سرمان را دزدیدیم موج بگذرد

نویسنده
نازنین کامدار

» پور محمدی در سالگرد قتل فخر السادات برقعی:

در شانزدهمین سالگرد قتل فجیع فخر السادات برقعی، یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای و از بستگان مصطفی پور محمدی، رئیس کنونی سازمان بازرسی کل کشور و از متهمین این پرونده، برای ایراد یک سخنرانی در مورد انتخابات به دانشگاه امیر کبیر رفت اما با پرسش هایی درباره نقش اش در پرونده قتل های زنجیره ای مواجه شد.

یک دانشجوی حاضر در این مراسم در این مورد به روز گفته است: پور محمدی که برای “تحلیل فضای انتخاباتی” و به دعوت کانون اندیشه دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در آمفی تئاتر مرکزی دانشگاه حضور یافته بود، از طرح سئوال برخی از دانشجویان درباره نقش اش در پرونده قتل های زنجیره ای به شدت متعجب شد و ابتدا قصد پاسخگویی به سئوال ها را نداشت اما در ادامه با ارائه برخی توضیحات نقش خود را در پرونده قتل های سیاسی دهه 70 انکار کرد.
سخنان پورمحمدی درباره قتل های های زنجیره ای و وزارت اطلاعات، بازتاب خبری وسیعی در رسانه های داخلی داشت.
خبر آنلاین، گزارش داده که پور محمدی در واکنش به اصرار دانشجویان به پاسخگویی درباره نقش اش در قتل های زنجیره ای گفته است: “من هیچ نقشی در قتل های زنجیره ای نداشتم. به کارهایی که در آن دوره انجام شد هم کاری ندارم. بعد از این قضیه، فضای رسانه‌ای چپ و به اصطلاح اصلاح‌طلب یک ماشین تبلیغاتی وحشتناکی به راه انداخت که من نیز یکی از هدف‌های آنان بودم. به‌طوری که اگر سر خود را بالا می‌گرفتم تک تیراندازهای آنان مرا هدف قرار می‌گرفتند. مدتی سر خود را کوتاه نگه داشتیم تا این موج بگذرد. آن هنگام در شرایطی که سکوت می‌کردیم چطور می‌توانستیم افکار عمومی را قانع کنیم که ما در این قضیه دخیل نبودیم. همین که اسم مان مطرح شده بود دیگر نمی شد کاری کرد. آن هنگام از چند روزنامه ای که علیه من مطالبی زده بودند شکایت کردم و محکوم شدند. آن موقع پیامی هم به آقای خاتمی دادم”.
وی افزوده است: “وقتی رسانه‌های اصلاح طلب علیه من هجمه کردند به آقای خاتمی گفتم این دوستان شما می‌دانند من در این حوزه دخالت ندارم ولی ناجوانمردانه شروع کردند در روزنامه‌ها و نشریات و شب نامه‌هایشان پیوسته علیه من اتهام‌سازی کنند اگر این ادامه پیدا کند من هم چیزی‌هایی خواهم گفت و آن موقع خواهید فهمید که فضا متفاوت از آنچه شما می خواهید، است. ولی چون من اعتقادی به تشنج نداشته، به عنوان یک عنصر امنیتی نمی خواهم به اوضاع دامن بزنم چیزی نمی‌گویم. از آقای خاتمی خواستم جلوی این فضا را بگیرند. تا حدودی تذکر ایشان مفید شد. بعدها ایشان یادداشتی ارسال کردند و اعلام کردند که آقای پورمحمدی در آن حادثه هیچ نقشی نداشتند که بعدها نیز مفید واقع شد. آن زمان علیه برخی از افراد به اصطلاح چپ شکایت کرده بودم. در دادگاه من به همان یاداشتی که آقای خاتمی نوشته بودند و در آن تصریح کردند که فلانی در این داستان نقشی نداشت استناد کردم”.

