جمهوری اسلامی و عربستان سعودی هر دو به سندرمی دچار شده اند که در آن مردم به یک سو و نظام برای خودش به سوی دیگری می رود؛ سندرمی که نظام های سیاسی را از درون پوک و به بحران های غیر قابل درمان مبتلا می کند. از میان سه رژیم سیاسی ایدئولوژیک جهان یعنی ایران، عربستان و رژیم اسرائیل، حاکمان تهران و ریاض چنان با مردم رفتار می کنند که گویی قصد دارند روابط اجتماعی و اقتصادی ۱۲۰۰ سال پیش مثلا زمان امام جعفر صادق یا نظام اداری زمان عبدالمک مروان را بر مردمانی کودن دیکته کنند. در حالیکه هر چه تلاش کنند به نتیجه نمی رسند و فاصله آنها با مردم بیشتر و بیشتر می شود.آنچه را که طبقه روحانیت اشرافی حاکم ایران و دربار هزار توی وهابی سعودی آن را بر نمی تابند این است که دوران مدیریت مردم و کشور با موعظه و روضه وفرمان شاه یا رهبر گذشته است و مردم این دو کشور پیرو درآمد های کلان نفتی سوار چنان موجی از دانش و آگاهی اند و چنان در جریان ریزترین تحولات قرار می گیرند که تقریبا دیگر هیچ چیز را نمی توان از آنها پنهان کرد.
چند ماه گذشته ویدئویی از یکی از دختران ملک عبدالله منتشر شد که در آن به اداره سیاسی کشور و نیز به ادامه تبعیض بین زن و مرد اعتراض و به صورت ضمنی پدر خود و روحانیون وهابی را مسئول این بی عدالتی معرفی می کرد. برای دومین بار ،هفته پیش چهار دختر دیگر ملک عبدالله به نام های سحر ، مها ، جواهر ، و هاله بنت عبدالله بن عبدالعزیز نیز در مصاحبه ای از طریق اسکایپ با یک شبکه تلویزیونی اروپایی در آستانه سفر رئیس جمهور آمریکابه عربستان سعودی به رفتار پدر خود ، یعنی پادشاه اعتراض کردند. دو نفر از این چهار دختر ملک عبدالله حجابی بر سر نداشتند و انگلیسی را به خوبی زبان مادری صحبت می کردند. آنها اعتراض داشتند که اجازه ندارند از آزادی هایی که مردم عادی دارند برخوردار باشند و پدرشان و قوانین دربار و قید و بند های وهابی ها آنها را زندانی کرده است. آنها تلاش کردند تا در آستانه سفر اوباما کمپینی محترمانه را علیه پدر پادشاه خود راه بیاندازند که هم هزینه چندانی برای آنها نداشته باشد و هم اینکه نور بالایی به دربار افسانه ای و هزار و یک شب کاخ های ملک عبدالله انداخته باشند. درباری که مه رویانش صبحانه را در ریاض ، نهار را در منهتن نیویورک، و شام را در بورلی هیلز لس آنجلس صرف می کنند و در بازگشت از گشت و گذار روزانه، برای صواب، نماز اعشا را نیز در مکه اقامه می کنند.
تا همین چند سال پیش دختران و اناث پادشاه خادم الحرمین عین ناموس اسلام و ناموس مستقیم و بلافصل پیغمبر اسلام به حساب می آمدند اما ظاهرا دیگر کمتر کسی برای ابهت ملک عبدالله و ادعاهای روحانیون بی سواد وهابی احترامی قائل است و صدای اعتراض به این نظام پادشاهی تقریبا از همه جا به گوش می رسد. تا چند سال پیش حتی تصویری از آن سوی دیوار کاخ های سعودی در جایی منتشر نمی شد ،اما امروزه یک پای اصرار بر حق رانندگی زنان و آزادی فیس بوک و برابری زنان و مردان از درون همان خیل دختران و پسران و انبوه نوه های تحصیل کرده و آمریکا اروپا دیده ملک عبدالله شنیده می شود.
صدای اعتراض به نظام متصلبی که پادشاه سعودی و امام جماعت مسجدالحرام نگهبان آن است فقط به دربار خلاصه نمی شود. نظام های سیاسی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و عربستان سعودی به گونه ای در حال له شدن و خلع سلاح شدن در زیر آینده ای هستند که دارد می آید. برای مثال در حالی که ذهنیت عمومی از زنان سعودی زنان چادر سیاه به سر است در اخبار روزانه می شنویم که یک دختر جودوکار به نام وجدان علی سراج ۱۶ ساله از سوی عربستان به المپیک اعزام شده و بدون حجاب مسابقه داده است. یا مثلا وقتی می شنویم یک زن سعودی به نام رها محرق قله اورست را فتح کرده و سالم بازگشته آدم فکر می کند که دارد چاپ جدید داستان های ژول ورن ۲ را می خواند.
