دی ماه دارد بساطش را جمع می کند. روز ”شاه رفت” همین یکی دو روز دیگر است. روز “سلطان رفت” از همیشه نزدیکتر. رسانه های جهانی دراین پیش بینی باهم همصداشده اند: “نفس های رژیم به شماره افتاده است…”
“رژیم” با دستهای خونین برای بقا دریده، گرفته، آدم ربائی کرده، میلیونها جوان را خس و خاشاک خوانده، از منابر بزغاله شان نامیده؛ نوید برپائی چوبه های دار برای اعدام ظرف پنج روز داده و این هفته باز به سراغ ترور رفته است.
رئیس کودتاچیانش دراین وانفسا می فرماید: “معتقدیم اندیشه بر زور، فرهنگ بر بی فرهنگی و منطق بر بی منطقی غلبه خواهد کرد.”
براستی معلوم نیست بر این مضحکه باید خندید که محمود احمدی نژاد بجای چفیه چرک، شال سبز بر گردن آویخته و در اهواز جهان را تهدید به پایان می کند و یابر سرنوشت ایران خون گریست.
نیاز به رفتن راه دور و نشان دادن مصادیق غلبه “فرهنگ بر بی فرهنگی و منطق بر منطقی” در گذشته نیست. همین هفته دی ماه 1388 کفایت می کند.
در زمینه اقتصاد، غلبه “فرهنگ بر بی فرهنگی” چهار محصول عالی داده است. به ویژه با تاکید رئیس دولت کودتا بر اینکه: “همه برنامههای من بر پایه توسعه سرمایه گذاری مولد پایدار است.”
دو تای اول در باره نفت همان ثروت ملی است که قرار بود پولش سر سفره های مردم بیاید:
اول: “۸۰ درصد ذخایر حوزه نفتی هنگام به ایران تعلق دارد، اما عمان در بهرهبرداری از آن جلو افتاده است.برداشت عمان از میدان نفتی هنگام، در حالی از مرز سه میلیون بشکه گذشته است که شرکت ملی نفت ایران با تاخیری چندین ماه هم هنوز موفق به تولید حتی یک بشکه نفت از این میدان مشترک نشده است.”
دوم: “رئیس هیات مدیره انجمن سازندگان تجهیزات صنعت نفت ایران از عقبماندگی صنعت پتروشیمی ایران در برابر رقیب عربستانی خبر داده است. او همچنین بر عقبماندگی ۱۰ ساله ایران از قطر در برداشت گاز و توسعه فازهای میدان مشترک پارس جنوبی تاکید کرده است.”
سومین محصول درباره تولیدایران خودرواست: “یک گزارش هم حاکی از آن است که ایران با تولید ۴۹/ ۱ درصد از خودروهای جهان در مقام ۵۵ تولید این کالا ایستاده است، در حالی که ترکیه ۳ / ۴ درصد تولید خودرو جهان را به خود اختصاص داده و مقام پانزدهم را دارد “
و چهارمین در باره کفش: “رییس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک تهران گفت: بحران سیاسی، رکود اقتصادی، واردات بیرویه و عدم حمایت دولت از دلایل این ورشکستگی هستند. “
در زمینه فرهنگ هم بروال سی سال گذشته “اندیشه بر زور” غلبه دارد. کتاب های درسی عوض می شوند. دانشگاهها بااستفاده از افسران جوان تغییر می کنند. تازه ترین خبر هم این است:
“بسیج و سپاه پاسداران بااجرای طرح هایی نظیر “صالحین” و “آیه های تمدن” و همچنین معاونت پژوهشی نهاد نمایندگی رهبری با تاسیس دبیرخانه ای با عنوان “مطالبات رهبری” در دانشگاه ها، اجرایی کردن طرح جامع اسلامی کردن نظام آموزشی کشور را آغاز کرده اند.”
