من که از اولش با نامزد زرورق نشین مخالف بودم. اصولا چه معنی دارد که آدمی به آن گندگی، در حداقل یک موجود 150 سانتی به اندازه احمدی نژاد روی زرورق بنشیند؟ اصلا در کجای دنیا، نه در زمان انتخابات حتی در زمان هروئین کشیدن هم روی زرورق نمی نشینند، فوق فوقش روی زرورق هروئین می کشند. آقای الهام گفت: “ نماینده ملت باید فداکار باشد، نه زرورق نشین.”
البته من کاری ندارم که معنی این جمله چیست، چون معلوم است که این جمله معنی ندارد، ولی می خواهم ببینم منظور اصلی اش چه بوده و چی را با چی عوضی گرفته؟ مثلا وقتی احمدی نژاد گفت “ قرارداد گلستانچای” معلوم بود که خودش یک قرارداد بسته که هم شامل قرارداد گلستان است، هم قرارداد ترکمانچای، به اسم “ گلستانچای” یا مثلا وقتی الهام گفته بود ” چو ایران نباشد تن من مباد” آدم می فهمد که منظورش سر من مباد است، ولی چون نخواسته از سرش استفاده کند، تنش را مصرف کرده است، اما در مورد زرورق معلوم نیست منظور الهام چه بوده است.
البته این احتمال وجود دارد که منظورش از “ زرورق نشین” کاخ نشین باشد، چون فاطی خانم زنش هم گفته بود که با غلامحسین رفته اند پشت دیوار خانه موسوی زنگ زدند و یک ساعت با ماشین فرار می کردند تا دور شدند، ولی زرورق چه شباهتی به کاخ دارد؟ شاید می خواسته واژه “ خورنق نشین” را به معنای کاخ نشین استفاده کند، ولی اشتباها خورنق را زرورق گفته است. البته در شباهت خورنق به زرورق هیچ جای یقینی وجود ندارد، ولی یک وقت می بینی دلش خواسته جلوی زن و بچه قیافه بگیرد که من کتاب هم می خوانم و چنین چیزی نوشته باشد، ولی اصولا کلمه “ خورنق” کلمه ای است که بعید است به ذهن آدمی مثل الهام برسد، باز حداد عادل یا عادل فردوسی پور یا ابوالقاسم فردوسی گفته بود یک چیزی. در هر حال موسوی ممکن است هرچیزی باشه، ولی “ خورنق نشین” نیست.
یک احتمال دیگر این است که منظور از زرورق در جمله آقای الهام، واقعا همان زرورق باشد، ولی کلمه زرورق با فعل نشستن منظورش نباشد و با فعل پیچیدن منظورش باشد، یعنی می خواسته بگوید “ نماینده ملت باید فداکار باشد، نه اینکه در زرورق پیچیده باشد”. در این حالت پیچیدن در زرورق نزدیکترین حالت ممکن است، مثل شکلات یا نقل عروس یا یک چیز دیگر، منتهی اصولا در زرورق پیچیدن خیلی در ایران استعمال نمی شود، آن هم با این شدت. البته در کل خیلی خوب است که به ادبیات و بخصوص زرورق این همه توجه نشان داده شود
سبز باشید
در مراسم سخنرانی مشهد بسیاری از دوستداران موسوی یک دستبند پارچه ای سبز دور دست شان پیچیده بودند، به نظرم نماد خوبی است، و حتی اینکه در حالت معمول هم در همه این روزها دوستداران و حامیان موسوی می توانند یک پارچه سبز یا یک دستبند سبز دور دست شان ببندند. قشنگ می شود، نه؟
محافظه کاران انتخابات را باختند
حله، مشکلی نیست. اصلاح طلبان انتخابات را خواهند برد. حالا مشکل این است که کروبی و موسوی به مرحله دوم می روند یا موسوی و اعلمی به مرحله دوم می روند، به نظر من که خیلی خوب است، ولی اینها چرا کمی بیشتر فکر نکردند. خبر این که احمدی نژاد نامزد اصولگرایان شد. بقول گوگوش: آخه این چه کاری یه؟
سال اصلاح الگوی مصرف
به دلایل مختلف و از جمله اظهارات مقامات کشور و از جمله تاکید رهبری بر اصلاح الگوی مصرف، برای تغییر الگوی مصرف، کاهش هزینه های کشور، کاهش ریخت و پاش، و کاهش چیزهای دیگر، پیشنهاد می کنیم که احمدی نژاد برود:
اول: برای اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور شود، قرار است به مردم نفری هفتاد هزار تومان داده شود، در حالی که بخش وسیعی از مردم حاضرند ماهی سی هزار تومان بدهند که او رئیس جمهور نشود، پس اگر او رئیس جمهور شود، نفری صد هزار تومان صرفه جویی انجام می شود.
