قتل تحت لوای ناموس

ثریا فلاح
ثریا فلاح

قتل ناموسی یک عمل قبیله ای است که ریشه در سیستم پدرسالاری دارد. برخی از مردم شناسان معتقدند سیستم پدر سالاری با فئو دالیسم شروع شده؛ زمانی که مرد برای ادامه حیات بایست به کشت و کار زمین می پرداخت، زن نیز به صورت یکی از اموال او درآمد. بعد ها در جهت ساخت فرم و مقررات شروع به کنترل آزادی و حکمرانی بر بدن و خشونت علیه زن کردند.

 در سیستم مرد سالاری مرد تصمیم گیرنده ارزشهاو فرم های اجتماعی، که همه مجبور به رعایت آن هستند، می باشد. آنها در باره ارزشهای اجتماعی تصمیم می گیرند و تعیین کننده خوب و بد و تعیین کننده مجازات هستند. این فرم ها غالبا در جهت انتفاع مردان است.

در سیستم قبیله ای مناطق ایران و عراق چند کشور اسلامی دیگر برای مثال اعمال عرفی مانند عوض کردن عروس (زن به زن)، ازدواج اجباری و چند همسری به نفع مردان صورت می گیرد و زن را به مثابه یک کالا و یکی از وسایل جامعه زراعی و فئودالی تلقی می کند.به طور سنتی بسیاری از قوانین در جهت منافع مردان و محدود کردن آزادی زنان تدوین شده است. به عنوان مثال قانونی که به مرد اجازه کشتن زن را برای حفظ آبروی خانواده می دهد هنوز در عراق ( به جز در کردستان ) و در ایران جاری است و بر اساس این قانون مردی که زنی از اعضای خانواده را در جهت حفظ آبروی خانواده به قتل می رساند مجازات نمی شود. قوانین کیفری اسلامی در ایران این زن را تا پای سنگسار نیز می کشاند و در واقع قتل ناموسی یک امر نهادینه و رسمی است. در کردستان عراق قانون قتل ناموسی در سال 2001 لغو و فرد مرتکب قتل مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد.برای سالها مردان از این قانون سوء استفاده کرده و زنان را کشته اند.

در قوانین اساسی جدید کردستان چند همسری قانونا محکوم شده و در سال 2007 شدیدا با آن برخورد قانونی شده است، اما هنوز این عمل صورت می گیرد. بسیاری از زنان هم به دلیل وابستگی اقتصادی و نیاز مالی، ترس و عدم آگاهی کافی به آن تن داده و با آن مخالفتی نمی کنند.

 مذهب ابزار دیگری از محصولات جامعه پدر سالاری است. برای کنترل زنان ودنیای اطرافشان، مردان نه تنها از تفسیرو تشریح و توانایی قانون سازی خود استفاده می کنند بلکه خود را منتخب خدا که خالق ابدی و ازلی است اعلام می کنند. واضح است که برای زن ساده تر این است که باور نکند که قانون توسط مرد ساخته شده بلکه از جانب خدا نازل شده است زیرا شک کردن و سئوال داشتن بسیار مشکل است.

 یک مثال برای نشان دادن اینکه چگونه مذاهب در جهت منافع و خواستهای مردان است می شود به داستان آفرینش اشاره داشت که ریشه در فرهنگ ها دوانده و از مذاهب یهودی و مسیحی و اسلام آمده است خدا آدم را خلق کرد و وقتی آدم حوصله اش سر رفت و احساس تنهایی کرد حوا را برای او و از دنده چپ او خلق کرد. به زبان دیگر آدم نمونه واقعی نوع بشر و حوا شبح او یا آدم و به خاطر رضایت و لذت او پدید آمده است.

