هفت تیر روی شقیقه

نویسنده
سامان صفرزایی

دنیای سیاست ورزی و تلاش برای یافتن صندلی ای که نشستن بر روی آن قدرت را به سیاست مدار ارزانی خواهد کرد،برای ما که تجربه مشابهی نداریم و سیاست را از سایت ها به تماشا می نشینیم دنیای اسرار آمیزی است. امروز که به رقابت آقای کروبی برای به زیر افکندن محمود احمدی نژاد از زین زرین تندروی و یکه تازی خیره می شوم، همزمان تصویری مشابه با سکانس تکان دهنده ”رولت روسی” اسیران آمریکایی در فیلم “شکارچی گوزن” از ذهنم عبور می کند.

 سال گذشته، آن هنگام که هنوز کاندیداهای انتخابات مشخص نشده بودند، اصلاح طلبان پی در پی سرگرم  گوشزد کردن این مهم بودند که  با ویرانی های بزرگی که دولت نهم در مدت زمامداری خود بر جای گذاشته است، رئیس جمهور اصلاح طلب بعدی چه کار سترگی در پیش خواهد داشت و چه خطرپذیران بزرگی هستند آنان که برای تحویل میراث سیاست ورزی های آقای احمدی نژاد قرار است به رقابت با او برخیزند. اصلاح طلبان ما بهار پارسال پی در پی تعداد قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران را یادآور می شدند و خاطرنشان می کردند خارج کردن دیپلماسی ایران از تاریکی امروز کاری خواهد بود کارستان و گاها با ترس و تردید به فرجام رئیس جمهور بعدی ایران نگاه می کردند.

اما شگفت انگیز است که در این روزهای خیلی گرم انتخابات که شور آن از شور عاشقی های منظومه های کهن مان نیز فرا تر رفته است دیگر به سختی این پرسش مطرح می شود که شجاع دلی که قرار است ناخدای کشتی دیپلماسی طوفان زده ما شود، چگونه می خواهد کشور را از گرداب های عظیم پیش رو نجات دهد، کشتی که هم اکنون بخشی از آن با توپ های نه چندان بزرگی که از “قطعنامه دان” شورای امنیت سازمان ملل شلیک شده، از بین رفته است و لنگ لنگان خود را در این تلاطم به پیش می راند.

دور زدن قربانی

برای پیش بینی اوضاع برنامه هسته ای ایران  در دولت بعدی، در وهله نخست باید درک درستی از تاکتیک های باراک اوباما به عنوان قدرتمندترین سیاستمدار غربی که همزمان مهمترین تعیین کننده قاعده بازی با ایران در زمینه بحران اتمی خواهد بود؛ داشته باشیم.

اگر همچنان شک اندکی پیرامون سیاست رندانه رئیس کاخ سفید در مورد ایران وجود دارد و این ساده انگاری در میان است که باراک اوباما رئیس جمهوری است که برای رفاقت با ایران قرار است از جان مایه گذارد و حداقل تا دو سه سال خریدار ناز ایران باشد، شماره ۱۷ مه هفته نامه “نیوزویک” مرجع خوبی خواهد بود تا با خواندن مصاحبه اوباما خط های سیاه پر رنگی بر وهم هایی که نسبت به سیاست وی در قبال ایران وجود دارد بکشیم. اوباما در گفتگو با نیوزویک در مورد نحوه رفتار با ایران تصریح کرده است که او هیچ گزینه ای را که مربوط به امنیت ملی کشورش باشد حذف نخواهد کرد. آقای اوباما که البته به گفتگو با دولت جدید ایران علاقه مند است،  مذاکره با ایران رابه مثابه فرصتی دانسته است که کاخ سفید قرار است به تهران دهد تا خود را با استانداردر ها و قوانین بین المللی همسو کند.

