آمریکا شیفتگی امام زمانی ایرانی

اکبر گنجی
اکبر گنجی

“آمریکاشیفتگی” (آمریکوفیل) یک ایدئولوژی است، همان گونه که “آمریکاستیزی” یک ایدئولوژی است. مطلق سازی، سیاه و سفیدسازی، دوست و دشمن تراشی، تابوسازی، غیر نقدی بودن، نفرت پراکنی، مقدس سازی، چشم بستن بر واقعیت های ناسازگار و مبطل، مطرودسازی، دشنام گویی، تهمت زنی، دروغ گویی، برخی از وجوه مشترک این دو ایدئولوژی به ظاهر متعارض هستند. “آمریکا ستیزان” دولت آمریکا را مسئول همه مشکلات و مسائل جهان قلمداد کرده، سرنوشتی چون سرنوشت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را برای آن آرزو می کنند، برخی از آنها نیز اگر بتوانند به آن ضربه ای وارد آورند، می آورند و گروه بسیار کوچک تری دن کیشوت وار نابودی آن را دنبال می کنند.

افراد و گروه ها مجبور به انتخاب یکی از این دو ایدئولوژی متصلب نیستند. عقلانیت انتقادی آدمیان را رفته رفته به حقیقت نزدیک می سازد، اما این دو ایدئولوژی با عقلانیت انتقادی تعارض دارند. میان این دو تفاوت هایی نیز وجود دارد: از جمله اینکه آمریکا ستیزی “ فعال ” است و آمریکاشیفتگی “ منفعل “. آمریکاستیزان علیه دولت آمریکا دست به مجموعه اقداماتی- هر چند نامعقول - می زنند، اما آمریکاشیفتگی منفعلانه- به توضیحی که خواهد آمد- آمریکا را فاعل رهایی و آزادی می سازد. این نگرش، اگر چه خود را غیر مذهبی-ـ حتی در مواردی ضد مذهبی-ـ می نمایاند، اما یک نگرش مذهبی تام و تمام و موعودگرایانه است. “آمریکاشیفتگی” کپی دیگری از برساخته ی تاریخی امام زمان است. ارکان همان ایده را بازتولید کرده است. برخی از وجوه مشترک این دو به قرار زیرند:

یکم- مسئولیت ناپذیری: مطابق دیدگاه شیعیان محافظه کار، جهان رفته رفته پر از ظلم و فساد خواهد شد، هیچ کاری از آدمیان برای تغییر وضعیت اجتماعی و سیاسی ساخته نیست، در پایان امام زمان ظهور خواهد کرد و دنیا را از دست ظالمان نجات خواهد داد. “ مسئولیت ناپذیری ” و انداختن بار رهایی و نجات بخشی و عدالت و آزادی به گردن امام زمان، گوهر این برساخته ی تاریخی- در نگاه محافظه کارانه- است. آمریکاشیفتگی نیز- که برخی از آنها این نوع باورهای مذهبی را خرافاتی بیش به شمار نمی آورند- دقیقاً همین دیدگاه را بازسازی کرده و بار مسئولیت رهایی و آزادی را به دوش دولت های غربی به رهبری دولت آمریکا می اندازد.

“مسئولیت ناپذیری” آمریکا و شیفتگی امام زمانی ایرانی تا آنجا پیش می رود که حتی برای فعالیت در خارج از کشور(برگزاری سمینار و به راه انداختن رسانه و غیره) از امام زمان مدرن(دولت آمریکا) تقاضای پول می کند و دائماً آن را به اصطلاح تئوریزه می کند، یا موجه می سازد. داوری اخلاقی(فضیلت و رذیلت) در این مورد نشان دهنده ی نوعی برتری برای شیعیان محافظه کار است. آنها پول مورد نیاز فعالیت های خود را از امام زمان طلب نمی کنند، کار می کنند و نتیجه ی دسترنج خود را هزینه ی اهدافشان می کنند. به تعبیر دیگر، آنها درآمد خود را برای “ امام زمان غایب ” خرج می کنند( پرداخت 20 درصد کل درآمدهای سالیانه به امام زمان)، بر عکس اینان که از “ امام زمان حاضر “(دولت آمریکا) درخواست پول می کنند.

دوم- خشونت طلبی: هر دو برساخته، “ خشونت طلبانه ” اند. همان گونه که امام زمان شیعیان محافظه کار با شمشیر گردن ظالمان تمامی تاریخ را از بدن جدا خواهد کرد، دولت آمریکا نیز می بایست با حمله ی نظامی به ایران رژیم جبار جمهوری اسلامی را ساقط کند.