 این داستان از زن تصویر موجود مسئول خوشحال کردن مرد می سازد. بعدها هنگامی که آدم و حوا در بهشت بودند حوا میوه ممنوعه را از درخت کند وبه آدم داد و آنها با هم خوردند. حوای گناهکار و قانون شکن آدم را گول زد تا میوه ممنوعه را که در نتیجهء آن هر دو از بهشت رانده شدند بخورند. این احتمالا یکی از اساسی ترین تلاش های مرد برای ساختن تصویری از زن به عنوان موجود درجه دوم است؛ موجودی که به خاطر وی و از وی خلق شده است. موجودی گناهکار و قانون شکن و فریبکار که با فریبکاری توانست آدم را راضی به خوردن سیب کند. از آن زمان مرد تلاش کرده است که آزادی و قدرت این موجود فریبکار و گناهکار را محدود و محدود کند. بر اساس همین ایده در قوانین اسلامی شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و یک زن به تنهایی برای مرد کافی نیست و از زن انتظار می رود که شوهرش را با سه زن دیگر شریک کند. برای کنترل او دارایی پدر به نسبت یک به دو به او و برادرش می رسد واز شوهر، موجودی از لحاظ اقتصادی برتر می سازد. این قوانین نه تنها آزادی و ثروت و فرصت زن را محدود می کند بلکه عوارض اجتماعی آن از جمله بی اعتمادی و کم ارزشی زن به نسبت مردان است.

 اگر به علل افزایش خشونت علیه زنان در منطقه خاورمیانه نظر بیفکنیم بر اساس آمار تحقیقی ارائه شده توسط سازمانهای زنان در می یابیم که قتل ناموسی بعداز جنگ افزایش یافته. جای تعجب نیست که در خلال سالهای انقلاب ایران و سالهای 1980 و در جنگ ایران و عراق سران هر دو رژیم دست به احیای سیستم قبیله ای و فئودالی و خان خانی در جامعه زدند. در خلال جنگ سران رژیم مردان و سران قبایل و فئودال هایی را که در اثر انقلاب نیروی اصلی شان گرفته و بخشا به طبقات پایین تر واگذار شده بود و مردانی که نمی خواستند به جبهه جنگ بروند رامسلح کرد. در نتیجه مردانی که دیگر نقش مهمی در جامعه سنتی و فئودالی نداشتند به صورت رهبران و نیروی اصلی دفاع ملی درآمدند؛ رهبران مسلح قبیله که به مرور ثروتمند و قوی شدند. و بدین ترتیب حکومت قبیله ای جانی تازه گرفت. در همین مسیر بود که سرکوب جنبش های محلی در ایران و عراق عملی و منجر به از میان رفتن بیش از چهار هزار روستا ی کردستان عراق در سال 1988 و کشتن بیشتر کشاورزان در حدود صد هزار روستایی و نیروی مردمی شد. سپس تحریم عراق و وخامت وضعیت اقتصادی این کشور، خرابی های به بار آمده در ایران و عدم توان اقتصادی دولت برای بازسازی ایران، ….. به رشد فقرو نا امیدی مردم منطقه افزود. همزمان خشونت سیا سی دولت های ایران و عراق…تاثیر خود را در جامعه به جاگذاشت. در با لا ترین مرحله استفاده وسیع از تسلیحات شیمیایی توسط رژیم عراق، از بین بردن روستاها و کشتن ساکنان آنان، زندانی کردن، شکنجه، تفتیش در سطح وسیع، اعدام عمومی خشونت سیا سی را بخشی از زندگی روزمره ساخت و قساوت و نامهربانی در عراق عادی شد و جامعه یک اتمسفر قساوت زده یافت. در مقابل آنهمه قساوت و کشتار هیچ بخشش و عطوفتی در رابطه با کشتن نیروهای امنیتی و جاسوسی، از جانب نیروهای مخالف دیده نمی شد. قساوت تنها در خفا صورت می گیرد بلکه فرزندان مردم در پشت جیپ و ماشین های گشت ثار الله، تا جان دادن در جلو دیدگان پدر ومادربه استقبال مرگ برده شدند در عراق وضع از این هم بدتر بود، بخشی از بدن کشته شدگان مانند گوش و انگشت و آلت تناسلی بریده برای روزها درمعرض دید مردم در خیابان ها و میدان های عمومی و اصلی شهر گذاشته می شد. این بایست یک زنگ خطر برای بیان این حقیقت باشد که وضعیت جامعه جدید پس از فروپاشی صدام مملو از بیماریهای روحی و عقده های حل شده از قبل است. مشخصا و قطعا در جامعه پر قساوتی که دولت به آن دامن میزند زنان به عنوان یکی از اصلی ترین گروهها مورد تظلم بیشتر قرار می گیرند. در حکومتی که قوانین آن به قتل زن راضی است، با وجود تمام مسائل و مشکلات مهمتر، مرگ و قتل زنان چه اهمیتی برای سیستم حاکم دارد؟