 اما شاه بیت اظهارات رئیس جمهور امریکا، جایی است که وی به نکته ای اشاره می کند که برخی تحلیل گران واقع گرا پیشتر به عنوان دلیل اصلی استقبال ایالات متحده  از گفتگو با ایران توصیف کرده بودند. رئیس جمهور ایالات متحده به این مهم اشاره می کند که رویکرد کنونی او در حمایت از مذاکره با ایران اگر به نتیجه ای منجر نشود، بیانگر این خواهد بود که ایالات متحده تمام کوشش خود را برای تغییر سیاست های ایران انجام داده است. امری که به باور اوباما خود به خود عاملی خواهد شد تا واشنگتن بتواند موضع خود برای بسیج جامعه جهانی علیه تهران راتقویت کند. تعداد کارشناسان بین المللی که از تحلیل اوباما حمایت می کنند بسیارند. آنان بر این باور هستند که اگر ایران در زمانی مشخص به دستی که از سوی امریکا دراز شده است پاسخی منطبق بر تمایلات غرب - که مهمترین آن کنار گذاشتن برنامه هسته ای است- ندهد به منزوی کردن خود کمک کرده است و دیگر قادر نیست خود را به عنوان یک “قربانی” معرفی کند.

در کنار اینها اوباما در کنفرانس مطبوعاتی هفته گذشته خودبا نخست وزیر راست گرای اسرائیل، از محدودیت زمانی برای مذاکره با ایران سخن گفت که به خودی خود ابتکار “خرید زمان” که از جانب جمهوری اسلامی برای مواجهه با آمریکای تحت زمامداری اوباما دنبال می شود، مخدوش خواهد کرد. اوباما صراحتا گفته است که ضرورت دارد تا ابتدای سال میلادی  آمریکا به این نتیجه برسد که گفتگو با ایران ثمر بخش خواهد بود، در غیر اینصورت مذاکرات با ایران متوقف خواهد شد و دولت ایران باید در انتظار تصویب تحریم های تازه در شورای امنیت سازمان ملل باشد. اوباما معتقد است که این بازی نباید تا ابد به طول انجامد.

 

آخرین روزهای آرامش

 امروز در ایران، این تحلیل که ایالات متحده حاضر است روابط خود با ایران رابدون آنکه تهران دست از غنی سازی اورانیوم بردارد، عادی کند طرفدارانی یافته است که در اغلب موارد هیچ استدلالی برای این ادعا مطرح نمی کنند.  چنین تحلیلی که تنه به تنه رویاپردازی می زند، محصول آرامش کاذبی است که در ماه های اخیر به دلیل جابجایی قدرت در ایالات متحده، اسرائیل و پس از آن انتظار غرب برای انتخابات ریاست جمهوری در کشورمان، مانع از آن شده است که رخدادهای قابل توجه ای در بحران هسته ای به وقوع پیوندد و  مانند سه سال نخست زمامداری احمدی نژاد، دست به دست شدن پرونده ایران در شورای امنیت میان اعضای دائم و غیر دائم قلب ها را به تپش وا دارد.

اما از مرداد سال جاری که جابجایی قدرت در ایران به پایان می رسد، آتشی که در خاکستر حوادث یکسال اخیر پنهان بوده است بار دیگر زبانه خواهد کشید و سرزنش های ۱+۵ متوجه غنی سازی اورانیوم در ایران خواهد شد. خاصه آنکه چندی پیش یک گروه مشترک از دانشمندان روسی و آمریکایی گزارشی را به مقامات نظامی و امنیتی متبوع خود ارائه داده اند که بر اساس آن پیش بینی می شود ایران بین یک تا سال آینده قدرت ان را خواهد داشت که بمب اتمی ساده ای تولید کند.

