نامزد زرورق نشین

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من که از اولش با نامزد زرورق نشین مخالف بودم. اصولا چه معنی دارد که آدمی به آن ‏گندگی، در حداقل یک موجود 150 سانتی به اندازه احمدی نژاد روی زرورق بنشیند؟ اصلا ‏در کجای دنیا، نه در زمان انتخابات حتی در زمان هروئین کشیدن هم روی زرورق نمی ‏نشینند، فوق فوقش روی زرورق هروئین می کشند. آقای الهام گفت: “ نماینده ملت باید فداکار ‏باشد، نه زرورق نشین.” ‏

البته من کاری ندارم که معنی این جمله چیست، چون معلوم است که این جمله معنی ندارد، ‏ولی می خواهم ببینم منظور اصلی اش چه بوده و چی را با چی عوضی گرفته؟ مثلا وقتی ‏احمدی نژاد گفت “ قرارداد گلستانچای” معلوم بود که خودش یک قرارداد بسته که هم شامل ‏قرارداد گلستان است، هم قرارداد ترکمانچای، به اسم “ گلستانچای” یا مثلا وقتی الهام گفته بود ‏‏” چو ایران نباشد تن من مباد” آدم می فهمد که منظورش سر من مباد است، ولی چون نخواسته ‏از سرش استفاده کند، تنش را مصرف کرده است، اما در مورد زرورق معلوم نیست منظور ‏الهام چه بوده است. ‏

البته این احتمال وجود دارد که منظورش از “ زرورق نشین” کاخ نشین باشد، چون فاطی خانم ‏زنش هم گفته بود که با غلامحسین رفته اند پشت دیوار خانه موسوی زنگ زدند و یک ساعت ‏با ماشین فرار می کردند تا دور شدند، ولی زرورق چه شباهتی به کاخ دارد؟ شاید می خواسته ‏واژه “ خورنق نشین” را به معنای کاخ نشین استفاده کند، ولی اشتباها خورنق را زرورق گفته ‏است. البته در شباهت خورنق به زرورق هیچ جای یقینی وجود ندارد، ولی یک وقت می بینی ‏دلش خواسته جلوی زن و بچه قیافه بگیرد که من کتاب هم می خوانم و چنین چیزی نوشته ‏باشد، ولی اصولا کلمه “ خورنق” کلمه ای است که بعید است به ذهن آدمی مثل الهام برسد، ‏باز حداد عادل یا عادل فردوسی پور یا ابوالقاسم فردوسی گفته بود یک چیزی. در هر حال ‏موسوی ممکن است هرچیزی باشه، ولی “ خورنق نشین” نیست.‏

یک احتمال دیگر این است که منظور از زرورق در جمله آقای الهام، واقعا همان زرورق ‏باشد، ولی کلمه زرورق با فعل نشستن منظورش نباشد و با فعل پیچیدن منظورش باشد، یعنی ‏می خواسته بگوید “ نماینده ملت باید فداکار باشد، نه اینکه در زرورق پیچیده باشد”. در این ‏حالت پیچیدن در زرورق نزدیکترین حالت ممکن است، مثل شکلات یا نقل عروس یا یک چیز ‏دیگر، منتهی اصولا در زرورق پیچیدن خیلی در ایران استعمال نمی شود، آن هم با این شدت. ‏البته در کل خیلی خوب است که به ادبیات و بخصوص زرورق این همه توجه نشان داده شود‏

سبز باشید

در مراسم سخنرانی مشهد بسیاری از دوستداران موسوی یک دستبند پارچه ای سبز دور دست ‏شان پیچیده بودند، به نظرم نماد خوبی است، و حتی اینکه در حالت معمول هم در همه این ‏روزها دوستداران و حامیان موسوی می توانند یک پارچه سبز یا یک دستبند سبز دور دست ‏شان ببندند. قشنگ می شود، نه؟ ‏

محافظه کاران انتخابات را باختند

حله، مشکلی نیست. اصلاح طلبان انتخابات را خواهند برد. حالا مشکل این است که کروبی و ‏موسوی به مرحله دوم می روند یا موسوی و اعلمی به مرحله دوم می روند، به نظر من که ‏خیلی خوب است، ولی اینها چرا کمی بیشتر فکر نکردند. خبر این که احمدی نژاد نامزد ‏اصولگرایان شد. بقول گوگوش: آخه این چه کاری یه؟

