی باشد و یا اینکه از چه سخن بگوید. اما تحولات پس از روز رای گیری ماهیت و کارکرد بسیاری از موضوعات را دستخوش تغییر کرد. بانگ الله اکبر شبانه، شبهای احیا، روز قدس و نمازهای جمعه از این دست موارد هستند، به همین ترتیب نمازهای جمعه و خطیب آن نیز در نزد افکار عمومی شهروندان اهمیت پیدا کرد و اینکه خطیب جمعه کیست سئوالی شد که در روزهای آخر هفته همواره بین مردم مطرح می‌شود.

امامان جمعه منصوبان رهبر هستند، پس مدافعان حاکمیت و واعظان زاویه دید سیاسی رهبر نیز هستند این را همگان می‌دانند، اما کم نبودن روحانیونی که علم استقلال رای خود را به عواید دریافتی ماهانه، ترس از شکست حریم حرمتشان و ترک برداشتن آبرویشان در نزد صاحبان قدرت نفروختند و آنجایی که رویارویی حق و باطل شد، پاکبازانه جانب حق را گرفتند و مستوجب هر کیفری از سوی حاکم و خدمتگذارانش شدند.

در طی این سالها همه کسانی که پشت تریبون نماز جمعه تهران قرار می‌گرفتند سخنانشان یکسان و تکراری بود دعوت به انجام خواسته ها و منویات رهبری و مقابله با دشمنان خارجی و اینکه هر مشکل و حادثه‌ای که پیش آید انگشت اتهام را به سمت غرب و غربی ها نشانه رفتن.

با وجود حساسیتی که مردم تهران این روزها نسبت به امام جمعه موقتشان دارند، اما برای آنها هنوزهم  فرق چندانی نمی‌ کند که خطیب احمد جنتی باشد یا احمد خاتمی، اگر هم پرسشی می کنند از این بابت است که آیا این هفته نوبت به هاشمی خواهد رسید یا خیر؟ برای مردمی که امیدهایشان را در مسیری سبز جستجو می‌کنند هاشمی فردی است که سخنانش دیکته‌ای نیست که دیگران برای او نوشته باشند، آنها به دنبال صدایی می گردند که اگر چه به زبان شیوای خودشان نیست اما حداقل لحنش بیشتر به مردم می‌ماند تا به اربابان قدرتی که از نگاهشان هم گلوله شلیک می شود.

تنها خطبه‌ای که هاشمی در طی چهار ماه گذشته توانست ایراد کند گرچه همچون سخنان موسوی، کروبی و خاتمی نبود اما سخن حاکمان هم نبود او از در قامت عقل مصلحت اندیش نظام  با مردم صحبت کرد، سخنانی که با الله اکبرهای نمازگزاران رو به رو شد. نمازگزارانی که تعداد آنها را صدها هزار نفر برآورد کردند. جمعیت تا آن اندازه زیاد بود که هاشمی رفسنجانی در ابتدای سخنانش چنین جمعیتی را یاآور خطبه‌های پر رونق مرحوم آیت الله طالقانی دانست.

روزگاری صدای پر صلابت مجاهدی نستوه زمین چمن دانشگاه تهران را پر می‌کرد و میعادگاه صدها هزار نفر با هر نگرش و مرام سیاسی بود، مگر می شد اندکی درایت و انصاف داشت و از طالقانی عبور کرد؟  او که می گفت:راه خدا ، راه نجات خلق‌هاست، راه آزادی انسانهاست، را خدا نه به سمت شرق است و نه غرب و نه به سمت آسمانهایت، اراده خداوند آزادی انسانهاست” اما امروز چه؟ از این تریبون‌ها تنها نفیر مرگ و تهدید به گوش می‌رسد یکی حکم می‌دهد که خون معترضین مباح است ، دیگری رهبری را ظل الله می‌خواند و آن یکی شلاق و حد را برای پیران و بزرگان این ملت تجویز می کند.

براستی چه نسبتی میان صدیقی، جنتی، خاتمی، علم الهدی و..با آیت الله طالقانی است؟ چه اگر نسبتی بود خیابان های جمعه پایتخت اینگونه بی رونق و عور نمی‌ماند و عده‌ای را به وعده پاداشی ناچیز در برگه حقوقشان و یا سربازانی را از پادگان ها به اجبار به دانشگاه تهران نمی‌آوردند. آیا این نمازهای جمعه می تواند تبلور حضور مردم  تلقی شود؟ یا همان نمایش‌‌های تکراری، خام، ساختگی و بی ماهیت است؟