دکتر سهراب رزاقی، استاد سابق دانشگاه علامه طباطبایی و مدیرموسسه تعطیل شده کنشگران داوطلب [مرکزآموزش وتحقیقات سازمان های جامعه مدنی ایران] در مصاحبه با روز با بررسی ویژگی های آنچه بعد از انتخابات ۲۲ خرداد، جنبش سبز نام گرفت، می گوید: حرکت های اعتراضی مردم واکنشی به شیوه حکومتگری، دموکراسی ستیزی، جامعه مدنی هراسی ونابسامانی های جامعه ایرانی است. این کارشناس جامعه مدنی، در این مصاحبه جامعه مدنی سازی را مهمترین پروژه ایرانیان برای گذار به دموکراسی در شرایط کنونی می داند و معتقد است در کنار پروژه جامعه مدنی سازی دو پروژه پروژه قدرت یابی شهروندان و انجمن ها نیز از مهمترین اولویتهای جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی در ایران است.
این مصاحبه در پی می آید.
شش ماه از حرکت های اعتراضی مردم ایران می گذرد . به نظر شما آیا اطلاق نام جنبش به چنین حرکت هایی درست است؟ چه ویژگی هایی آن را شبیه یک جنبش می کند و در واقع واکنش به چه عواملی در درون جامعه است؟
بله. جنبش اعتراضی مدنی شش ماه اخیر در بطن جنبش گسترده تر اجتماعی جامعه ایرانی که می توان آن را جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی نامید شکل گرفته است. جنبش حقوق مدنی-سیاسی ایران در دو دهه اخیر اساسا واکنشی در برابر شیوه حکومتگری، دمکراسی ستیزی، جامعه مدنی هراسی، بحران ها و نابسامانی های جامعه ایرانی بوده است. این جنبش بیرون از گفتمان های مسلط و نهادهای رسمی که مردم آنها را در برآورده شدن نیازهایشان ناتوان می بینند، رخ داده است. به عبارت دیگر خیزش حاشیه نشینان و حاشیه رانده شدگان علیه متن است. در واقع جنبش حقوق مدنی سیاسی ایران، نمایشگر و بازتاب دهنده یأس وناامیدی مردم، به ویژه طبقه متوسط فرهنگی، از قدرت مسلط و روندهای سیاسی موجود در ایران برای پاسخگویی به نیازها، مطالبات و خواسته هایشان و تلاش آنان برای ارائه طرحها و الگوهای بدیل است.
چه عامل عمده ای بسیاری از مردم را از گروه های مختلف در این جنبش گرد هم آورده است؟ ریشه های آغازین چنین حرکتی متاثر از چیست؟ اقتصادی؟ فرهنگی؟اخلاقی؟ سیاسی؟ و یا ترکیبی از اینها؟
عمده جذابیت این جنبش، ناشی از نیروی اخلاقی و وعده هایی است که برای رهایی گروههای اجتماعی از دروغ، تقلب، محرومیت، تبعیض، بی عدالتی و آزادی عرضه داشته می شود و تلاش می کند که اعضای خود را حول مفهوم اخلاقی مشترکی از عدالت و رهایی به حرکت در آورد. جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی در عین حال که به مبارزه علیه جمود، تحجر، محرومیت و تبعیض برخاسته، به اثبات هویت کسانی که در جنبش فعال هستند و شاید آن “ما”یی که جنبش برای آنان فعال شده، نیز کمک می کند. جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی حیات اجتماعی انسانها را در زمانها و مکانهای متعدد به نمایش در می آورد. این جنبش در دو دهه اخیر از خلال بسیج اجتماعی شرکت کنندگان، نیروی اجتماعی می آفریند و به اداره و سازماندهی آنان می پردازد؛ همانطورکه در گذشته و حال شاهد آن هستیم. در شرایط کنونی جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی ایران دارای بیشترین قدرت در بسیج مردم برای تعقیب مقاصد و اهداف مشترک است. اما حاملان جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی ایران باید بدانند که جنبش های اجتماعی برای هدایت نیروی اجتماعی و دستیابی به موفقیت، نیازمند تدابیر نخبه ای، سازمانی انعطاف پذیر، سازگار، مستقل، دموکراتیک و غیر سلسله مراتبی هستند.