 پس با توجه به تحولات و اظهارات مذکور، رئیس جمهور آتی ایران اگر فردی جز محمود احمدی نژاد باشد، حدود 5 ماه( از اواسط مرداد) مهلت دارد تا دو کنش عظیم سیاسی و دیپلماتیک انجام دهد. در درجه اول در کشمکش با  محافظه کاران مخالف رابطه با ایالات متحده پیروز شود و دیپلمات هایش را برای گفتگو با همتایان آمریکایی راهی کند و در گام بعدی گفتگو ها را در مسیری پیش برد که دو کشور در پایان آذر ماه به این نتیجه رسیده باشند که گفتگو ها در مسیری سبز دنبال شده است و ادامه آن به ویران شدن دیوار دشمنی میان دو دولت یاری خواهد رساند.( این فرصت برای احمدی نژاد در صورت پیروزی از ماه تیر شروع می شود)

 

در شیپور دمیده خواهد شد؟

حال سوال نخست این است که اساسا آیا امکان شروع گفتگو ها با ایالات متحده وجود دارد؟ در شرایطی که احتمال تحقق آن کم نیست هر سه کاندیدا شانس شروع مذاکرات مستقیم با ایالات متحده را دارند. این شرایط هنگامی محقق خواهد شد که ایالات متحده شرط تعلیق – موقت یا دائم- غنی سازی رابه عنوان پیش شرطی برای به صدا در آوردن شیپور شروع مذاکرات حذف و در عین حال ایران نیز از فاکتوری با عنوان “لزوم تغییر در رفتار آمریکا” صرف نظر کند. پیش بینی می شود در صورت پیروزی رقبای احمدی نژاد در انتخابات، ایالات متحده از گذاشتن هرگونه پیش شرط برای ایران پرهیز کند و تنها در انتظار پاسخ ایران برای شروع مذاکرات بماند. البته تصور ها بر این است که در صورت پیروزی آقای احمدی نژاد اوضاع قدری متفاوت باشد چرا که به دلیل دیدگاه بدبینانه و تیره ای که در ایالات متحده نسبت به رئیس جمهور کنونی ایران وجود دارد، آقای اوباما تحت فشار بسیاری برای عدم مذاکره با محمود احمدی نژاد قرار خواهد گرفت و این احتمال قوت خواهد گرفت که کاخ سفید برای مذاکره با فردی چون او از پیش شرط استفاده کند. این پیش شرط می تواند تعلیق موقت غنی سازی و یا اجازه ایران به بازرسان آژانس بین المللی اتمی برای بازدید سرزده از تاسیسات هسته ای در نطنز یا اراک باشد. از همین روی در صورت پیروزی آقای احمدی نژاد این احتمال وجود دارد که مذاکره مستقیم با ایالات متحده اساسا برگزار نشود و سیاست های فشار علیه ایران از اواسط پاییز آغاز شود. اگرچه آقای احمدی نژاد می تواند با تلطیف شدید ادبیات سیاست خارجی خود، شانس خود برای مذاکره را افزایش دهد.

 

ساز سازش به صدا در می آید؟

 اما آنچه سرنوشت ساز خواهد بود اتفاقاتی است که پس از شروع مذاکرات با آمریکا رخ خواهد داد. نخست به این موضوع بپردازیم که خواسته دو طرف گفتگو از یکدیگر چه خواهد بود: ایران مایل است امریکا متعهد شود که تلاشی برای سقوط جمهوری اسلامی انجام ندهد، حق ایران برای برخورداری از انرژی هسته ای را به رسمیت شناسد و در عین حال ایران را به عنوان قدرت منطقه بشناسد. در مقابل آمریکا خواهد گفت مخالفتی با خواسته های ایران نخواهد داشت به شرط آنکه ایران نظم بین المللی مورد علاقه ایالات متحده و غرب را بپذیرد و به قواعد و اصول ایالات متحده احترام بگذارد. آغاز نزاع درست از همین جا خواهد بود. آمریکا از ایران می خواهد در بحران فلسطین و اسرائیل از حماس و گروه های اسلامی رادیکال حمایت نکند، حمایت خود از حزب الله لبنان را قطع کند و نظم دلخواه امریکا را در هیچ گوشه ای از دنیا مختل نکند. اگر جواب ایران منفی باشد، ایالات متحده مذاکرات را قطع نخواهد کرد، اما به ایران یادآور خواهد شد که ایالات متحده ممکن است در راستای براندازی حکومت فعلی حرکت نکند اما بی شک حق برخورداری از فن آوری هسته ای را برای دولتی که قرار نیست با نظم بین المللی کنار آید نخواهد پذیرفت. پس از ایران خواهد خواست تا غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق در آورد.

