در پایان چهارمین سال حصر رهبران جنبش سبز و در هنگامه برخی بیانصافیها و بیمهریهای مستقیم و غیرمستقیم بدان ها که با درونمایهای از “پراگماتیسم افراطی نزدیک بین” و “مینیمالیسم سیاسی” ساینده و کاهنده انگیزه ها و آرمان ها صورت میگیرد؛ اعتراض به حصر و حبس آن رهبران و همه دیگر زندانیان جنبش سبز اعتراضی ۱۳۸۸و “ذکر” و یادآوری صبوری و مقاومت آن ها، امری هم اخلاقی و هم سیاسی است، صبوری و مقاومتی که خود یک “ارزش” سیاسی، جدا از ارزش و منزلت آن از منظر “منش”، و کارآ و موثر در نگاهی میان مدت و دراز مدت محسوب میشود و خود “انگیزه” بخش و “امید”زاست.
علاوه بر عنصر پایداری و مقاومت (که خود موضوع مستقل قابل تاملی است)؛ دیگر عناصری از خصایص و رویکردهای رهبران در حصر سبز در زمانه ای که در آن قرار داریم نیز راهگشا و قابل توجه و تأکید است.
میرحسین موسوی؛ عدالت طلبی توسعه گرای ضد فساد
در گفتار میرحسین موسوی نگاه عدالت محور و توسعهگرای ضدفساد یکی از همین عناصر است. پیشینه موسوی در بستر نواندیشانه چپ مذهبی و نیز نگاه و عملکرد اقتصادی او در دوران نخستوزیریاش بیانگر همین درونمایه است.
میرحسین حرکت تبلیغاتی انتخاباتیاش را نیز از نازی آباد در جنوب شهر تهران و با تکیه و تأکید بر همین نگاه آغاز کرد؛ حرکتی که به تدریج و در ارتباطی متقابل با مخاطبان و بخصوص مخاطبان دانشگاهی در مسیر کمال و پختگی و توجه و تأکید بیشتر برعنصر آزادی قرار گرفت.
میرحسین هم چنین شکستن سکوت دو دههای و انگیزهاش برای به صحنه سیاست بازگشتن را خرابیها و دروغ و دغل و فسادی معرفی کرد که دیگر غیرقابل تحمل و مملکت بر بادده شده بود. موسوی دریکی از آخرین فرصتهای ملاقات با خانواده نیز بار دیگر بر فساد گسترده در ساختار قدرت مستقر و تلاش آنها برای پنهان کردن این بحران بزرگ یاد کرد و بار دیگر بر مشکلات اقتصادی و زیستی اقشار وسیع مردم تأکید نمود.
این توجه و تأکید تکملهای بود بر نقیصهای که به طور نسبی در توجه تقریبا یکسویه در گفتمان پیشین اصلاحات بر توسعه سیاسی شده بود (هر چند در مقایسه عملکرد اقتصادی ویرانگر دولت احمدینژاد، کارنامه اقتصادی آن دوران نسبت به دوره بعدی نمره قبولی میگیرد).
هم چنین نگاه عدالتنگر و توسعهگرای ضدفساد موسوی توجهی به یک پویش مهم در جامعه ایران داشت (یعنی انبوه ناراضیان اقتصادی و محرومان از رفاه) که باز در همان دوران مورد کم توجهی قرار گرفته و عمدتا تکیه حرکت و جنبش سیاسی بر ناراضیان سیاسی و طالبان دموکراسی و آزادی و مشارکت سیاسی قرار گرفته بود. این بیتوجهی باعث شد جریان شکستخورده چند انتخابات آن دوران (آن هم نه شکست انتخاباتی، بلکه شکست تاریخی فکری و فرهنگی و سیاسی) به مدیریت جریان راست افراطی بتواند سکه تقلبی احمدینژاد را به اقشار وسیعی از مردم ناراضی از وضعیت اقتصادی و طالب عدالت و دشمن فساد و فاصلههای رو به ازدیاد طبقاتی، قالب و غالب کند. و شد، آن چه شد. امروزه نیز که کوس رسوایی یکی از فاسدترین دولتهای ایران از هر گوشه بلند است و حامیان سابق در فاصلهگیری و اعلام برائت از آن با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند! اما علیرغم همه این رسواییها و افشاءگریها باز میبینیم تیم احمدینژاد، و گهگاه خود او، باز هوس قمار دیگری با همان حربه عوامفریبانه سابق را میکنند و این نشانگر نیاز به کالای پرارج عدالت در جامعه ماست که باعث به بازار آمدن جنسهای تقلبی و بنجلی هم چون این طیف رسوا میشود.
اما سکه و کالای واقعی عدالت ضدفساد در سابقه و ساختار قدرت مستقر، میرحسین موسوی است که اینک در حصر است. یاد و بزرگداشت عنصر مقاومت و صبوری میرحسین این بار و در غوغای دروغین و فریبکارانه به اصطلاح افشا و مبارزه با فساد که جز جنگ قدرت و سیاست نیست؛ میتواند با تکیه و توجه به این وجه از گفتار عدالتنگر و توسعهگرایی ضدفساد موسوی صورت گیرد.