از منظر فضایل و رذایل اخلاقی، خشونت طلبی شیعیان محافظه کار، برتر از خشونت طلبی “آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی” است. برای اینکه امام زمان قرار است ستم دیدگان را نجات دهد، خون هیچ بی گناهی را نخواهد ریخت، فقط و فقط ظالمان تاریخ و سرکوبگران حاکم را مجازات خواهد کرد. اما “آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی” توجیه کننده ی کشته شدن مردم بی گناه ایران به دست دولت های غربی به رهبری دولت آمریکاست. به صراحت می گویند که در حمله ی نظامی به ایران مردم هم کشته خواهند شد، اما کشته شدن ده هزار ایرانی به دست نظامیان آمریکا و اروپایی بهتر از کشته شدن یک میلیون ایرانی به دست علی خامنه ای است، پس نه تنها لیبیائیزه کردن ایران موجه است، بلکه مدل لیبی بهترین مدل برای اجرای در ایران است. از تحریم های اقتصادی فلج کننده (نفت در برابر غذای عراق) که کمر مردم را خواهد شکست نیز دفاع کرده و می گویند مردم باید این “ هزینه های کوتاه مدت ” را پرداخت کنند تا به آزادی دست یابند.

سوم- خود باختگی و شیفتگی : شیعیان محافظه کار خودباخته اند، آمریکاشیفتگی هم خودباخته است. اولی به امام غایب، دومی به دولت آمریکا. هر دو شیفته اند. اولی شیفته ی امام غایب است و دومی شیفته ی دولت آمریکاست.

چهارم- نقدناپذیری: شیعیان محافظه کار “امام زمان غایب” را نقدناپذیر کرده اند، آمریکاشیفتگی، “امام زمان حاضر” را. نقد عملکرد دولت آمریکا مجاز نیست.

پنجم- طرد و تکفیر : شیعیان محافظه کار، ناقدان امام زمان غایب را طرد و تکفیر می کنند، آمریکاشیفتگی ناقدان “امام زمان حاضر” را. ناقدان دولت آمریکا باید به کره ی شمالی و کوبا و خاورمیانه بروند یا تبعید شوند، آمریکای عزیز جای زندگی آنان نیست.

ششم- وعده ی آغاز دوران جدید: شیعیان محافظه کار آغاز یک دوران جدید سراسر خوبی و خوشی را پس از ظهور امام زمان و برانداختن نظام های موجود ستمگر توسط او وعده می دهند، آمریکاشیفتگی نیز آغاز یک دوران جدید را پس از بمباران کشورهای دارای نظام های ستمگر(افغانستان، عراق، لیبی، و…) و برانداختن رژیم های جبار توسط آمریکا وعده می دهد که خوبی و خوشی های فراوان به ارمغان خواهد آورد. اگر آمریکا به ایران حمله ی نظامی(مشابه لیبی) کند و شر جمهوری اسلامی را بکند، این دوران بزرگ آغاز خواهد شد.

هفتم- وجه اشتراک با تشیع بنیادگرایانه: تشیع بنیادگرایانه، برخلاف تشیع محافظه کارانه، عمل گرا و اراده گراست. می خواهد زمینه های ظهور امام غایب را آماده سازد. نظام سیاسی دینی می سازد، به نزاع با قدرت های مسلط می پردازد تا مقدمات ظهور فراهم آید و قدرت به امام غایب سپرده شود. ولی فقیه نه تنها زمامدار سیاسی عصر غیبت است، بلکه مهمتر از آن، آماده ساز بسترهای ظهور امام غایب است. این نهاد مقدس است و نمی توان از آن انتقاد کرد. بر همه ولایت دارد. آیت الله خمینی در نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه، او را به مقام هم سطح پیامبر ارتقا داد و حتی از پیامبر بالاتر برد. برای این که پیامبر مجاز به تعطیل کردن کلام الله نبود، اما ولی فقیه مجاز به تعطیل کردن همه ی احکام اولیه ی اسلام (عبادی و غیر عبادی) شد. بدین ترتیب، کاری که پیامبر خدا مجاز به انجام آن نبود، ولی فقیه مجاز به انجام آن شد.

“آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی” نیز مشابه تشیع بنیادگرایانه دارای ولی فقیه است. دولت اسرائیل همان ولی فقیهی است که مجاز به دست زدن به هر عملی است. مطابق آمریکاشیفتگی، دولت اسرائیل مجاز به نقض همه ی قوانین بین المللی (از جمله قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل)، ارتکاب جنایات جنگی(به تأیید شورای حقوق بشر سازمان ملل رسیده) و جنایت علیه بشریت است. آمریکاشیفتگی، افرادی که از این رویه ها- از موضع دموکراسی و حقوق بشر و اخلاق- انتقاد می کنند را به عنوان کسانی که خواهان جنگ با اسرائیل و نابودی آن کشور هستند، قلمداد می کند. برخی از پیروان آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی تا آنجا پیش رفته اند که به صراحت خواهان کمک های مالی و غیر مالی دولت اسرائیل به اپوزیسیون جمهوری اسلامی شده اند. برخی گروه ها نه تنها برای اسرائیل جاسوسی کرده و می کنند، بلکه به فرمان آن دولت دست به انجام ترور و انفجارهای بزرگ در ایران زده و می زنند.