 از سوی دیگر اگر ایران درخواست های آمریکا برای پذیرش نظم بین المللی کنونی رابپذیرد، ایالات متحده به استقبال گشاده رویی ایران خواهد رفت، اما تاکید خواهد کرد برای آنکه دو کشور همزمان حسن نیت شان را به صورت دو سویه نشان دهند لازم است همزمان با واشنگتن که تحریم ها علیه ایران را لغو و مشوق هایش را به ایران عرضه می کند، تهران نیز به صورت موقت برنامه هسته ای خود را متوقف کند تا نشانه هایی قوی از تمایل دو کشور برای آشتی پایدار ظاهر شود، در خواستی که اگر با اکراه ایران همراه شود، به قوی شدن سوظن آمریکا مبنی بر اینکه ایران به مذاکرات به عنوان عاملی برای خرید زمان می نگرد کمک خواهد کرد و مذاکرات دیر یا زود به بن بست بر خواهد خورد.

از این رو، پیش بینی می شود که در پایان مذاکرات اولیه، دو کشور با هر ادبیاتی که سخن گویند و با هر ورقی که بازی کنند در نهایت شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم مطرح خواهد شد.

 

شانس موسوی و احمدی نژاد

پیش بینی عکس العمل احمدی نژاد در قبال چنین درخواستی چندان دشوار نیست. نیم نگاهی به مواضع چهار ساله آقای احمدی نژاد به سرعت ما را به این نتیجه  می رساند که آقای احمدی نژاد همان گونه که خود بارها تاکید کرده است برای یک دقیقه یا یک روز نیز زیر بار تعلیق نخواهد رفت.

 مهندس موسوی نیز دو ماه پیش در مصاحبه با جریده بریتانیایی فایننشال تایمز به صراحت گفته بود که او غنی سازی را تعلیق نخواهد کرد، پس اساسا آقای موسوی نیز از دایره بحث بعدی این نگارش که احتمال موفقیت دولت بعدی برای گریز از تحریم به بهای معلق ساختن غنی سازی اورانیوم خواهد بود حذف خواهد شد.

بر اساس این تحلیل آقایان موسوی و احمدی نژاد شانس چندانی برای منصرف کردن گروه 1+5  به رهبری ایالات متحده از تصویب قطعنامه های تحریم علیه ایران نخواهد داشت. هر کدام از این دو تن باید منتظر تحریم هایی در ابعاد وسیع تر از سه سال اخیر باشند و سوال اساسی از این دو تن این خواهد بود که کدام یک قادرند درروزگاری که انزوای افتصادی و سیاسی عظیمی از سوی دولت اوباما و متحدانش بر ایران تحمیل شود، مدیریت بهتری عرضه کند.

 کارشناسان از زمان روی کار آمدن اوباما در زمستان سال گذشته پیش بینی کرده اند که در صورت شکست مذاکرات میان تهران- واشنگتن باراک اوباما نسبت به جورج بوش راه هموار تری برای همراه کردن روسیه و چین به منظور تصویب قطعنامه های سنگین علیه ایران در پیش خواهد داشت. یکی از دلایل همان است که اوباما در مصاحبه اش با نیوزویک برشمرده بود.

