درست چهار ماه است که خوانندگان “روز” از مقالات کوتاه و جذاب و پرنکته و خواندنی احمد زیدآبادی محروم اند. او در بند و اسارت، و خوانندگان بی شمارش در آشفتگی و حسرت! زیدآبادی از نویسندگان ثابت و وفادار و خوش قلم و خوش فکر شماری از نشریات کاغذی و مجازی این سالها از جمله رسانه اینترنتی “روز آنلاین” بود و آخرین نوشته او، که در بارة نتایج پس از انتخابات بود، اندکی پس از زندانی شدنش در همین رسانه منتشر شد.
زیدآبادی را از دورة دانشجویی اش، حدود بیست سال، می شناسم. همواره جستجوگر بود و خوش فکر و خوش ذوق در گفتار و نوشتار (و البته بیشتر در نوشتار). اهل مطالعه و پژوهش و دقت و تأمل بود و در رشته تحصیلی و مورد علاقه اش (علوم سیاسی) و مباحث سیاسی روز در حوزة ایران و خاورمیانه اهل نظر بود و غالبا دارای دیدگاه و تحلیل خاص خود که گاه ساز مخالف می نواخت و از این رو بسیاری را خوش نمی آمد. اما شگفت اینکه در موارد قابل توجهی تحلیل و پیش بینی او درست از آب در می آمد. من خود گاه با دیدگاه و نظر او موافق نبودم اما واقعیت این است که همواره سخن او را با دقت می شنیدم و می کوشیدم به درستی دریابم. چرا که گاه سخنان به اصطلاح دوستانه دوستان “زید” موجب سوءتفاهم می شد و لذا نیازمند تأمل بود. زید از اعضای شاخص و فعال جریان ملی – مذهبی است و از صاحب نظران این گروه دینی – ملی به شمار می آید ولی در موارد زیادی (از جمله در مورد انتخابات ادواری و یا مسائل خاورمیانه) غالبا نظر و تحلیل خاص و متفاوتی دارد اما همه از او استفاده می کنند. از شما چه پنهان من خود خواندن نوشته ها و شنیدن سخنان متفاوت و متعارض دگر اندیشانم را بیشتر می پسندم تا شنیدن افکار و آرای همفکران و مقربان فکری که ممکن است در نهایت چیزی بر دانسته هایم نیفزاید. اصلا صادقانه بگویم من از دگر اندیشان و به اصلاح شاید نه چندان مناسب “مخالف خوانان” بیشتر خوشم می آید تا همیشه موافقان. شاید این یک عادت باشد و یا یک خصلت شخصی. شاید هم به این دلیل است که خودم نیز عمری است که مخالف خوانم و طبعا همذات پنداری می کنم!
به هرحال زیدآبادی در حرفه روزنامه نگاری، سبک و زبان و بیان و ادبیات خاص خود را دارد. کوتاه و گزیده می نویسد و با زبان معیار و مفهوم و با بیانی روشن و بی تکلف و همواره پرنکته و قابل استفاده برای همگان. از این رو تا آنجا که من آگاهم، نوشته هایش علاقه مندان و خوانندگان بسیار دارد. من نوشته های روزنامه ای اش را بسیار می پسندم. شاید ده سال پیش بود که به او گفتم من اگر معلم روزنامه نگاری بودم، نوشته ها و یادداشت ها (به ویژه یادداشت های سیاسی) شما را به عنوان نمونه و مقاله معیار به دانشجویانم معرفی می کردم.
از منظر اخلاقی و انسانی نیز زید انسانی شریف، صمیمی، صادق، راست کردار و راست گفتار است. گرچه «صداقت »، « صراحت » و « شجاعت » سه گوهر گرانبهایی است که به ویژه در ایران ما و باز به ویژه در سیاست ورزان ما چندان پررنگ نیستند اما این سه خصلت پرارزش انسانی و دینی در زیدآبادی به قدر قابل تحسینی به چشم می آید و همین خصایل او را انسانی دوست داشتنی و نویسنده و تحلیلگری جذاب و پرمخاطب کرده است.
اکنون چهار ماه است که زیدآبادی همراه صدها انسان شریف و آزادیخواه و وطن دوست در اسارت کودتاگران است. این شخصیتها جرمی جز آزادیخواهی و عدالت طلبی و باور به تغییرات اصلاحی در ساختار حقوقی و حقیقی نظام حاکم ندارند. از این رو در طول این چهارماه پررنج، تحت انواع فشارها و شکنجه های روحی و جسمی بوده اند تا به گناهان ناکرده اعتراف کنند و در نهایت با این ترفندها پایه های لرزان قدرت نامشروع دولت دهم را استوار سازند. غافل از اینکه این بنای ویران با این شیوه های نخ نما ترمیم نخواهد شد. جنبشی که در پی این تحولات رخ داده است معلول و محصول گفتارها و حتی رفتارهای حاکمیت در طول سالیان دراز و بیشتر از همه برآمده از سیاستهای نادرست و ضد ملی و تحدید کننده دولت نهم و رئیس پرآوازه آن است نه این انسانهای تحول خواه و مسالمت جو و دموکرات و خیرخواه و شریف.