هشتم- خیر مطلق و شر مطلق : شیعیان محافظه کار جهان را به دو بخش خیر و شر مطلق تقسیم می کنند. امام زمان غایب نماد خیر مطلق است و نیروهایی که در برابر او قرار می گیرند، نماد شر مطلق اند. این زبان مذهبی، زبان نئومحافظه کاران آمریکا نیز هست. جرج بوش از جنگ های صلیبی جدید سخن گفت و ایران و کره ی شمالی و عراق را “ محور شرارت ” نامید و حمله ی به عراق را فرمان خداوند به خود قلمداد کرد. آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی هم نیروهای جهان را به خیر و شر مطلق تقسیم می کند. آمریکا نماد خیر مطلق و جمهوری اسلامی نماد شر مطلق است. خیر مطلق وظیفه دارد تا شر مطلق را از میان بر دارد.

نهم- تهمت زنی بی اساس : تشیع محافظه کارانه به راحتی “متفاوت” ها و “دیگری” را متهم می سازد. به عنوان نمونه به احادیثی که علیه اهل تسنن و خلفا ساخته اند بنگرید. “آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی” نیز چنین است. افراد و گروه هایی به طور مدلل نشان می دهند که:

تحریم های فلج کننده ی اقتصادی مجازات مردم بی گناه ایران است، نباید به جای زمامداران سرکوبگر جمهوری اسلامی مردم ایران را مجازات کرد(مجازات کلیه ی افرادی که آمر و مجری سرکوب مردم هستند، اخلاقاً و از نظر حقوقی مجاز است).

تحریم های اقتصادی فلج کننده کمر مردم ایران را خواهد شکست، طبقه ی متوسط را به فقرا تبدیل خواهد کرد و دموکراسی و حقوق بشر را به حاشیه خواهد برد.

تهاجم نظامی به ایران موجب کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها ایرانی خواهد شد.

تهاجم نظامی موجب نابودی همه ی زیرساخت های اقتصادی ایران خواهد شد.

تهاجم نظامی به ایران به احتمال زیاد به تجزیه ی ایران می انجامد و تجزیه پیامدهای خونین هولناکی خواهد داشت.

“آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی” به جای آنکه به طور مدلل نشان دهد که این مدعیات کاذب است، مدافعان این گزاره ها را “ طرفداران بقای جمهوری اسلامی ” معرفی می کند. در صورتی که محل نزاع، بقای جمهوری اسلامی نیست، محل نزاع چگونگی عبور از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است.

“آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی” به هیچ وجه وارد بحث گذار به دموکراسی نمی شود. اگر هدف رسیدن به نظامی دموکراتیک است، باید نشان داد که چگونه می توان نظام دموکراتیک را ساخت ، نه این که فقط و فقط دائماً از تحریم های اقتصادی فلج کننده، تهاجم نظامی مشابه لیبی و پول گرفتن اپوزیسیون از دولت های غربی دفاع کرد. آیا این اعمال در افغانستان و عراق و لیبی به نظام دموکراتیک منتهی شد؟ آیا در سوریه مهمترین مدافعان همین مدعیات، سلفی های طرفدار عربستان سعودی نیستند که نه تنها از دولت آمریکا پول دریافت می کنند(12 میلیون دلار)، بلکه از عربستان سعودی، قطر و امارات اسلحه و یکصد میلیون دلار دریافت کرده و می کنند؟ آیا سلفی های خشونت طلب به دنبال جایگزین کردن رژیمی دموکراتیک به جای رژیم سرکوبگر بشار اسد هستند یا هدف آنها اجرای شریعت و سرکوب گری هایی بیش از بشار اسد است. آیا قرار است ده ها هزار نفر در سوریه کشته و زخمی شوند- تاکنون بیش از نه هزار نفر از دو طرف (مخالفان و نیروهای رژیم) کشته شده اند- تا حکومتی شبیه حکومت طالبان یا عربستان سعودی در سوریه مستقر شود یا آن کشور تجزیه گردد؟ کشتی های حامل سلاح برای برای چه اهدافی به سمت سوریه در حال حرکت هستند.

در چهار مقاله که در متن پی دی اف زیر آمده است، آمریکاشیفتگی امام زمانی ایرانی از زوایای گوناگون نقد شده است.