 اگر مکانیسم های مداخله گر در ادامه خشونت علیه زنان را بررسی کنم می توانم به دلایل متعدد از زوایای مختلف اشاره کنم:

اولآ – قوانین مربوط به قتل زنان زیر اسم ناموس بر علیه زنان است. در عراق قوانین مربوط به قتل ناموسی عوض نشده و تنها در حکومت منطقه کردستان این قوانین عوض شده است. اما عوض شدن قانون همیشه دلیل واضحی برای اجرای آن نیست این قانون جدید به طور عمومی و وسیع عمل نشد و عموما تنها مردانی که سابقه خانوادگی و حمایت سیاسی نداشتند مورد تعقیب قرارگرفتند و به زندان رفتند. اگر مجازات کشتن زن به سختی انجام نشود مردان در مورد این نوع جنایت و تکرار آن توقف نمی کنند قانون بایست به صورتی قاطع به اجرا در آید به صورتی که همه پی ببرند به آسانی نمی توانند از آن خلاصی یابند.

دومآ:عوض کردن قانون در رابطه با جنایتهای مربوط به ناموس به تنهایی حلال مشکلات زنان نیست، حکومت ها معمولا برنامه ای هماهنگ برای دفاع و حمایت از زنانی که مورد آزار و تهدید قرار گرفته اند ندارند. عدم وجود سر پناه یا خانه های امن خطر بزرگی برای تعرض و تهدید زنان است.

 سومآ: نرم های عمومی و عرف و فرهنگ جامعه یکی از علل دیگر تبعیض علیه زنان است. از کودکی بدن دختران باشرم و ناموس ارتباط پیدا می کند. به دختران کوچک مرتبا گفته می شودکه درست نشسته و پاهایشان را بپوشانند.به آنها یاد داده می شود که کارهای پدر و برادرانشان را بکنند و به آنان برسند. در عوض به پسران یاد داده می شود که زنان بایست در خدمت آنان باشند حتی اگر از آنان باهوشتر ند.

 عدم امکانات و آگاهی عمومی و عدم احترام به برابری، نقش مهمی در این روند بازی می کند. مثلا در حادثه وحشتناک قتل “دعا” حضور تعداد زیادی شاهد که هیچکاری برای حفظ و یا حتی اعتراض به این عمل وحشیانه غیر انسانی نکردند قابل تامل است. این مثالی برای عدم آگاهی و بیداری وجدان جمعی و عدم احترام برای زندگی و مرگ انسان است. اگر یک جامعه به آن سطح درک و آگاهی برسد که خشونت، وحشی گری، کشتن و قتل را غیر نرمال، غلط ونامعقول بداند آن وقت بسیار سخت است که بتوانیم حتی تصور کنیم که دختری توسط تعدادی مرد بدون هیچگونه مخالفتی مورد ضرب و شتم قرار گیرد.

چهارم: سیستم آموزشی که به آموزش برابری زن و مرد توجه نمی کند یکی از دیگر عواملی است که در این راستا باید مورد توجه قرار گیرد و اینکه چرا به پسران آموزش لازم برای برخورد با دختران به مثابه یک جنس برابر داده نمی شود. برای حل این معضل بزرگ قدم های زیادی هست که بایستی برداشته شود. زنان نیاز به سیستم حمایتی دارند. باید برای زنان خانه های امن و تکیه گاههای قانونی ساخت که دارای امنیت کافی باشد. زنان نیاز دارند بدانند زندگی جدیدپس از خانه های امن را چگونه شروع کنند و چه کسی از آ نان حمایت می کند.

 نهادینه کردن آموزش لازم به پسران و دختران به مثابه جنس برابر بسیار حائز اهمیت است؛ تا زمانی که دموکراسی، خود گردانی و برابری در سیستم آموزشی ارائه و آموزش داده نشود کودکان نمی توانند با بزرگسالان امروز متفاوت باشند.

 کار و خشونت خانگی و قتل ناموسی نیاز جدی به کار دولت ها دارد.البته کار گروهی و وجدان همگانی برای حرکت به جلو ضروری است اما کار در حیطه کار سازمانهای زنان کافی نیست باید حکومت ها دست به اقدامات عاجل بزنند.عوض کردن سیستم آموزشی از ابتدا تا عالی و بالا بردن آگاهی عمومی اصلی ترین راهی است که بایست پیموده شود.