مهدی کروبی؛ گشودگی سیاسی به روی دیگران
مهدی کروبی نیز خصایصی داشته و دارد که امروزه قابل توجه و تأکید است به ویژه “گشودگی” رویکرد سیاسی او در دفاع از حقوق طیفهای وسیعتری از معتقدان و مخالفان. مهدی کروبی نیز علیرغم پیشینه زیادش در ساختار قدرت مستقر، بنا به برخی خصایص فردی و نیز حبس و زندان کشیدناش در قبل از انقلاب، همیشه نوعی همذاتپنداری با زندانیان و خانوادههای شان و نیز طیف بازتری از کسانی که حقشان در این سیستم پایمال شده داشته است. این امر رگه و نمونههایی حتی در دهه سیاه شصت نیز دارد. در دوران اخیر نیز گشودگی او و برخورد باز و مثبتاش با خانوادهها و زندانیان از طیفهای مختلف سیاسی اعم از ملی و ملی –ـ مذهبی و فعالان دانشجویی و زنان و دراویش و فعالان قومی و مذهبی و… آشنای همگان است. دیدار او با بسیاری از افراد سرشناس ملی ـ– مذهبی و نهضت آزادی و یا با شیرین عبادی در زمانه غلبه نظریه سیاه و تخریبی خودی –ـ غیرخودی حتی در میان اصلاحطلبان، ناپرهیزی و صف شکنی و تابوشکنی شیخ مهدی بود. خانوادههای بسیاری از زندانیان خاطرات عاطفی زیادی از برخوردهای دلسوزانه و همدلانه مهدی کروبی در ذهن و ضمیر خود دارند.
گشودگی کروبی با نسبتی بالاتر از معدل رایج در روند اصلاحات و بین اصلاحطلبان و توجه پیشتر و بیش تر او به حقوق شهروندی امروزه و در زمانه کاهش افقهای دید و رشد ویروس و آفت پراگماتیسم و مینیمالیسم افراطی میتواند الهامبخش، امیدزا و انگیزهبخش باشد.
زهرا رهنورد؛ جنبش های “خاص” مستقل و مرتبط
و اما خانم زهرا رهنورد که خود صبغه و سابقهای در روشنفکری قبل از انقلاب دارد؛ در جریان جنبش سبز هم دوباره احیاء شد و نضج گرفت و هم در موضع ارتباط و احیاءگری قرار گرفت. خانم رهنورد در حالی که در یک جنبش عام حق طلبی و دموکراسی خواهی؛ پویش انتخاباتی میرحسین و سپس جنبش سبز، فعال شده بود، ارتباط نزدیکتری با فعالان یک جنبش خاص؛ جنبش زنان برقرار کرد و سمبل تلاقی و اتصال و ارتباط جنبش عام و خاص با یکدیگر شد که بسیار نیز موثر و انگیزه دهنده و راهگشا بود.
وی در هنگامی که گاه زمزمه نادرست انحلال همه خرده جنبش ها و جنبشهای خاص و یا تشکلات مختلف سیاسی و مدنی در جنبش عام سبز نیز به گوش میرسید؛ موضعی مثبت، واقع گرایانه و راهگشا گرفت و خواهان آن شد که هر جنبش خاص، و در آن مورد، جنبش زنان؛ مطالباتش را راسا پیگیری کند، اما در جنبش عام دموکراسی خواهی سبز نیز مشارکتی فعال داشته باشد و در آن جنبش عام نیز برخی و رگههایی از عامترین مطالباتش (مانند رفع تبعیض) را تسری داده و پیگیری کند.
این موضع، بسیار هوشمندانه و دقیق بود و منطبق و در راستای تجربه استراتژیک و تاریخی “جنبشهای مستقل و مرتبط” (در نسبت بین جنبشهای خاص با عام) و لزوم استقلال از یک سو و پیوندهای نزدیک و فعال آن ها از سوی دیگر قرار داشت.
در چهارمین سال اعتراض مستمر و خستگیناپذیر به حصر و حبس زندانیان؛ همه زندانیان، جدا از تفاوتهای فکری و سیاسی و پیشینهها و تلقیهای مختلف و گاه متضاد احتمالی در روایت دهههای اول انقلاب؛ مقاومت و صبوری و پایداری همه آنها در همه حصرگاهها، محبسها و زندانهای سراسر ایران؛ از معروفترین تا گمنامترینشان را پاس بداریم. صبوری پرچمها و نمادهای هر مبارزهای یادآور حیات و تداوم آن مطالبه و مبارزه و امیدبخش و انگیزهزا برای همگان است.
در بالابردن صدای اعتراضی تازه به حصر رهبران جنبش سبز، یادآوری عدالتخواهی و توسعهطلبی ضدفساد؛ گشودگی و دفاع از حقوق همه مظلومان تیغ ستم و تبعیض؛ ارتباط و همراهی همه تلاشگران همه جنبشها و پویشهای حقطلبانه و ضدتبعیض در همه لایههای اجتماعی و بالاخره همراهی همه طالبان سربلندی و سعادت و آزادی و عدالت و استقلال و رفاه مردم این سرزمین که در طیف گسترده و رنگین کمانی جنبش سبز گردهم آمده بودند و هم اینک نیز همان مطالبات را پی می گیرند؛ ره توشه ای است راهگشا برای همهمان.