وقتی مادر سهراب اعرابی از شهدای نامدار جنبش سبز در واکنش به انتشار نامه ای از سوی یک خبرنگار ایرانی به احمد شهید با شجاعت و سرسختی، حاضر به دیدار با احمد شهید و گواهی محتویات نامه و روایت شهادت فرزند خویش است، مسئولیت اصحاب رسانه، بسیار دشوار می شود.
وقتی خانم پروین فهیمی (مادر سهراب) در تهران و زیر تیغ نظامیان ولایت، نشسته و چنین سخن می گوید؛ وقتی لادن مصطفایی (همسر شهید علی حسن پور) می گوید: «من نه فقط خواستار معرفی قاتل همسرم هستم بلکه باید آمرین این قتل را هم به من معرفی کنند، چطور وجدان انسانی میتواند بعد از کشته شدن کسی که در خیابانهای کشور خودش راه میرفته آرام باشد؟ من بارها از مسئولان خواستم که از این پایگاه استعلام کنند که فرمانده پایگاه در روز ۲۵ خرداد چه کسی بوده اما هیچ پاسخی ندادند… من به مسئولان گفتم من که نباید به خیابانها بروم و دنبال قاتل باشم، این همه فیلم وجود دارد و مگر پایگاه بسیج دوربین ندارد که فیلم آن روز را بتوان بررسی کرد؟ اما به من می گویند برو و مستندات بیاور»؛ وقتی آنها سکوت نمی کنند و دیوار ترس را شکسته اند ما اصحاب رسانه چه باید بکنیم؟
در نامه مسیح علی نژاد به «احمد شهید» گزارشگر ویژه حقوق بشر به نکات مهمی پرداخته شده است از جمله اینکه ایران نیز مانند بسیاری از دولت ها عضو جامعه بین المللی و مکلف به رعایت و احترام به موازین عرفی و قراردادی حقوق بین الملل است؛ به موجب بند یک ماده ۷ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی حمله سازمان یافته علیه جمعیت غیر نظامی که در تعقیب یا پیشبرد سیاستهای یک دولت انجام می پذیرد، جنایت علیه بشریت است. این جرایم هیچ گاه مشمول مرور زمان نمی شوند و نیز ارتکاب آنها می تواند مبنای تعقیب کیفری بین المللی قرار گیرد و کشتار شهروندان معترض به نتایج انتخابات، از مصادق آشکار جنایت علیه بشریت است.
مهمترین فراز این نامه «پرداختن مستقیم و تفصیلی و آماری به شهدای اعتراض به انتخابات» است که برای نخستین بار، آشکارا و مستند در اختیار گزارشگر ویژه حقوق بشر قرار گرفته است؛ به روایت این نامه «بسیاری از خبرنگاران ایرانی نیز گواهی می دهند که شمار کشته شدگانِ پس از انتخابات بیش از آماری است که تا کنون در رسانه ها مطرح شده است، آنچنان که تاریخ کشتار و تجاوز به زندانیان و معترضان و منتقدانِ حاکمیت نیز منحصر به این دو سالِ پس از انتخابات نیست. بنا بر گزارش های رسمیِ جمهوری اسلامی ۳ نفر پس از شکنجه در زندان و بنابر گزارش های رسانه های معتبر فارسی زبان بیش از ۱۰۰ نفر پس اعتراضات و تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی کشته شده اند. در میان کشته شدگان پس از انتخابات، خانواده هایی بودند که در همان روزهای نخست با مراجعه به کمیته ای که در داخلِ ایران برای پیگیری وضیعتِ قربانیانِ انتخابات تشکیل شده بود، در مورد وضعیت کشته شدگان اطلاع رسانی کردند؛ این کمیته نیز اسامی بیش از هفتاد تن از کسانی که در جریان اعتراضات جان باخته بودند را منتشر و اعلام کرد که در مورد صحت و سقم و آمارِ واقعی مربوط به قربانیانِ انتخابات به پاسخگویی نهادهای امنیتی و همکاریِ قضاییِ مسئولان نیاز دارد تا در مورد شبهات و موارد مطرح شده در گزارش این کمیته به نتیجه روشنی برسد. اما به جای پیگیری و پاسخگویی، بعد از ظهر روز دوشنبه شانزدهم شهریور ماه سال ۸۸، ماموران امنیتی به دفتر کمیته ی پیگیری آسیب دیدگان می روند و تمام اموال و اسناد آن را با خود می برند و اعضای کمیته را نیز بازداشت می کنند و بلافاصله پس از حمله ی ماموران امنیتی به این کمیته، حاکمیت از طریق صدا و سیما و رسانه های حامیِ خود، به سرعت اعلام به تکذیب کشته شدن برخی از افرادی که در این لیست از آنان نام برده شد، کرد».
نامه و گزارش خانم علی نژاد خطاب به احمد شهید یک آغاز مبارک برای اصحاب رسانه است تا در جمع آوری این مستندات و رساندن آن به «احمد شهید» کمک کنند؛ اما فراتر از این، اگر هر ایرانی به قدر توان و اطلاع و استناد خود نامه ای به گزارشگر ویژه حقوق بشر بنویسد و به خبرنگاران خارج از کشور برساند نه تنها گامی در حرمت نهادن به مظلومیت شهدا و زندانیان جنبش سبز برداشته بلکه در تدوین مجموعه ای حقوقی و سیاسی در روایت آنچه از «جنایت حاکمیت» بر ایرانیان بی پناه در سراسر کشور گذشته، کوشیده است