نگاه

نویسنده

نگاهی به فیلم “دهلیز” ساخته بهروز شعیبی

ملودرامی درستایش انسانیت !

نویسنده: علی اصغری “کارگاه قلم” بر اساس طرحی از بهروز شعیبی، کارگردان : بهروزشعیبی، مدیر فیلمبرداری: مهدی جعفری، صدابردار: وحید مقدسی، طراح صحنه و لباس: بابک کریمی طاری، طراح گریم: زهرا کمالی، فاطمه کمالی، مدیرتولید: مجتبی امینی، برنامه ریز: روزبه سجادی حسینی، دستیار اول کارگردان: علی جودی، مدیر تدارکات: حمید پرهیز، عکاس: اسماعیل حاتمی‌کیا، منشی صحنه: حمیرا نعمت ا…، دستیار دوم کارگردان: امین خنکال، دستیار برنامه‌ریزی: ساناز سرمدی، بازیگردان: علی سرابی، تهیه کننده : سید محمود رضوی

بازیگران : رضاعطاران، هانیه توسلی، شاهرخ فروتنیان، سعید چنگیزیان، مسعود میر طاهری، با حضور نگار عابدی و افسانه چهره آزاد. بازیگر کودک: محمدرضا شیرخانلو.

خلاصه داستان : شیوا که بمدت پنج سال است بدون همراهی همسرش مشکلات زندگی را به دوش می کشد تمام تلاش خود را برای ساختن فردایی بهتربرای تنها فرزندش انجام می دهد. زندگی شیوا وفرزندش با رسیدن نامه یی غیرمنتظره دستخوش تغییرمی شود.

