همیشه در جدالهای انسانی، سویی طرف دیگر را به امری فرا میخواند؛ امری که برای طرفی از درگیری پسندیده و برای طرف دیگر ناپسند است. اما برخی از امورند که برای جمیع جامعه انسانی از امور پسندیده به حساب می آیند و دو طرف درگیری متفق القول بر پذیرش یا دفاع از آنند. اگر این پذیرش یا دفاع هم در وجدان و جان نباشد، حداقل در ظاهرا سعی بر حفظ آن دارند. اموری که نه بسته به عقیده یا رنگ یا نژاد و ملیت که مشترک بین الانسانی هستند.
در همه تضادهای نوع بشر با همنوعان خود هم این فقدان رویکرد انسانی برجسته می نماید؛ فقدانی که می تواند ناشی از حسادت ها، بخل ها و به طور خلاصه فراموش کردن معیارهای انسانی از سوی یکی یا هر دو طرف باشد.
یکی از این مصافها که در طول تاریخ از اهمیتی بسزا برخوردار بوده و به معیار سنجش حق و ناحق در دو قطبی تبدیل شده، مصافی است که در روز عاشورا میان امام سوم شیعیان، حسین ابن علی (ع) با سپاهی از اقوام مختلف و تحت فرماندهی عمر ابن سعد ابی وقاص و شمر ابن ذی الجوشن و با هدایت اولیه عبید الله ابن زیاد و هدایت اصلی یزید ابن معاویه ابن ابی سفیان در گرفت. مصافی که دوست و دشمن آنرا مصاف میان انسانیت و آزادی و آزادگی و حریت با ظلم و جنایت و خباثت نامیده اند.
در این مصاف اما جمله ای از مولا حسین نقل شده که خود معیاری برای سنجش حداقلهای انسانی در مصاف هاست. ایشان می فرماید: ان لم لکم دینکم و لا یخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم. بدین معنی که اگر برای شما دینی نیست و از روز جزا نمی ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید. در این کلام اولا کلمه دین می تواند به هر دو معنی راه و روش پیامبر اکرم و صرفا هر راه و روشی آمده باشد. به طور خلاصه در قرآن کلمه دین در سه معنا آمده است که یکی به طور مشخص دین اسلام، یکی روز جزا و معاد و دیگری صرف معنای راه و روش است. ثانیا در این کلام آنچه برجسته می نماید بدیهی بودن مسئله آزادگی و آزاده بودن نسبت به دیانت فرد است. بدین معنا که انسانها ما قبل داشتن دین یا نداشتنش چون انسان بماهو انسانند و انسان موجودی صاحب کرامت و صاحب عزت است، برای اقامه این کرامت و عزت و همراه و تابع طبیعی و منطقی آن آزادگی انسان است.
اما طرف مقابل مولا حسین، یعنی طیف یزید و پیروانش حتی از این حد که تیغه جدا کننده انسانیت و حیوانیت است نیز گذر می کنند و به سوی حیوانیت می روند. در واقع طرف مقابل امام حسین یعنی یزید و پیروانش به این دلیل که مرز میان انسان بودن و حیوان بودن را نقش کرده اند و ازاین حد گذر نموده اند از انسانیت ساقط شده و کمثل الانعام بل هم اذل گردیده اند.
به طور خلاصه پیام این سخن حسینی آزادگی و آزاده بودن به عنوان حد انسانیت است و انسانی که آزاده نباشد باید در انسانیتش شک کرد.