او در ادامه برای اثبات بی ارتباطی خود با این پرونده گفته است: “من مسئولیت‌های خود را بارها در جاهای مختلف گفتم. من سال 66 وارد وزارت اطلاعات شدم. تا قبل از آن در قوه قضائیه بودم. در سال 66 معاون ضدجاسوسی وزارت‌اطلاعات شدم. معاونت ضد جاسوسی حوزه‌ای است که با فعالیت جاسوسی بیگانگان مبارزه می‌کند و در مسایل داخلی هیچ نقشی ندارد. حیطه بندی در وزارت اطلاعات بسیار شدید است؛ حتی آدم‌های این حوزه نباید با آدم‌های حوزه دیگر آشنا و مواجه شود. این تفکیک و مرز بندی معمولاً سعی می‌شود با جدیت رعایت شود. بنابراین زمان شروع فعالیت‌های من، این مسئولیتم است… زمان آغاز ریاست جمهوری آقای هاشمی من یک سال و چند ماه رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک امنیت ملی وزارت اطلاعات بودم و کار تحلیل مسائل امنیتی می‌کردم؛ یعنی اصلا کار اجرایی نداشته و از حوزه ضد جاسوسی بیرون رفتم. پس از آن، یک سال رئیس اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات شدم. زمان قتل‌های زنجیره‌ای جانشین وزارت اطلاعات و رئیس اطلاعات خارجی وزارت‌خانه بودم. آن هنگام عملا حوزه من متفاوت و مستقل از حوزه‌ی افرادی بود که در قتل‌های زنجیره ای متهم شدند. یعنی نه حوزه من بود و نه آن افراد پرسنل من بودند”.

 

ارتباط پور محمدی با قتل فخر السادات برقعی

مصطفی پور محمدی، یکی از چهره های بلند پایه امنیتی جمهوری اسلامی که در کتاب خاطرات آیت الله منتظری نیز به عنوان “نماینده وزارت اطلاعات در کمیسیون اعدام های 67” معرفی شده، درحالی نقش خود را در پروژه وزارت اطلاعات در قتل روشنفکران و دگراندیشان در دهه 70 که به “قتل های زنجیره ای” مشهور است انکار کرده که پیش از این و در سال 77، عماد الدین باقی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در گزارشی تحقیقی از نقش او در قتل فجیع همسر پسر عموی خود پرده برداشته بود. قتلی که به اعتقاد بسیاری از فعالین حقوق بشر بی ارتباط با ماجرای مرگ مشکوک احمد خمینی نبود.
بعدها اعلام شد که مقتول، از دوستان همسر سید احمد خمینی بوده و به نوشته برخی سایت ها”نا خواسته در معرض اسراری قرار داشته که بهتر بود سر به نیست شود”.
عماد الدین باقی در گزارش خود، علت قتل این زن را “داشتن اطلاعات از یک فرد خلافکار مرتبط با افراد قدرتمند” می داند و می نویسد: “بانو برقعی چه رازی داشت که قربانی آن شد ؟ در میان برخی از مردم شایعات و فرضیاتی در قم مطرح بوده و هست. گفته می شود در سال 1375 زنی به نام (…) با 73 ضربه کارد در قم به قتل می رسد. نخست شوهر وی متهم و زندانی می گردد اما پس از آن تبرئه می شود. گویا مردی به نام (….) از بزهکاران قم با وی رابطه داشته که در سال 1376 اعدام می شود. این فرد احتمال اجرای حکم اعدام را برای خود مردود می دانست و می گفت افرادی را دارد که او را از زندان خلاص می کنند. گفته می شود بانو برقعی تصادفاً از روابط آن فرد خلافکار با برخی از افراد قدرتمند مطلع شده است”.

باقی نوشته بود: “تعلل در ارائه پاسخ پزشکی قانونی به خانواده بانو برقعی، اظهارات یکی از مسئولان مربوطه خطاب به پدر وی مبنی بر اینکه طرف شما قوی است پیگیری پرونده را رها کنید و کارشکنی در تحقیقات توسط برخی مراکز و دادن آدرس های انحرافی به مسئول پرونده ( به قرار اطلاع ) خود شاهد دیگری است بر ارتباط این قتل با قتل های زنجیره ای… مصطفی پورمحمدی معاون فلاحیان وزیر اطلاعات وقت نسبت دو جانبه با حسین پورمحمدی شوهر بانو برقعی دارد. او پسر عموی حسین و نیز شوهر خواهر اوست در روز بعد از حادثه رئیس اداره اطلاعات قم نزدیک دو ساعت به همراه مصطفی پورمحمدی به منزل پدر برقعی رفته است و از نزدیک موضوع را بررسی کرده اند. فردی با مشخصات اعلام شده در پرونده در روز حادثه در حال خروج از منزل مقتوله مشاهده شده است. اما تشکیلات اطلاعاتی کشور که قادر است تحرکات سازمان های حرفه ای ترور را تحت نظر بگیرد و در آنها رخنه کند و یا ترورها و قتل های مشکوک را ردیابی نماید در این مورد فعالیت مهمی انجام نمی دهد و همکاری در کشف معما نمی کند”.

گفتنی است پرونده این قتل همچنان در دادسرای جنایی قم مفتوح و به سرانجام نرسیده است.