ژانرملودارم همیشه یکی ازپرطرفدارترین گونه هایی ست که مخاطبان بسیاری را درسراسرجهان به سوی خود می کشاند. مختصات وکارکردهای ژانرفوق وشباهت فضاهای داستانی آن با زندگی روزمره مردم یکی ازمهمترین خصیصه های ملودرام است. سینمای ایران طی سالهای متمادی فعالیت خود شاهد ساخت آثاربیشماری بوده که براساس ژانرفوق شکل گرفته اند، اما نکته بارزآثارفوق بکارگیری وپردازش نامناسب قواعد واصول ژانرمورد اشاره است. شعیبی که فعالیت خود را درسینما با بازی در فیلم “آژانس شیشه ای”آغازکرد، پس ازدستیاری درچندین فیلم سینمایی به فیلمسازی روی آورد. شعیبی برای ساخت اولین تجربه اش به سراغ چنین ژانری رفته است. پردازش کنشگردرفضای روایت ازمهمترین مسائلی ست که راوی درچنین قصه هایی باید به آن توجه داشته باشد. پرداخت نامناسب کاراکترها، عدم طراحی انگیزه های روانی قوی درشخصیت ها، نگارش گفتارهای پیش پاافتاده درقالب دیالوگ وبکارگیری بیش ازحد موسیقی ازمهمترین عناصری ست که عدم دقت به آنها باعث نابودی درام وقالب روایی قصه می شود. نویسنده در “دهلیز” به خوبی قرارداد جهان روایی قصه اش را با مخاطب طراحی می کند. تعادل جهان داستانی شخصیت های دهلیززمانی برهم می خورد که پسرشیوا نامه ای مبنی برزنده بودن پدرش دریافت می کند. درواقع نویسنده خطرمی کند وبارکنش درام را بردوش شخصیت کودک قصه اش می گذارد. با رخ دادن چنین اتفاقی ست که کنش های بعدی دربطن قصه شکل می گیرد. شیوا “هانیه توسلی” برخلاف دیگرکاراکترهای هم جنس خود درسینمای ایران، رویکردی متفاوت ونگرش دیگرگونه به پدیده ها واتفاقات پیرامون خود دارد. پنج سال اززندانی شدن همسرش بهزاد “ رضا عطاران ” می گذرد. شیوا پس ازگذشت پنج سال، همچنان به دنبال رضایت گرفتن ازشاکیان همسرش است. عناصری که نویسنده درارتباط با اتفاق فوق درشیوا طراحی کرده باعث پیگیری قصه ازسوی مخاطب می گردد. تعهد، عشق، استقامت، شجاعت ازخصایصی هستند که شیوا همه آنها دروجود خود دارد. گذشت زمان باعث عقب نشینی وی ازآزاد کردن همسرش نکرده است. همین خصیصه است که شیوا را ازتمامی زن های کلیشه ای سینمای ملودرام ایران مجزا می کند. تصویری که مخاطب اززن دراکثر قریب به اتفاق فیلمهای سالهای گذشته شاهد بوده، چیزی به جزمعشوقه ای منفعل ویا زنی که درتقابل با نظام های پدرسالارانه شکست می خورد، نیست. شعیبی به خوبی ازچنین خصیصه ای درشخصیت شیوا سود می جوید تا روایت خود را گسترش دهد. فصل های گوناگون اثربه رویارویی شیوا با افرادی می پردازد که تصویری امروزی ازجامعه ایرانی به دست می دهد. کشمکش میان قهرمان روایت “ شیوا ” برای رسیدن به همسرش وساختن جهانی نوانگیزه ای قدرتمند برای مخاطب است تا شخصیت قهرمان را تا فصل پایانی اثرهمراهی کند. نکته دیگردرساختمان روایی اثرطراحی وانتخاب فضاهای متفاوتی ست که هرکدام ازآنها اتمسفرجدیدی بردرام می افزاید وباعث کشمکش بیشتروخلق گره های جذاب تردرخط اصلی روایت می شود. رویارویی شیوا با امیرعلی “ فرزندش ” درحیاط مدرسه پس ازآنکه امیرعلی ازکلاس درس اخراج شده، اولین دیداربهزاد با امیرعلی درزندان، درس غیرمستقیم معلم امیرعلی درارتباط با پدر، شکستن شیشه همسایه توسط امیرعلی واصراربهزاد مبنی برعذرخواهی وی ازهمسایه و… ازمهمترین اتفاقاتی ست که نویسنده با خلق آنها سعی درتصویری کردن معنای ضمنی قصه اش درقالب تصاویروحادثه راداشته است. اتفاق دیگری که زمینه سازکنش محوری درام دردهلیزمی گردد، پدیده قصاص درجامعه است. نویسنده با محورقراردادن چنین مضمونی به زوایای گوناگون قصاص درجامعه وبرخورد متفاوت افراد با آن می پردازد. بهزاد که به اتهام قتل غیرعمد سالهاست درزندان به انتظارحکم قصاص خود مانده است، امیدی جزبخشش ومهربانی خانواده مقتول ندارد. بهزاد نماد افراد بیشماری ست درجامعه که به دلیل خطایی غیرعمد وبه خاطرنامهربانی وعدم بخشش خانواده قربانیان جان خود را ازدست می دهند. کارگردان با هوشمندی زوایای دیگری ازمنش انسانی را دربرخورد با موضوع قصاص به تصویرمی کشد. امیرعلی که ازوجود پدرآگاه است درفصل پایانی به دیدارمادرمقتول می رود وبا گفتاری کودکانه درخواست بخشش پدرش را می کند. شعیبی هم به خوبی سکانس فوق را طراحی کرده است. مادرمقتول پس ازشنیدن گفتارامیرعلی اشک می ریزد واثربه پایان می رسد. سکانسی که مخاطب پس ازمشاهده آن امیدوارازسالن بیرون می رود. “دهلیز” بیش ازآنکه اثری درارتباط با مجازات و قصاص باشد، فیلمی درستایش مهربانی، بخشش وگذشت است وهمین امرنشان ازنگاه انسانی شعیبی و تسلط اوبرابزارکارش است.