ویژگی های چنین حرکتی در سازماندهی، رهبری و ترویج و همگانی شدن چیست؟
جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی در ایران باید طلایه دار وترویج گر دموکراسی، حقوق بشر وصلح باشد و برمبنای آن برای ائتلاف باسایر وگروهها و نیروهای اجتماعی اقدام کند و همچنین به بسط و گسترش روابط و مناسبات دموکراتیک در میان حاملان جنبش بپردازد. اقدام دیگر در بسط و رنگارنگی جنبش، فاصله گرفتن حاملان و بازیگران جنبش از مفهوم رهبری به معنای سنتی آن است. در این جنبش حاملان و بازیگران آن تنها نقش تسهیل گری ایفا می کنند و به معنای سقراطی نقش مامایی را بر عهده دارند. نکته دیگر اینکه ادوکسی یا ترویج و حمایتگری مهمترین وظیفه حاملان و بازیگران جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی در ایران است. آنان باید اطلاع رسانی، حساس سازی، مذاکره و گفتگو، اقناع، بسیج عمومی و پیکار اجتماعی برای رسیدن به اهداف را در دستور کار اصلی خود قرار دهند.
چه سناریوهایی برای ادامه چنین حرکتی که به نظر می رسد از اینکه دارای رهبری به معنای سنتی آن باشد خودداری می کند وجود دارد؟
شما می دانید که موفقیت یا عدم موفقیت این جنبش اجتماعی به عواملی مانند ترکیب بازیگران و فعالان جنبش، مهارتهای رهبری، قدرت بسیج و دسترسی به منابع اعم از بالقوه و بالفعل، روابط و مناسبات افراد و سازمانهای درون جنبش، انتخاب استراتژی ها و تاکتیک ها، ارتباط جنبش با سایر بازیگران و جنبشها، میزان توانمندی و قدرت کانونهای مقاومت و محیط سیاسی که درآن عمل می کنند و همچنین به کانال هایی که برای دسترسی به مردم و سیاستگذاران خلق می کنند و اتحادها و ائتلاف هایی را که شکل میدهند و… بستگی دارد. اما از چند سناریو در مقابل این جنبش می توان سخن گفت:
سناریو ی اول، پیروزی وموفقیت جنبش و گذار به یک نظام دموکراتیک است.
سناریوی دوم موفقیت نسبی و دست یابی به بخشی از اهداف جنبش، بازگشت به قانون اساسی و تقویت رگه های دموکراتیک آن است.
سناریو سوم تداوم و فرسایشی شدن پیکارها و نهایتا کم رمق شدن و به حاشیه رانده شدن جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی در ایران است و نهایتا
سناریوی چهارم، سرکوب جنبش و تثبیت کودتا است.
شاید نبود یک سناریوی از پیش تعیین شده، پروژه سرکوب را از بی برنامگی خاصی بهره مند کرده است . با این وجود دقیقا بعد از انتخابات، سرکوب بخشی از پروژه انتخابات به نظر میرسد ؛ هم به لحاظ سازماندهی نیروهای سرکوب گر، به هم به دلیل حضور سیستماتیک در بخش های مختلف جامعه و نیز دستگیرهای سیستماتیک وهدفمند که تا اکنون هم ادامه دارد . چنین سرکوبی چه دستاوردهایی برای طرف مقابل داشته است .
از مواجهه با این حرکت اعتراضی نمی توان سخن گفت بلکه آن اقدامات یک سناریوی از پیش تعیین شده بود به همین دلیل با بکارگیری تمام ابزارهای سرکوب، دستگاه ایدیولوژیک به مقابله و سرکوب با این جنبش اجتماعی پرداخت. آنها کوشیدند بخشی از حکومت را به شیوه استالینی تصفیه کنند، یک بلوک یکپارچه از قدرت شکل بدهند و انسجام در ساختار قدرت به وجود آورند. اما آنچه را انتظار نداشتند مقاومت در برابر کودتابود. همین امر موجب بالا رفتن هزینه شد. این جنبش تاکنون نقش مهم و ماندگاری در مشروعیت زدایی، فرسایش ساختار فدرت، فروپاشی اسطورهای مسلط وقدرت یابی شهروندان ایفا نموده است. اکنون پیکاری که در ایران جریان دارد از یکسو نبردی بین سکولاریسم و قدسیسم است؛ نیروهای اجتماعی حامی غیر دینی شدن جامعه و نیروهای اجتماعی حامی دینی شدن آن. همچنین نبردی بین نیروهای دمکرات و آزادیخواه با نیروهای اقتدارگرا در جریان است. از سوی دیگر نبردی بین انقلاب و ضدانقلاب است. نیروهایی که احساس می کنند نیروهای ضد انقلاب به قدرت رسیده اند تمام امور و گفتمان انقلاب را به نفع خود مصادره کرده اند. همچنین پیکار دیگری که در اینجا رخ نموده پیکار مذهب علیه مذهب است.