یکی ازمجریان پایه ای این طرح “حسن طائب” است. مردی که درهمه زندگی سیاسی خود خودچندان اندیشیده ورزیده که علی مطهری در باره اش می نویسد: “با باتوم بیشترمانوس است تا فکر و عقل و تدبیر.”
این سیاست های مبتنی بر “اندیشه” با مجریانی مانند حسن طائب - که سایت موج سبز همین دیروز او رابه عنوان یکی از “مهره های اصلی سرکوب” معرفی و نقش ویژه اش در جنایات کهریزک را فاش کرده است ـ در سال 1404« جامعه مورد نظر انقلاب » رابه فرموده معاون فرمانده کل سپاه پاسداران خواهد ساخت.
در زمینه قضاوت هم که چون نظریات مشعشع اندیشه ورز نابغه محمدجواد لاریجانی کفایت نمی کرد، از سردار«دکتر»ذوالقدر کمک گرفته شد تا دراینجا هم “اندیشه” رابر “زور” غلبه دهند…..
در عرصه فرهنگ که اساسا “اندیشه” بیداد می کند. رحیم خان مشائی بر مدیریت نوح نبی خرده می گیرد: “او با ۹۵۰ سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند”.
آنطور که روزنامه اعتماد می نویسد، “بقایی” نامی که گویا نام کوچک هم ندارد و بر مسند ریاست سازمان میراث فرهنگی نشسته، کشف می کند که مارکو پولو هم جاسوس بوده است: “در همایش بین المللی راه ابریشم که تنها نماینده یی از سفارت ترکیه در آن حضور داشت، رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور با اشاره به سفر مارکوپولو در جاده ابریشم گفت: سفر مارکوپولو سیاسی بوده و هدف او این بوده که غرب را در برابر شرق مطرح کند. شاید بتوان گفت سفر مارکوپولو جنبه جاسوسی داشته و هدف او جمع آوری اطلاعات برای غربی ها بوده است.”
دراین هفته اثبات سیاست اصلی کودتاچیان، یعنی غلبه “اندیشه بر زور”، بازهم گلی به گوشه جمال این بقائی که بعد از چند قرن از راه ابریشم گره گشائی می کند، یابرادرحسین که ششماهی طول می کشد تاعلی مطهری را هم در مقام رهبری “فتنه” شناسائی نماید.
خبرگزاری طالبان شیعی که برای رد گم کردن اسمش را “فارس” گذاشته، هنوز خون قربانی یک استاد سبز در قیطریه، خشک نشده که قاتل راکشف و اعلام می کند: سیا وموساد.
وآنقدر این کشف دقیق و مستند است که دو ساعت بعدتوسط مسترعلی لاریجانی درمجلس وچهار ساعت بعد توسط سخنگوی وزارت خارجه در مصاحبه مطبوعاتی تکرار می شود. مهم هم نیست که حتی به نظر کاخ سفیدهم این کشف “مضحک” به نظر بیاید.
کیهان تهران هم ظاهرا مانند ریاست مجلس از چند روز قبل “اطلاعات روشنی” داشته که “سرویس رژیم صهیونیستی با همکاری CIA، دنبال عملیات تروریستی در تهران هستند” و دست روی دست گذاشتته تا ترور انجام و درتیتر اول کیهان ثبت شود.
ناظران سیاسی که بیاد دارند همواره ترورهای جمهوری اسلامی، بلا فاصله به “دستگاههای امنیتی غرب” نسبت داده شده است، نگاه خود را متوجه حوادث مهم سیاسی در لحظه کنونی می کنند ومی پرسند:
- این ترور چه هدفی را دنبال می کند؟
منطقی ترین پاسخ این پرسش، این است:
مسعود علی محمدی سبز باشد یاولائی، دانشمند اتمی شناخته شود یا نه، گروههای خلق الساعه ای مانند “جبهه آزادی ایران” مسئولیت جنایت رابپذیرند یا نپذیرند؛ با هدف بر هم زدن آرایش سیاسی لحظه ترور شده است.