سال اصلاح الگوی مصرف

به دلایل مختلف و از جمله اظهارات مقامات کشور و از جمله تاکید رهبری بر اصلاح الگوی ‏مصرف، برای تغییر الگوی مصرف، کاهش هزینه های کشور، کاهش ریخت و پاش، و ‏کاهش چیزهای دیگر، پیشنهاد می کنیم که احمدی نژاد برود:‏
اول: برای اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور شود، قرار است به مردم نفری هفتاد هزار تومان ‏داده شود، در حالی که بخش وسیعی از مردم حاضرند ماهی سی هزار تومان بدهند که او ‏رئیس جمهور نشود، پس اگر او رئیس جمهور شود، نفری صد هزار تومان صرفه جویی ‏انجام می شود.‏
دوم: اگر کسی دیگر رئیس جمهور شود صدا و سیما می تواند در مورد کالاهای دیگر هم ‏تبلیغات کند، و درآمد این رسانه خیلی افزایش می یابد.‏
سوم: اگر کسی دیگر رئیس جمهور شود، سفرهای استانی تعطیل می شود، در نتیجه مردم ‏کمتر با رئیس جمهور مواجه شده و در مصرف داروهای ضدافسردگی و خواب آور و ‏داروهای آرامبخش در شهرستانها صرفه جویی می شود.‏
چهارم: اگر رئیس جمهور عوض شود، هر کسی می خواهد بیاید، در هر حال حجم کمتری از ‏ضایعات انسانی تولید شده و در مصرف آب هم صرفه جویی خواهد شد، حتی در مصرف ‏دستمال هم صرفه جویی خواهد شد.‏

بدرفتاری با رکسانا ‏

گاهی اوقات بعضی آدمها معنی کلمات را نمی فهمند، مثلا یک استاد دانشگاه سرشناس یکی از ‏معتبرترین دانشگاه های دنیا جلوی 500 میلیون بیننده تلویزیونی به ایشان می گوید “ دیکتاتور ‏حقیر” بعدا طرف فکر می کند در جنگ کازرون بر دشمن پیروز شده و ناپلئون را در ارادان ‏شکست داده است، فکر می کند دیکتاتور حقیر خیلی چیز خوبی است. یا مثلا می گوید زنان ‏در کشور ما آزادی مطلق دارند، در همان حال زنان را وسط خیابان کتک می زنند. معنی این ‏حرف این نیست که این آدم نمی داند زن لیلی است یا مجنون؟ ‏

یا خبری ندارد که پلیس خودش در همان روز زنان را در خیابان کتک می زند، مشکل اش این ‏است که نمی داند که فکر می کند زنان اگر آزادی مطلق داشته باشند، نیروی انتظامی می تواند ‏آنها را کتک بزند. یا مثلا وقتی می گوید همجنسگرا نداریم، منظورش از همجنسگرا احتمالا ‏اسب بالدار است که در ایران واقعا نداریم، خب، همه آدمها که همه کلمات را بلد نیستند، ایشان ‏هم که معلم ادبیات فارسی که نیست، تحصیلاتش در مورد تونل و آسفالت بوده، همین الآن یک ‏بیل به دستش بده، ده تا جوب را ایکی ثانیه برایت باز می کند. دلیل نمی شود که بلد باشد شعر ‏حافظ را هم بخواند. هر کسی تخصصی دارد، این هم یک جورش است. ‏

محمود احمدی نژاد امروز اعلام کرده است: “ با رکسانا بدرفتاری نمی شود.” از او پرسیده ‏اند: یعنی می تواند برگردد به آمریکا؟ ‏
احمدی نژاد گفته است: نه، ولی با او بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: یعنی آزاد شده؟
احمدی نژاد گفته است: نه، معلوم نیست، ولی بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: یعنی ‏احتمال دارد بزودی آزاد شود؟
احمدی نژاد گفته است: آن هم معلوم نیست، ولی من به شما قول می دهم که با او بدرفتاری ‏نمی شود. از او پرسیده اند: یعنی شما خبر دارید که کجاست و چه می کند؟
احمدی نژاد گفته است: خبر که ندارم، ولی می دانم که بدرفتاری نمی شود. از او پرسیده اند: ‏از کجا می دانید که با او بدرفتاری نمی شود؟
احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگار براق شده است و گفته است: من تا به حال به شما دروغ گفته ‏ام؟ خبرنگار گفته است: بله، همیشه، الآن چهار سال است که هرچی می پرسیم دروغ می ‏گوئید.‏
در همین راستا خبرنگار مربوطه نیز دستگیر شد و رئیس جمهور قول داد در مورد او ‏بدرفتاری نخواهد شد.‏

تفاوت های فرهنگی: در خیلی از جاهای دنیا مردم معتقدند کسی که زندانی شده است مورد ‏بدرفتاری است. اما در خیلی جاهای دیگر زندانی شدن آدمها یکی از اتفاقات طبیعی است، به ‏همین دلیل بدرفتاری محسوب نمی شود.‏
مشکل رفتار درمانی: اصولا زندانی کردن، مجبور کردن، تحت فشار قرار دادن، برای اکثر ‏مردم ناراحت کننده است، ولی بعضی از مردم حتی از کتک خوردن هم لذت می برند، به این ‏افراد بیمار روانی می گویند.‏
نظریه گفتار درمانی: شما می توانید هر حرفی را که فکر می کنید دیگرا دوست دارند بشنوند ‏بزنید، مثل این است که همان کار را کرده باشید. ‏

مثال اول: اعلام می کنید من تا هفته آینده یک خبر خوش می دهم، ولی خبری نمی دهید، و ‏فکر می کنید همه مردم از شنیدن خبر خوشحال شده اند.‏ مثال دوم: به مردم می گوئید ما در اقتصاد دنیا اول می شویم، بعد فکر می کنید اول شدید. ‏