اما در این میان، زیدآبادی از شمار مردانی است که تا کنون، به رغم تمام رنجها و فشارها و آزارها و اعمال انواع شگردهای بازجویی و فریبکاریهای معمول بازجویان، مردانه ایستاده و تحت هیچ شرایطی تن به خواسته های غیر قانونی زندانبانانش نداده است. این البته فضیلت بزرگی برای او است. اینکه چگونه می شود کسانی در زندان تن به خواسته های بازجویان می دهند و به اصطلاح وادار به اعتراف می شوند، داستانی است که همه کم و بیش با آن آشنایند ( هرچند ابعادی از آن هنوز حداقل برای همگان روشن نیست)، اما اکثریت زندانیان سیاسی همچنان با هوشمندی و دلیری و البته تحمل انواع رنج و آمادگی برای رنجهای بیشتر و احتمالا احکام سنگین، به مقاومت خود ادامه می دهند. چنان که از زیدآبادی نقل شده است، او در برابر پیشنهاد پذیرفتن خواست بازجویان، گفته است: نه! تاریخ را یک بار می نویسند! گرچه عمق و مضمون این سخن آشکارتر از آن است که محتاج شرح باشد، اما بی گمان کسانی که تاریخ خوانده اند و از نگرش تاریخی برخوردارند، عمق این کلام را بیشتر درک می کنند.
خوشبختانه زیدآبادی تجربه موفق چند بار زندان در سالیان نه چندان دور در همین جمهوری اسلامی را دارد و از شگردها و فریبکاریها به خوبی آگاه است. او می داند که مقاومت همراه با هوشیاری و البته تحمل شدائد، راز پیروزی در این پیکار جانانه است. اما او به همسرش گفته است که « این بار خیلی فرق می کند »! تمام شواهد نشان می دهد که به راستی این بار (حداقل در مقام قیاس با سالهای 79 – 80 که ایشان و من و بسیاری دیگر مهمان اوین و 59 بودیم ) خیلی فرق می کند. اما خوشبختانه این انسان آرمانگرا و شریف مانند شماری دیگر تاکنون به خوبی توانسته است از این ابتلای بزرگ نیز سرفراز بیرون باید. به یاد می آورم چند بار با هم از سختی زندان انفرادی سخن می گفتیم و من از رنجهایی که در 100 روز انفرادی زندان 59 عشرت آباد متحمل شدم یاد می کردم، او می گفت: نه! انفرادی زیاد هم بد و سخت نیست. بعد افزود: من حتی انفرادی را بر عمومی ترجیح می دادم! به شوخی گفتم: این دیگر چاخان است! اما این بار چگونه است که زیدآبادی مأنوس با انفرادی، چندان از انفرادی به ستوه می آید که کارش به جنون می کشد و در نهایت فکر خودکشی به سرش می زند! همین تفاوت مضمون و عمق سخن او را که “این بار خیلی فرق می کند”، آشکار می کند و در نتیجه عمق شدائد و میزان مقاومت و پایمردی او و دیگران را نیز نشان می دهد.
در اینجا انصاف ایجاب می کند که از همراه و همسر دلیر و آگاه او مهدیه نیز یاد شود. مهدیه زاده پدری و مردی مبارز و دیندار و اخلاق مدار ( دوستانم دکتر محمد محمدی و خانم عفت موسوی از مبارزان و از زندانیان پیش از انقلاب) است و از این رو در چنان خانواده ای درس ایمان و پایمردی و شکیبایی آموخته است. او اکنون معنا و هدف مبارزه برای آزادی و عدالت و حقیقت را به خوبی می داند. او نیز چون پدر و مادر و همسرش، رنج را می شناسد و می داند صبوری و پایمردی و دلیری صیقل جان آدمی و راز پیروزی در پیکار دیرین استبداد – آزادی است. مهدیه مانند دیگر همسران زندانیان، کمتر از همسرش رنج نمی کشد. هرکس که زندانی بوده است، این واقعیت را انکار نمی کند. اینکه همسران زندانیان سیاسی در این سالهای پر رنج جانانه مقاومت می کنند و پشتوانة خوبی برای پایمردی زندانیانند، از عمق آگاهی و بیداری و موقعیت شناسی و وجود ارزشهای والای اخلاقی آنان حکایت می کند. پس: سلام ما بر زیدآبادی دربند و مهدیه دلیر و به امید رهایی این دوست و دیگر اسیران جنبش سبز.