استعفای روح اله حسینیان، دوست نزدیک سعیدامامی، از عاملین اصلی قتلهای زنجیره ای و فردموثر دراتاق فکر کودتاچیان، خبر از تغییراتی درآرایش قوای سیاسی می داد. این تغییر درسخنان آیت اله خامنه ای انعکاس یافت که تحت تاثیر حوادث مجبور شد تا بجای “وضعیت قرمز” نظامیان و “وضعیت سبز” جنبش و عقلای قوم، میانه رابگیرد و به “وضعیت سیاه” رضایت بدهد. سخنان هشیارانه محمدخاتمی و هاشمی رفسنجانی و سپس بیانیه مهدی کروبی که همگی تائید بیانیه شماره هفده موسوی بود، فضا را اندکی از چوبه های دار دور می کرد و روزنی بسوی کاستن از حجم آتش در شرایطی می گشود کهرضا سیاوشی و امیر حسین گنج بخش درمقاله روشنگرانه خود چنین ترسیم کرده اند:
“رژیم که شیشه عمر آن هزار ترک برداشته و در سراشیب سقوط قرار دارد، در آخرین نفس ها می خواهد با گره زدن سرنوشت کشور ایران به سرنوشت خود، عملا کشور را به گروگان بگیرد. خامنه ای می گوید اگر من بروم کاری می کنم که ایران هم با من برود. همان روحیه ای که باعث می شود وی برای بدست آوردن بمب اتمی ایران را در معرض حمله نظامی قرار دهد، یا به سمت جنگ داخلی سوق دهد. در این شرایط حساس، مقابله با توطئه هایی که ایران را به سمت فروپاشی می برد…”
توجه به طرح مجدد حمله نظامی از طرف آمریکا به این تحلیل قوت بیشتری می بخشاید و بر آرایش قوا پرتو می افکند.
حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران، نماینده کودتاچیانی است که برای بقای خود ابائی از نابودی ایران ندارند. اودرباره برخورد با سران اغتشاش می گوید: “دستگاه قضایی با دادن فرصت به این افراد به دنبال روشن کردن چهره آنها در بین مردم ایران است همانگونه که در زمان حیات امام خمینی(ره) نیز به بنی صدر خائن که رئیس جمهور ایران بود این فرصت داده شد تا مردم به خیانتکار بودن وی پی ببرند. موسوی در ابتدا طرفدارانی داشت ولی امروز مردم ایران متوجه شده اند که ادعای 11 میلیون تقلب رای از سوی وی بی اساس بوده است. او به قصد از بین بردن نظام، به نظام حمله کرد.تعدادی از فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی هم در اغتشاشات ایران دست دارند.”
این سخنان درکیهان تهران با تیتر “موسوی مثل بنی صدر خود را لو داد” منتشر و در صفحه اول هم منعکس می شود.
سرتیپ “علی فضلی” جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور هم درهمین جناح است که می گوید: “فتنه اخیر در تاریخ انقلاب بی سابقه بوده است.”
محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نرمترین تحلیل را ارائه می کند: “هدف «اصلی» مخالفان کم کردن «اختیارات ولایت فقیه» و تبدیل این پست در ساختار جمهوری اسلامی ایران به یک «مقام تشریفاتی» است. ریشه اختلافات انتخابات و هشت ماه حوادث پس از آن، بر سر دو دیدگاه در قبال اداره جامعه است.”
“عقلای قوم” همچنان درمیانه ایستاده اند.زنجیره عقلای تهران ـ لندن ـ مریلند می کوشد تا آب به جوی رفته جمهوری اسلامی برگردد، دولت احمدی نژاد برود ودولت آنها برگردد.
جنبش سبز، جوان و سرسبز در برابر کودتاچیان است. ایران را برای ایرانیان می خواهد به تمامی. بی استثناء. به انتخاب مردم.