تهران نیز با بحران مشابهی مواجه است. یعنی حتی اگر بحران کودتای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی سال ۸۸ در ایران رخ نداده و ایران دچار چنین تنش خانمان سوزی نشده بود، که هنوز ادامه دارد، باز هم سرعت سیر تحولات جامعه ایران، با وجود سرکوب و تحقیری که به آن دچار شده، حیرت آور است. امروز ایرانیان سراسر جهان در نیویورک ،مالزی ، آلاسکا، پاریس یا شهرضای اصفهان یا کهک قم با وایبر به هم وصل هستند و پیام و فیلم های ویدئویی مبادله می کنند.با این حال افراطیون ایران فکر می کنند می شود فکر و ذهن مردم را کنترل کرد یا به آن جهت داد.
حمله به بند ۳۰۵ اوین و آینده ای که می آید
حمله به زندانیان سیاسی بند ۳۰۵ اوین و عواقب بعدی آن نمادی از عکس العمل نسبت به تغییراتی است که در راه است. سی سال پیش چند هزار نفر از جوانان و فعالان سیاسی ایران در تابستان سال ۱۳۶۷ اعدام شدند و هیج صدای اعتراض و اجتماعی از جایی شنیده نشد اما امروز زندانیان سیاسی از درون زندان برای نظام خط و نشان می کشند و به منزله یک گروه فشار از درون زندان در بسیاری از تحولات سیاسی حضور دارند. طی چند سال گذشته زندانیان سیاسی اعلامیه صادر و مانیفست منتشر کرده اند در مسائل اجتماعی مانند انتخابات اظهارنظر کرده اند، رهبر را نصیحت کرده اند، دعوت به شرکت یا عدم شرکت در یک معادله سیاسی را همگانی کرده و از درون زندان در همه معادلات سیاسی حضور داشته اند. بی تردید امنیتی های جمهوری اسلامی بسیاری از این تحولات را با نگاه اغماض می نگریستند و بر آن فقط نظارت داشتند. زیرا برخورد با همه جزئیات و مسائل حاشیه ای زندانیان سیاسی از توان آنان خارج و بر آنان تحمیل شده است.
امنیتی های ایران با بسیاری از این فعالیت های زندانیان کنار آمده بودند و نسبت به آن سکوت مدیریت شده داشتند زیرا چاره ای جز این نداشتند.اما فعالیت زندانیان سیاسی و حلقه خبر رسانی پیرامون آنان چنان رو به افزایش و از کنترل خارج بود که گویی بتدریج تشکیلاتی از درون زندان بیرون زندان را هماهنگ می کند.تا جایی که بعید نیست در انتخابات آینده زندانیان از درون زندان لیست انتخاباتی بدهند و لیست آنها مجلس آینده را اداره کند.
تحول در شبکه های خبر رسانی ایرانی که هر روز یک بمب خبری در آن منفجر می شود خود به خود وزن سیاسی و قضیه زندانیان را تا سطح یک بحران داخلی نظام ارتقا داده است تا جایی که به نظر می رسد این موضوع تحت عنوان رعایت حقوق بشر حتی به حاشیه مذاکرات هسته ای کشیده شده و هیات ایرانی در آن گیر کرده است. به عبارت دیگر زندانیان سیاسی خط قرمز های نانوشته ای را بر جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی تحمیل کرده اند که مرتبا به نفع زندانیان آن طرف تر کشیده می شود. در حمله وحشیانه به زندانیان بند ۳۰۵ تلاش شد تا محدودیت و خط قرمز جدیدی برای زندانیان ترسیم شود، اما انفجارخبر این سرکوب قضیه را برعکس کرد و سبب شد تا خط قرمزهای جدیدی برای خود اداره کنندگان زندان ترسیم شود.
تردیدی نیست که جابه جایی رئیس سازمان زندان ها را نیز باید در همین راستا ارزیابی کرد.درچهارچوب موضوع رعایت حقوق بشر، از این به بعد حتی خود رئیس سازمان زندان ها دیگر مصونیت شغلی ندارد و یک بازرسی به قولی فنی از یک بند ممکن است به از دست دادن این موقعیت منجر شود.
معادلات حقوق بشری حاشیه مذاکرات هسته ای از همان بدشانسی یا سندرم هایی است که جمهوری اسلامی را بیش از آنچه عربستان سعودی به آن دچار شده است از درون درگیر کرده است. درست به همین دلیل است که گفته می شود جمهوری اسلامی نیز مانند رژیم بحران دار عربستان از سوی تحولاتی که از راه می رسند مرتبا زیر گرفته می شود تا به زور به روزشود.