گزارش

نویسنده
میترا سلطانی

ترکیب رنگ وسوژه

نمایشگاه محمد رضا دالوند در واقع کوششی است برای القای ماهیت فراموش شده  انسان. تلاشی است برای نهادینه کردن سوژه های روزمره. هم آن هایی که هر دم و هر ثانیه از مقابل چشم آدمی گذر می کند و زندگی آدمی را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

دالوند در تکنیک های اجرایی خود در نمایشگاه اخیرش، جهانی را پیش روی مخاطبان خود قرار می دهد که تا امروز کمتر به آن متمرکز شده اند.

عکسهای این مجموعه با تصویرسیاه رنگی شروع می شوند. تکنیک به کارگرفته شده دراین نوع نمایشگاه درنوع خود دیدنی و خلاقانه است. عکاس با ترکیب بندی رنگ های قرمز و سیاه و سفید سعی می کند سوژه های خود درقاب ها را با احساسی که خود با آن درارتباط بوده دربرابر دیدگان مخاطبان قرار دهد.درواقع وی روانشناسی رنگ را درکنار سوژه های خود قرار می دهد. تا رنگ ها به حوادث روزمره هویتی عمیق تر و ژرف تر ببخشند.

درمهم ترین عکس نمایشگاه نیم رخ صورت مردی را می بینیم  که به سمت چپ کادر نگاه می کند و بعد عکسهایی که عناصری از طبیعت مانند:کویر، درخت، سنگ، گل و… به تصویر کشیده شده اند. در زیرتمام عکسها به جر دو عکس که صفحه ای کاملاٌسفید دارند و درمیان عکسها قرار گرفته اند، نوشته هایی به چشم می خورد که بر گرفته از متن کتاب” عقل سرخ”است. این نوشته ها به عنوان نشانه ای بصری, همچنین تأکیدی بیشتر به متن کتاب دارد تا بیننده اثر رابه ارجاع دوباره کتاب فرا خواند. در واقع نوشته ها حلقه های اتصال عکسها هستند که در درک فضای عکسها به بیننده کمک می کنند.

انتخاب فرازهایی از متن کتاب شیخ اشراق نیز خود دیگر دلیلی بر مفهوم کلاسیک “ درک باطنی حقیقت ” در قطعات هنری انتخاب شده است.

در میانه عکسها با دو تصویر(کادر) قرمز رنگ روبرو می شویم که در دوطرف دو عکس قرار گرفته شده اند در دو عکس میانی دو مرد از زاویه پشت دیده می شوند که نگاه آنها را بیننده عکس نمی بیند و بعد در ادامه عکسها تصاویری از متن کتاب، آسمانی ابری و در انتها نیم رخ مرد که درست بر عکس نیم رخ اول شروع مجموعه است قرار گرفته و درآخر، مجموعه با تصویری سفید رنگ خاتمه می یابد. در فلسفه سهروردی همه چیز از سیاهی شروع و درنور که همان سفیدی است خاتمه می یابد و ترکیب این دو رنگ(نور) قرمز را تشکیل می دهد.

از دیگر آثار نمایشگاه اینستالیشنی بود که در مرکز اتاقی که عکسها در آن قرار گرفته بودند وجود داشت. این اینستالیشن از دو مکعب شفاف وشیشه ای به وجود آمده بود که در روی هم قرار داده شده بودند.هنرمند با استفاده از عکسی از دریا و مکعبی چوبی و قرار دادن آنها در دو مکعب شفاف که به نشانه ی حافظه و شفافیت خاطره است بر آن  بود تا بیننده را به نوعی در فضایی که برای او یادآور خاطره دریا است قرار دهد یکی عکس به مثابه خاطره و دیگری چونان چون شیء.

اثر بعدی نمایشگاه، ویدئوآرتی بود که “محمدرضا دالوند” بااقتباس ازتصاویر آثار دیگران آن را ساخته بود. صدایی که در ویدئو به گوش می رسید صدای خود هنرمند است که بخشهای از متن کتاب را زمزمه و تکرار می کند این صداها تا حدی نامفهوم است چون دو صدا با تأخیر زمانی به گوش می رسد وباعث می شود شنونده اثر در فضایی گنگ قرار بگیرد. در ابتدای ویدئوآرت با صفحه ای قرمز رنگ روبرو می شویم وبعد از چند دقیقه تصویر جنینی در میان آن ظاهر می شود جنینی که هنوز پا به این دنیا نگذاشته است و ما بخشهایی از بدن این جنین را در کادر مشاهده می کنیم. در انتها رنگ قرمز است که بر همه چیز قلبه یافته وتمام تصویر را پر می کند و ویدئو در همین جا به پایان می رسد.از نظر هنرمند این نشانه شنیداری در درک بهتر فضا به بیننده کمک می کند تا با آن بهتر ارتباط بر قرار کند.
نمایشگاه آثار “دالوند” نمایشگاهی مفهومی است که برای نزدیک تر شدن و درک بهتر آن بهتر است مروری به کتاب “عقل سرخ” نوشته “شیخ شهاب الدین سهروردی”داشته باشیم.