نگاه

نویسنده
کامبیز رحیمی

کارگردان فیلمش را به صورت ویدئویی ساخته است و بعد از واکنش مثبت منتقدان در چند جلسه خصوصی، تصمیم گرفته تا  آن را روانه اکران عمومی کند. اما وزارت ارشاد با این خواسته مخالفت کرد تا نهایتاً این فیلم به صورت سی دی و در سطح نمایش خانگی توزیع شود و…

 

نگاهی به فیلم “ پوست موز”

جایی میان رویا و واقعیت

فیلم “ پوست موز” نخستین ساخته علی عطشانی است. این فیلم به مسئله این دنیا و جهان برزخ می پردازد و به دلیل برخورداری از همین سوژه ساده  که در ایران امروز در آن سوی خط قرمزها قرار دارد با مخالفت وزارت ارشاد برای نمایش رو به رو شده است. عطشانی توانسته فضایی کمدی در مقایسه این دنیا و دنیایی دیگر به دست دهد و فیلمش را در حد واندازه های یک فیلم درجه اول جا دهد.

کارگردان: علی عطشانی. نویسنده: امیرعلی محسنین. مدیر فیلمبرداری : مرتضی غفوری. تدوین : شاهین یارمحمدی و علی عطشانی. تهیه کننده: علی و اصغر عطشانی.بازیگران: حمید فرخ نژاد،بهنوش طباطبایی، بهزاد فراهانی، هوشنگ حریرچیان.

خلاصه داستان: داستان درباره جوان ثروتمندی به نام حمید است که بر اثر تصادف به کما می رود و روحش در عالم برزخ عاشق روح دختری جوان می شود. جسمش در این دنیا به تدریج بهبود می یابد و از کما درمی آید. اینک او می خواهد دوباره به آن دنیا برگردد، اما خودکشی حرام است و قطعا او را به جهنم خواهند برد.

حکایت نمایش پوست موز داستان عجیبی است. علی عطشانی این فیلم را به صورت ویدئویی ساخته است و بعد از واکنش مثبت منتقدان در چند جلسه خصوصی تصمیم گرفت تا  آن را روانه اکران کند. اما وزارت ارشاد با خواسته اش مخالفت کرد و نهایتاً این فیلم به صورت سی دی در سطح نمایش خانگی توزیع شد و در این بخش نیز با تبلیغات اندک توانست جزو پرفروش های شبکه خانگی باشد. در کنار پوست موز فیلم های دیگری هم بودند که مسئولین ترجیح دادند تماشاگران به جای پرده عریض سینما انها را بر صفحه کوچک تلویزیون خود ببینند. از میان آنها می توان به فیلم های چندروز بعد(نیکی کریمی)و موش( شاهد احمدلو) اشاره کرد.

در این میان پوست موز با یک “ نریشن” آغاز می شود. از همان ابتدای فیلم متوجه می شویم که داستان در قالب گوینده اول شخص بازگو می شود. کارگردان به سرعت از همین نقطه فضایی فانتزی برای داستان خود متصور می شود. او می داند که در داستان هایی که خود شخصیت اصلی فیلم راوی است می باید همزمان با آغاز پیرنگ، شخصیت پردازی اولیه نیز به طور کامل صورت گیرد تا مخاطب با گوینده داستان احساس بیگانگی نکند. پس شخصیت حمید تقریبا از سکانس دوم فیلم خود را به سرعت معرفی می کند. او به سرعت تمام مشخصات زندگی اش را برای بیننده بازگو می کند و حتی از جنس روزنامه هایی که به دلیل گرایش های سیاسی شان می خواند نیز سخن می گوید.

اما داستان با تصادف او در خیابان رنگی دیگر به خود می گیرد. او به دنیای برزخ وارد می شود و آنجا به دختری دل می بازد. سرآغاز شوخی های فیلم نیز از همین فصول نشات می گیرد. اولین نکته ای که عطشانی را یاری کرده تا در ایجاد این شوخی ها موفق باشد تناقضی است که حمید با مکان تازه برقرار می کند. او که از یک زندگی پرشتاب روزانه وارد این فضا شده به یک زندگی آرام پا می گذارد که در آن سرعت و شتاب معنایی ندارد. فیلمساز در اینجا آگاهانه ریتم درونی و بیرونی تصاویر را هم تغییر می دهد.

صحنه ها به طور عمده خالی از جمعیت هستند و ما شخصیت های اصلی را در آنجا تنها می بینیم. بنابراین توجه مخاطب نیز بیشتر به این شخصیت ها جلب می شود.

دومین عامل خنده در فیلم حضور وردست شخصیت اصلی در فیلمنامه است که نقش آن را هوشنگ حریرچیان به عنوان شوهر خاله حمید بازی می کند. فردی طماع که او هم به تازگی همراه با حمید فوت کرده و در جهان برزخ پرسه می زند. این نقش وردست در کمدی های فارسی حضوری آشناست که پیش از انقلاب مدت ها مرحوم تقی ظهوری ایفای آن را برعهده داشت.

با بازگشت حمید به دنیا دوباره فیلم به همان ریتم و روایت معمولی باز می گردد. اما داستان چندان کشش فصل برزخ را ندارد. شوخی ها کمی بی مزه می شود و کارگردان صحنه ها را کش می دهد که از آن میان می توان به فصولی اشاره کرد که حمید می خواهد به یک نفر پول بدهد تا او را بکشد.حضور شخصیت عزرائیل هم که بهزاد فراهانی نقش او را بازی می کند نمی تواند دقایق پایانی فیلم را نجات دهد و فیلمی که با شوخ چشمی مناسبی آغاز شده بود و

ادامه یافته بود، در نیمه راهسردرگم می شود و در نهایت نمی تواند خخود را از این کلاف سردرگم رهایی یابد و فرجامی مناسب داشته باشد.

در کنار تمام این مسائل حمید فرخ نژاد نیز در کلیت فیلم نقشی تعیین کننده برعهده دارد. او در ابتدا که وارد برزخ می شود با فضا بیگانه است. این غربت در جنس گویش او تبلور پیدا می کند. اگر این فصول را در کنار دقایق نخستینی که حمید هنوز نمرده قرار دهید تفاوت ها را به دقت در می یابید. زمانی که حمید زنده است فرخ نژاد با صدایی رسا سخن می گوید و کلمات را کامل ادا می نماید، اما زمانیکه می فهمد مرده است داستان تغییر می کند. او آهسته تر سخن می گوید و ترس از آنچه رخ داده به خوبی در صدایش جلوه گر می شود.

اما بازیگران دیگر فیلم به جزحریرچیان حضوری معمولی در فیلم دارند که گویا کارگردان قصد هم نداشته چندان بار مناسبی را میان آنها تقسیم کند.