به: دادستان تهران
از: ستم دیده عصر عاشورای 89 و همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی و زندانی ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم فاجعل نفسی مطمئنةً بقدرک راضیةً بقضائک مولعةً بذکرک و دعائک محبةً لصفوة اولیائک محبوبةً فی ارضک و سمائک صابرةً علی نزول بلائک.
سلام آقای دادستان!
یک هفته محرمی دیگر را آغاز کردیم و زیارت نامه ها می خوانیم ما این روزها و روضه ها می خوانیم برای حسین (ع) و اولادش. برای علی اکبر و علی اصغر. و برای اصحابش و برای همه قهرمانان کربلا که نامشان با دلاوری هایی سترگ آمیخته و انسان را به معنی واقعی ایثار و عشق و ارادت می رساند. زیارت نامه ها می خوانیم و روضه ها برای بازماندگان کربلا که قیام مقتدای آزادگان را معنی و تفسیر کردند. برای سید الساجدین که گریه های دائمی اش چونان سیلی کاخ ستم را از بن پایه برکند ومناجات ها و ادعیه اش چون ماه تابان تا هم امروز راه گشای مؤمنان شد و آنان را تنها وابسته به خدایی ساخت که همه کاره اوست و حقیران جلال طلب زیاده خواه را مجال فراخ می دهد برای عرض اندام و خودنمایی تا در زمان خود عبرتی باشند برای همه دل های عبرت بین!
آقای دادستان!
من نشسته ام این جا روبروی ضریح و چشم دوخته ام به پشت آن شبکه نقره فام و دارم به دعاهای زنانی گوش می کنم که با دنیایی از امید به سرای مهربانی امام زاده ای آمده اند که نسبت برادری با میهمان قوم ایرانی دارد و ولیعهد اجباری هارون. زیارت می خوانند و روضه می خوانند و دعا می خوانند و اشک می ریزند و خدا را صدا می زنند و احمدبن موسی را که سلام خدا بر او باد، واسطه استجابت دعای خویش قرار می دهند و من به مقام وی احترام می کنم و خدایم را بی واسطه مخاطب قرار می دهم و می گویمش: خدایا تو چه مهربانی که برای بندگانت در تمام اعصار تکیه گاه و پناه گاهی از جنس خودشان قرار داده ای. کسانی که بتوانند واسطه شوند برای نزدیکی مردمانت به تو و برای ترجمه همه حاجات و خواسته های آنان به زبانی که آن را رساتر می دانند. می گویمش: خدایا خواهش می کنم به حرف های این پیرزن که این طور متضرعانه به این ضریح نقره فام چسبیده و حوائجش را با مردی نجوا می کند که او را لایق شنیدن رازهایش برای واگویی در محضر تو دانسته برآورده کن. من نمی دانم که گرفتاری اش چیست ولی تو خود خوب می دانی که درد و درمان هردو از توست. درمان کن دردش را هرچه که هست و راحت را بر قلبش سزاوار بدار و روا کن حاجات همه این زن ها را که دور و بر من هر یک به نحوی تقاضایی دارند و روا کن همه حاجات بندگانت را در سرزمین من که در این روزهای پر رنج در هر گوشه و کناری تو را صدا می زنند به حق اولیا و مقربین درگاهت و به حق پیامبرانت و به حق مولود آسمانی این روزها و فرزند مریم پاک که مصائبش به اندازه مصائب همه دردهای بشریت بزرگ بود و قلبش به وسعت همه مهربانی ها و نیکی های عالم بود.
آقای دادستان!
من همسر آزاده ای دربند و همسر سیدی مظلوم هم این جا در فضایی سرشار از ناله ها و شکوه ها و تمناهای بندگان خدا، او را به خدایی خودش و به مقام عالی ستم دیدگان عاشورا سوگند می دهم که دل های قسی و شقی را نرم و رام و آرام گرداند تا جایگاه مهر خداوندی گردند و مجال تابیدن نور ایمان در آن ها فراهم آید.
و خدا را به صبر زینب(س) و سجده زینت عبادت کنندگانش سوگند می دهم که توان و ظرفیت تحمل بلاهایی که بر ما نازل شده به ما موهبت نماید و از او طلب می کنم که عاقبتمان را با صبر و پایداری به خیر دارد و با او پیمان می بندم که تا توانی هست و بیانی زبان از حق گویی نبندم و تا همسر بی گناهم گرفتار ستم ظالمین دوران است، با سکوت و بی عملی در گناه بزرگ ستمگران شریک نشوم. از خدا می خواهم که به شما عدالت و به کودتائیان مروت و به مأموران کودتا بصیرت و به همه ما استقامت عطا نماید و از خدا می خواهم که مرا مددی رساند تا با پی گیری های مجدانه پاسخ سوالم را به زودی از زبان شما که دادستانید و باید داد مظلوم بستانید دریافت کنم: « شاکی از آقای جنتی و کودتاگران انتخاباتی چرا باید دربند باشد و از آن بدتر چرا باید در قرنطینه باشد و بدتر از بدتر چرا باید ممنوع التماس و ممنوع الملاقات باشد؟»
رب نجنّی من القوم الظالمین
فخرالسادات محتشمی پور
نوزدهم محرم الحرام 1432 برابر با چهارم دی ماه 1389
منبع:نوروز