 

دیپلماسی شیخ

 مهدی کروبی و تیمش در چند هفته اخیر رفتار انتخاباتی بسیار هیجان انگیزی داشته اند. نیروهای اجتماعی مطالبات خود را مطرح می کنند و کروبی و یارانش به آن ها پاسخ های دلگرم کننده ای می دهند. نیروهای دموکراسی خواه پاسخ گویی وی را تحسین می کنند و آن را برگ برنده مهمی در برابر موسوی و احمدی نژاد می دانند که اولی با خیالی راحت  اساسا به مطالبه ها و درخواست تشکل ها برای رایزنی و گفنگو پاسخ نمی دهد و مشغول تهییج بسیج  است و دومی که اساسا چیزی به نام نقد و مطالبه را به رسمیت نمی شناسد و همین که نقاد و مطالبه خواه را سیاه روزگار نکند نفس آسوده ای به همراه خواهد داشت.

 در این میان اما آقای کروبی تنها کاندیدایی است که نظر خود را درباره برنامه هسته ای ایران و آینده آن اعلام نکرده است. آقای کروبی که با شعار برنامه گرایی در ماراتن انتخابات می دود و برنامه اقتصادی قابل اعتنایی را مطرح کرده است؛ تاکنون سخنی از راهکار هایش برای خنثی کردن اثراتی که برنامه هسته ای ایران بر طول و عرض برنامه های سیاسی و اقتصادی وی خواهد داشت نگفته است.

پرسش اصلی اینجاست که اگر آقای کروبی با درخواست امریکا برای غنی سازی اورانیوم روبرو شود چه تدبیری خواهد اندیشید. احتمال بالا این است که آقای کروبی حتی به فرض تمایل برای تعلیق غنی سازی اورانیوم برای گرفتار نشدن در تور تحریم و رهایی از آن با موانع بسیار جدی در سطوح بالای قدرت روبرو شود. گزینه های آقای کروبی برای راضی ساختن مخالفین قدرتمند خود در نظام بسیار محدود است. به نظر نمی آید برنامه هسته ای ایران چیزی باشد که محافظه کاران کوچکترین علاقه ای به تعلیق آن داشته باشند. آقای کروبی در صورتی که احساس کند از میان تعلیق غنی سازی و رو در رو شدن با تحریم های غرب باید اولی را برگزیند، هرگز نخواهد توانست با انچه “تدبیر و شیخی گری و چانه زنی” می نامد شانسی برای به کرسی نشاندن آرای خود داشته باشد، که برنامه هسته ای ایران نه پرونده لقمانیان است و نه وساطت برای آزادی دانشجویی که کروبی قادر است کار را با ریش سفیدی پیش ببرد.

 تنها بخت کروبی می تواند این باشد که وی پس از پایان و شکست رایزنی با سران قدرت، به آنها گوشزد کند در صورتی که تحریم علیه دولت وی صادر شود، دولت وی از قدرت خارج خواهد شد و مسئولیت چنین تحریم هایی را تقبل نخواهد. عاملی که شاید بتواند تنها شانس او برای اقناع مخالفان باشد و البته چنین کنشی معنایی جز بستن شمشیر از رو نخواهد داشت و معادلات قدرت در رئوس قدرت ماهیتا دچار تغییر خواهد شد.

قمار

این احتمال بعیدی است. از همین روی این پرسش در ذهن شکل می گیرد که دیپلماسی و پروگرام تیم آقای کروبی برای فرار از تحریم چه خواهد بود. تصور آنان از رخدادهای آتی در بحران هسته ای چگونه است. چه پیشامد هایی را پیش بینی می کنند. اگر به دو راهی تعلیق و تحریم برسند و نتوانند حاکمیت را برای تعلیق مجاب کنند چه نقشه ای خواهند کشید. آیا بر این باورند که تحریم های آتی قابل مهار است و برای مهار آن طرحی در سر دارند؟

پاسخ به چنین پرسش هایی که در ذهن بسیاری از ایرانیان مطرح است، گونه ای ریسک آلود دارند. پاسخ شفاف به آنها موقعیت کاندیدا را با مخاطراتی مواجه خواهد کرد. اگر پاسخ کروبی برگزیدن تحریم باشد، هواخواهان او ممکن است مضطرب از آینده اقتصادی ایران شوند و اگر از تعلیق دم زند محافظه کاران لحظه ای او را آسوده نخواهند گذاشت.