کودتاچیان ریزش می کنند، عقلا مانورهای ویژه می دهند و جنبش سبز می بالد و سر می افرازد. خواست های جنبش در بیانیه شماره هفده منعکس است. بیانیه پنجاه نفره ای که اسامی بسیاری از نخبگان ایرانی رادرخودجای داده است، غروب چهارشنبه منتشر می شود و برای پشتیبانی از بیانیه موسوی: “ما با پشتیبانی از بن مایهی این بیانیه، که یک برنامهی حداقلی متناسب با مرحلهی کنونی است، بر این باوریم که جنبش اجتماعی ـ سیاسی مردم ایران، در آینده ای نه چندان دور، یک برنامه ی دموکراتیک فراگیر در پیش خواهد گرفت؛ برنامه ای که محدودیتهای کنونی را درنوردیده وحقوق شهروندی یکایک ملت ایران، از هر قومیت و جنسیت، را در بر خواهد داشت.”
نخستین باربعداز پیروزی انقلاب اسلامی است که نخبگان ایران با سلایق گوناگون بر یک “خواست حداقلی” امضای مشترک می گذارند.
خبر آخرین لحظه “العربیه نت” هم قابل بررسی است: “منابع نزدیک به میرحسین موسوی تاکید کردند برخی از رهبران اصلاح طلبان ازحسن نصرالله رهبرحزب الله لبنان خواستند تا برای حل بحران ایران تلاش کند.بر اساس نامه این منابع به “العربیه نت”محسن کدیور از اصلاح طلبان مقیم خارج از کشور و تعدادی از اصلاح طلبان نزدیک به میرحسین موضوع دخالت حسن نصرالله در بحران جاری ایران را بررسی کرده اند. این اصلاح طلبان خواستار هستند تا نصرالله با استفاده ازنفوذ خود، آیت الله خامنه ای را قانع کند راه حل میانی را بپذیرد تا زمینه اجرای قانون اساسی فراهم شود و درمقابل اصلاح طلبان در صورت تامین خواسته های قانونی مطرح شده در بیانیه های اخیر میرحسین موسوی و مهدی کروبی از تکرار موضوع برگزاری مجدد انتخابات پرهیز خواهند کرد.”
آیا “خواست” مندرج دراین خبرموردتائید محسن کدیور است؟ نظر این روحانی میانه روست یا بازتاب گروه5 نفره امضاء کننده بیانیه 10 ماده ای؟ آیاحذف انتخابات آزاد در بیانیه وخواست مندرج درخبر با توافق رهبران جنبش درداخل کشور بوده است یا نه؟ اساسا واسطه قرار دادن رهبر حزب اله که افرادش در سرکوب جنبش سبز سنگ تمام گذاشته اند، به سودجنبش است یا نه؟
روشن شدن پاسخ این پرسش ها جایگاه گروه 5 نفره را مشخص خواهد کرد: درکنار عقلا یاهمراه جنبش سبز؟
هفته سوم دیماه به پایان می رسد. روزهائی که شباهت زیادی به رویدادهای زمستان 1357 دارد. دراینطور روزهائی شاه به خواست مردم تسلیم شد و رفت. سلطان چه خواهد کرد؟ آیا همچنان مدافع “غلبه اندیشه بر زور” خواهد بود که رئیس دولت کودتا مدعی آن است؟ و یا به سخنان یکی از صدهامادری که فرزندان آنها در بندند گوش خواهد داد؟ این پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی است که می گوید: “در جامعه ای که روی به سفیه پروری می آورد و به شایسته سالاری بهایی نمی دهد فرزندم محروم از تحصیل شد و الان هم در بند ۲۰۹ است. خیلی ها باید بپذیرند که فرزندان ما دیگر حاضر نیستند هر حرف دیکته شده ای را تکرار کنند. کوچ این همه نخبه وفارغ التحصیلان بهترین دانشگاه های ایران گواه این حرف من است. جرم تنها فرزندم، انسان دوستی، آزادی خواهی وآزاد اندیشی است.”