ژان پی یر میشل
در سال ۲۰۰۷، به همراه شخصیت هایی همچون آلن ویوین و فرانسوا کولکومبه، کمیته ای را در فرانسه تشکیل دادیم که هدف آن کمک به ایجاد یک ایران دموکراتیک بود. سپس برخی دیگر از نمایندگان مجلس را نیز ترغیب کردم که ما را یاری دهند تا مردم ایران را در تلاش هایشان به سوی دموکراسی و حقوق بشر همراهی کنیم. ما به عنوان نمایندگان یک حکومت جمهوری، وظیفه خود می دانستیم که از مردمی که به پا خاسته اند و مبارزه مشروعی را علیه خودکامگی و رسیدن به ترقی آغاز کرده اند حمایت کنیم.
در ایران، چهره این خودکامگی همواره کریه و نفرت انگیز بوده و است. اسلام گرایان این کشور همواره تحت لوای دین به وحشت و ارعاب سبعانه ای دست یازیده اند: انواع شکنجه،اسیدپاشی و دیگر مجازات هایی که براساس قانون قصاص اجرا می شوند. این اقدامات دست کمی از وحشیگری های داعش که به شدت بر روح و احساسات ما تأثیر گذاشته ندارد.
در آن زمان، اقدامات من، به ویژه ازسوی لابی های حکومت ایران، مورد اعتراض قرار می گرفت. تهران هر از گاهی برای توجیه ساختن اقدامات غیرانسانی خود رو به شگردهای میانه روی می آورد؛ هر بار یک عمامه به سر میانه رو و روشنفکر مآب در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی ظاهر می شود: یک روز رفسنجانی، یک روز خاتمی و امروز هم روحانی…
ولی هر چه زمان بیشتر گذشته، شاهد آن بوده ایم که تغییرات کمتری در رفتار و عملکرد آیت الله ها نسبت به مردم خود و مردم منطقه صورت گرفته. با توجه به جمعیت فعلی ایران، جمهوری اسلامی به لحاظ تعداد اعدام در رتبه اول جهانی قرار می گیرد. زنان، اقلیت ها و روشنفکران به شکلی خشونت بار مورد سرکوب قرار می گیرند.
آیت الله ها با صدور اصولگرایی اسلامی و تروریسم همچنان درحال دردسرآفرینی در منطقه اند. درحالی که دولت های غربی چشم خود را بر دخالت های تهران در عراق، لبنان، سوریه، و یمن بسته اند، ولی من همواره نسبت به خطرات این بی تفاوتی ها و اغماض های استراتژیک هشدار داده ام. و باز هم باید یادآوری کنم که تا زمانی که اسلام گرایان در تهران بر سر قدرت اند، ایران منبع ایجاد بی ثباتی در منطقه خواهد بود.
درحقیقت، در سال ۱۹۷۹ بود که با به قدرت رسیدن اسلام گرایان در ایران، نطفه های پدیده شوم اسلام گرایی که امروز حتی ما را در شهرهایمان در فرانسه و اروپا مورد تهدید قرار می دهد، گذاشته شد.
به عنوان مثال، در ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ فتوای اعدام سلمان رشدی توسط آیت الله خمینی صادر گردید. در تاریخ ۱۱ ژوئیه ۱۹۹۱، هیتوشی ایگاراشی، مترجم ژاپنی کتاب “آیات شیطانی” با ضربات متعدد چاقو کشته شد. چند روز قبل از آن نیز به مترجم ایتالیایی این کتاب حمله شد. در سال ۱۹۹۳ در اسلو، ناشر نروژی سلمان رشدی به شکلی معجزه آسا از شلیک چندین گلوله به سوی خود جان سالم به در برد.
در سال ۲۰۱۳، القاعده شبه جزیره عربستان نام استفان شاربونیه ملقب به “شارب” را که از سال ۲۰۰۹ ریاست نشریه “شارلی ابدو” را برعهده داشت در لیست شخصیت های تحت جستجو به دلیل “جنایت علیه اسلام” قرار داد.
کاملاً مسجل است که نمی توان رویدادهای اخیر در فرانسه را به پای دولت ایران نوشت، ولی من هیچ شکی ندارم که میان فتوای ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ و حملات تروریستی ۲۰۱۵ علیه آزادی بیان ارتباط وجود دارد؛ همیشه باید یک عمل یا یک فرد برای گشودن راه وجود داشته باشد؛ و در این خصوص، این راه همان راه خشونت و نفرت است.
دولت های ما از مدت ها پیش به دنبال میانه روها در داخل حکومت بودند. این سرابی بود که برای ما بسیار گران تمام شد و باعث گردید تا زمان و فرصت های بسیاری را ازدست بدهیم. امروز نقطه عطفی در آسیای غربی درحال وقوع است که می تواند جهان را برای همیشه دگرگون و آن را وارد ورطه ای بی انتها سازد؛ برخی از موضع گیری های اردوغان در ترکیه باعث نگرانی شده. کل منطقه بوسیله خشونت اسلام گرایان شعله ور گشته و باید بپذیریم که ریشه تاریخی و منبع تمامی این مصیبت ها از ایران آیت الله ها ناشی می شود.
راه حل برای پایان دادن به این مسیر شوم، ازبین رفتن افراط گرایی اسلامی برای همیشه است. من از ابتدا نسبت به وخامت وضعیت کنونی در ایران و لزوم کمک به ملت بزرگ این کشور برای بازیافتن آزادی آگاه بودم.
بالاخره توانستیم این موضوع را ثابت کنیم که باید در برابر بازی حکومت ایران در منطقه بیدار شویم. و خوشبختانه امروز شاهد آن هستیم که سیاست فرانسه در مسیر درستی گام برمی دارد. دیپلماسی ما بالاخره به این نتیجه رسید که ایران یک عامل ایجاد ثبات در خاورمیانه نیست، و کاملاً برعکس در راستای بی ثباتی حرکت می کند. قاطعیت در برابر برنامه اتمی آیت الله ها و در برابر دخالت حکومت تهران در منطقه، سیاست کاملاً درستی است که اکنون دنبال می شود.
ولی این اقدامات را می توان افزایش داد. باید به مردم منطقه کمک کنیم تا در برابر این آفت اسلام گرایی مقاومت کنند. مردم ایران اولین مردمی هستند که یک دیکتاتور مذهبی را تجربه کرده اند و شجاعانه درحال مبارزه علیه آن هستند. این مسأله را در شورش های مردمی سال ۲۰۰۹، زمانی که میلیون ها ایرانی به خیابان ها آمدند تا خط بطلانی بر حکومت رهبر معظم بکشند، به وضوح دیدیم.
اگر فرانسه به واقع می خواهد راه حلی برای بحران خاورمیانه بیابد، باید در راه ایجاد دموکراسی در ایران که مرکز تحولات خاورمیانه محسوب می شود، گام بردارد. من معتقدم کسانی که علیه جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، درواقع عوامل روشنگری دوران ما هستند، چرا که نبرد آنها علیه تاریک اندیشی و بخاطر جامعیت بخشیدن به اصول حقوق بشر است.
منبع: هافینگتون پست، ۲۸ ژوئن ۲۰۱۵