برای کاراکردن چنین حرکت های اعتراضی چه روش هایی می تواند مورد استفاده قرار گیرد؟ با توجه به اینکه روز به روز رابطه میان کسانی که نقش رهبری و یا حداقل به قول شما نقش تسهیل گری را در این حرکت به عهده دارند دشوار تر می شود؟
حاملان و بازیگران جنبش باید به بسط و گسترش شبکه های اجتماعی و کانو نهای مقاومت در اقصی نقاط کشور بپردازند. نکته دیگر آنست که جنبش حقوق مدنی - سیاسی در ایران فاقد استراتژی و برنامه عمل است. در مراحل مختلف دارای برنامه روشنی نیست. در حالی که جنبش های اجتماعی برای موفقیّت باید استراتژی بلند مدّتی را طراحی کنند و برای آموزش و آگاه سازی مردم، نیروهای خود را بسیج نمایند. همچنین فعالان و حاملان جنبش، باید استراتژی مشخصی را با توجه به شرایط خاص اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در برخورد با مسایل و چالش های فراروی اتخاذ کنند و از دچار شدن به روز مرگی و مسایل حاشیه ای پرهیز نمایند. نهایتا باید به این نکته توجه داشت که اگراین جنبش خود دارای استراتژی نباشد، دنباله روی استراتژی دیگران خواهد شد. فقدان نقد میراث گذشته، قبض، سکتاریسم و انحصاری کردن، یکی دیگر از چالش های مهم فراروی این جنبش است. قبض، سکتاریسم و انحصاری کردن این جنبش، مانع بزرگی برای بسط، کثرت ورنگارنگی آنان خواهد بود. فعالان اجتماعی تنها می توانند با نقد مستمر، شالوده شکنی و باز تعریف مجدد مفاهیم، روابط و مناسبات، از مومیایی شدن جنبش جلو گیری کنند.
یکی دیگر از اقدامهای مهم برای بسط جنبش، تدوین و اجرای طرحی برای ظرفیت سازی جامعه مدنی و سیاسی در ایران است. جامعه مدنی سازی مهمترین پروژه ما ایرانیان برای گذار به دموکراسی در شرایط کنونی است در کنار پروژه جامعه مدنی سازی، دو پروژه پروژه قدرت یابی شهروندان و انجمن ها نیز از مهمترین اولویتهای جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی در ایران است. نکته دیکر برای بقا و ماندگاری جنبش، برنامه مبادله دانش است که در این مبادله فرایند تقلید و تمایز گذاری، تکرار و یاد گیری به طور همزمان رخ میدهد. فعالان جنبش، ساختارها و مدل هایی را از پیشینیان خود و دیگر جنبش ها به ارث می برند، اما در همان حال ضمن درس گیری، و انتقال تجربیات از جنبش های دیگرسعی می کنند ساختارها و مدل هایی جدیدی را خلق کنند.
آیا این حرکت های اعتراضی مدل مشابهی هم در منطقه ویا کشورهایی که وضعیت شبیه به ایران داشته اند رخ داده است؟
جنبش حقوق مدنی ـ سیاسی مهمترین جنبش اجتماعی در دهه های اخیر بوده است. در اقصی نقاط دنیا ما شاهد بسط و گسترش جنبش حقوق مدنی هستیم از نمونه های زیادی از جای جای جهان می توان سخن گفت. امروز جنبش حقوق مدنی در آمریکا نیز یکی از قویترین جنبش هاست. اوباما رییس جمهور امریکا در انتخابات اخیر توانست در چنین بستری بر رقیب خود پیروز شود و به قدرت برسد.
در این میان ورود سپاهیان به قدرت ناشی از چه عوامل سیاسی، اجتماعی است؟ چرا اساسا نیروهای نظامی امکان این را پیدا می کنند که اینچنین درایران سواربرسیاست بشوند، اما چنین امکانی مثلا در ترکیه با توجه به تاریخ قوی نیروهای نظامی دراین کشور وجود ندارد؟
جامعه مدنی ضعیف موجب می شود نظامیان وارد صحنه سیاسی شوند. اساساً ورود نظامیان به سیاست معلول ضعف و کم خونی جامعه مدنی است. چرا که وقتی نظامیان حضور پررنگ خود را در سیاست نشان می دهندکه جامعه مدنی ضعیف شده باشد یا به حاشیه رانده شده باشد. لذا در هر جامعه ای که جامعه مدنی قوی باشد نظامیان به پادگان ها بازمی گردند. اساساً یکی از شعارهای دموکراتیک در جامعه مدنی “بازگشت نظامیان به پادگان ها” است. همان طور که گفتید نمونه عینی آن را در ترکیه می توان مشاهده کنیم علیرغم دادن بیانیه های تند وتیز علیه نتایج انتخابات و به قدرت رسیدن حزب اعتدال و توسعه، بدلیل قدرتمندی جامعه مدنی، نطامیان مجبور شدند به پادگان ها برگردند و رای مردم را بپذیرند.