البته انتخاب با تیم آقای کروبی است. آن ها حتی اگر چنین پرسش هایی را پاسخ ندهند باز نیز رفتار جذاب تری به لحاظ احترام به اصول دموکراسی بروز داده اند. اما بد نیست یادآور شویم که آقای کروبی در صورت پیروزی در انتخابات احتمالا روزی که چندان دور نیست باید تصمیم خود را بگیرد. اگر تصمیم آقای کروبی حرکت ناخواسته به سوی تحریم باشد اوضاع بسیار متفاوت خواهد بود. تحریم ها احتمالا با زور بیشتری اعمال خواهد شد و این دولت کروبی را در اجرای بسیاری از سیاست های اقتصادی و دیپلماتیک ناکام خواهد گذاشت. تحریم ها می تواند وضعیت اقتصادی را حتی از بدترین روزهای زمامداری محمود احمدی نژاد ناگوار تر کند و آنجا شیخ با روزهای بسیاری سختی روبرو خواهد شد.

 نیک است که کروبی و یارانش تا در انتخابات پیروز نشده اند پیرامون دشواری ها و پیچیدگی های برنامه هسته ای ایران در جزئی ترین پارامتر ها به اظهار نظر بپردازند. حتی اگر تحلیل تیم دیپلماسی کروبی این باشد که دولت او با تحریم روبرو خواهد شد، بهتر است این را هرچه سریع تر به جامعه ایران یادآور شوند و احتمالات و پیش بینی های خود را عرضه کنند.  آنان می توانند به این مهم دست یازند که شانس کروبی نسبت به رقبای انتخاباتی اش برای گریز از تحریم اندکی بیشتر است و یادآور شوند که در شرایط تحریم، زمامداری او بهتر از احمدی نژاد خواهد بود. 

بیان این گزاره ها از سوی کروبی گر چه ماهیتی تلخ خواهد داشت اما به نظر می آید صداقت و راستی نهفته در آن مانع ازریزش آرای کروبی شود  که حتی ممکن است با اقبال رای جامعه- خصوصا آرای خاموش دلسرد از ناراستی دولتمردان- نیز روبرو شود. از سویی حتی اگر طرح چنین مسائلی به ضرر کروبی در انتخابات نیز تمام شود باز بهتر از ان خواهد بود که کروبی و حامیانش بدون اعلام قبلی، جامعه را با شرایطی به لحاظ اقتصادی روبرو کنند که ابعادش غیر قابل پیش بینی خواهد بود. شرایطی که مسئول اصلی آن  شناخته خواهند شد و سرخوردگی بسیاری در جامعه به ارمغان خواهد اورد.

تصمیم  با شیخ است. او می تواند با اتکا به این خیال که با چانه زنی اوضاع دیپلماسی را رتق و فتق خواهد کرد، پیش از انتخابات اعتنای چندانی به بحران هسته ای نکند و به قولی”لایش را بالا نیاورد”، اما باید به خاطر داشته باشد که اگر اوضاع به کام نباشد، دولت او باید بهای سنگینی پرداخت کند.

عدم شفاف سازی کامل در مساله هسته ای پیش از به قدرت رسیدن درست مانند نهادن هفت تیری نیمه پر بر شقیقه خواهد بود. بسیار تراژیک خواهد بود اگر کروبی به امید نیمه خالی اسلحه در این “رولت روسی” شرکت کند و سهمش از این قمار، گلوله باشد.