دوم: اگر کسی دیگر رئیس جمهور شود صدا و سیما می تواند در مورد کالاهای دیگر هم تبلیغات کند، و درآمد این رسانه خیلی افزایش می یابد.
سوم: اگر کسی دیگر رئیس جمهور شود، سفرهای استانی تعطیل می شود، در نتیجه مردم کمتر با رئیس جمهور مواجه شده و در مصرف داروهای ضدافسردگی و خواب آور و داروهای آرامبخش در شهرستانها صرفه جویی می شود.
چهارم: اگر رئیس جمهور عوض شود، هر کسی می خواهد بیاید، در هر حال حجم کمتری از ضایعات انسانی تولید شده و در مصرف آب هم صرفه جویی خواهد شد، حتی در مصرف دستمال هم صرفه جویی خواهد شد.
بدرفتاری با رکسانا
گاهی اوقات بعضی آدمها معنی کلمات را نمی فهمند، مثلا یک استاد دانشگاه سرشناس یکی از معتبرترین دانشگاه های دنیا جلوی 500 میلیون بیننده تلویزیونی به ایشان می گوید “ دیکتاتور حقیر” بعدا طرف فکر می کند در جنگ کازرون بر دشمن پیروز شده و ناپلئون را در ارادان شکست داده است، فکر می کند دیکتاتور حقیر خیلی چیز خوبی است. یا مثلا می گوید زنان در کشور ما آزادی مطلق دارند، در همان حال زنان را وسط خیابان کتک می زنند. معنی این حرف این نیست که این آدم نمی داند زن لیلی است یا مجنون؟
یا خبری ندارد که پلیس خودش در همان روز زنان را در خیابان کتک می زند، مشکل اش این است که نمی داند که فکر می کند زنان اگر آزادی مطلق داشته باشند، نیروی انتظامی می تواند آنها را کتک بزند. یا مثلا وقتی می گوید همجنسگرا نداریم، منظورش از همجنسگرا احتمالا اسب بالدار است که در ایران واقعا نداریم، خب، همه آدمها که همه کلمات را بلد نیستند، ایشان هم که معلم ادبیات فارسی که نیست، تحصیلاتش در مورد تونل و آسفالت بوده، همین الآن یک بیل به دستش بده، ده تا جوب را ایکی ثانیه برایت باز می کند. دلیل نمی شود که بلد باشد شعر حافظ را هم بخواند. هر کسی تخصصی دارد، این هم یک جورش است.
محمود احمدی نژاد امروز اعلام کرده است: “ با رکسانا بدرفتاری نمی شود.” از او پرسیده اند: یعنی می تواند برگردد به آمریکا؟
احمدی نژاد گفته است: نه، ولی با او بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: یعنی آزاد شده؟
احمدی نژاد گفته است: نه، معلوم نیست، ولی بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: یعنی احتمال دارد بزودی آزاد شود؟
احمدی نژاد گفته است: آن هم معلوم نیست، ولی من به شما قول می دهم که با او بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: یعنی شما خبر دارید که کجاست و چه می کند؟
احمدی نژاد گفته است: خبر که ندارم، ولی می دانم که بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: از کجا می دانید که با او بدرفتاری نمی شود؟
احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگار براق شده است و گفته است: من تا به حال به شما دروغ گفته ام؟ خبرنگار گفته است: بله، همیشه، الآن چهار سال است که هرچی می پرسیم دروغ می گوئید.
در همین راستا خبرنگار مربوطه نیز دستگیر شد و رئیس جمهور قول داد در مورد او بدرفتاری نخواهد شد.
تفاوت های فرهنگی: در خیلی از جاهای دنیا مردم معتقدند کسی که زندانی شده است مورد بدرفتاری است. اما در خیلی جاهای دیگر زندانی شدن آدمها یکی از اتفاقات طبیعی است، به همین دلیل بدرفتاری محسوب نمی شود.
مشکل رفتار درمانی: اصولا زندانی کردن، مجبور کردن، تحت فشار قرار دادن، برای اکثر مردم ناراحت کننده است، ولی بعضی از مردم حتی از کتک خوردن هم لذت می برند، به این افراد بیمار روانی می گویند.
نظریه گفتار درمانی: شما می توانید هر حرفی را که فکر می کنید دیگرا دوست دارند بشنوند بزنید، مثل این است که همان کار را کرده باشید.
مثال اول: اعلام می کنید من تا هفته آینده یک خبر خوش می دهم، ولی خبری نمی دهید، و فکر می کنید همه مردم از شنیدن خبر خوشحال شده اند. مثال دوم: به مردم می گوئید ما در اقتصاد دنیا اول می شویم، بعد فکر می کنید اول شدید.