در حالی که هنوز زنگ پایان انتخابات مجلس شورای اسلامی از دوردست ها به گوش می رسد، رقابت میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هر دو جناح، اصلاح طلب یا اقتدارگرا، یا حامیان جدی شان کلید خورده و حتی بازی تخریب و حذف رقبای احتمالی به صورت مستقیم و غیرمستقیم آغاز شده است.
شاید بتوان طلایه دار این جریان را محمود احمدی نژاد دانست که در سخنرانی دو هفته پیش خود در قم، با اتخاذ سیاست “فرار به جلو” به خیال خود با یک تیر دو نشان زد. به نظر می رسد که او با اتخاذ این خط مشی از یک سو با احتمال اجرایی شدن برنامه ی “عدم کفایت” یا اعمال فشارهای پنهان برای استعفا دادن به مقابله برخاست و از سوی دیگر برای جریان های میانه روی جبهه ی اقتدارگرا که دیگر ابائی ندارند که نشان دهند با او مخالفند این پیام روشن را ارسال کرد که “من هنوز مرد میدان دور جدید انتخابات ریاست جمهوری هستم”.
با اندک فاصله ای، به موازات احمدی نژاد، حداد عادل با تکیه بر مقام اولی نمایندگی مجلس از پایتخت- در انتخاباتی که نه آزاد بود و نه سالم و همچنین نه عادلانه بود و نه رقابتی- با نادیده گرفتن این نکته که در چنین ”انتصاباتی” چند درصد آرای مردم تهران را نمایندگی می کند، با به چالش کشیدن رئیس جمهور، علائم لازم را برای مطرح کردن خود به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم به جبهه ی اصولگرایان ارسال کرد.
این جبهه ی وسیعی است که در آن طیف گسترده ای از نامزدهای محافظه کار معتدل و تندرو، در دامنه ای از حسن روحانی و جاسبی گرفته تا توکلی و قالی باف، خود را برای این رالی سخت آماده می کنند. در این میان زمزمه هایی نیز شنیده می شود که علی لاریجانی برای ورود مجدد به عرصه انتخابات ریاست جمهوری در حال نظرخواهی، ارزیابی و تصمیم گیری است.
اما در جناح مقابل، باز این جریان اقتدارگرا بود که آغازگر شد و کلید مبارزه انتخاباتی را با حمله به سید محمد خاتمی به عنوان نامزد بالقوه ی اصلاح طلبان زد. انتخاباتی که در آن مهدی کروبی حدود سه سال است که چشم به این مقام دوخته و برای دربر گرفتن شاهد مطلوب حزب تشکیل داده، یار و یاور جمع کرده و خود نیز روی دو پا نیم خیز ایستاده تا در انتخابات سال 88 ورود فعالانه داشته باشد و اگر زورش رسید انتقام دو سه ساعت خواب شبانه ی دوره ی قبل را بگیرد. طرفداران او هم چون همیشه آماده اند که طرف مقابل را ول کنند و از هم اکنون کار رقبای احتمالی را در جبهه ی اصلاحات بسازند- مانند حملاتی که هفته گذشته در رسانه های تحت نفوذشان علیه محمد رضا عارف سامان دادند.
در جبهه اصلاحات هر چند که اکنون باز خاتمی ساز مخالف سرداده و سخن از “اعلام بازنشستگی از فعالیت در عرصه سیاست” به میان آورده است، اما یاران و حامیانش همچون بار پیش، زمانی که او از اریکه ی قدرت پائین آمد و گفت که به عرصه ی فرهنگ بازخواهد گشت، گفته ی او را جدی نگرفته اند. آنها به دوستداران رئیس جمهور گذشته که به مدد خرابکاری های آشکار و نهان احمدی نژاد و دارودسته اش، روز به روز مقبولیت بیشتری درملت می یابد وعده می دهند که وی را راضی خواهند کرد تا برای بار سوم درانتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. این حرفی است که از سوی بخشی از جناح مقابل “طنز سیاسی” ارزیابی شده و ناراحتی گروهی دیگر را که آبروی سیاسی خود را در این سال ها باخته اند، در پی داشته است!
در هر صورت، معاون اول خاتمی، محمد رضا عارف که عطای نمایندگی احتمالی مجلس هشتم را به لقایش بخشید و در حرکتی اعتراضی به رد صلاحیت ها و نظارت استصوابی، استعفا داد، در مبارزه ی انتخاباتی پیش هنگام تاکید کرده است که “اگرخاتمی نیاید من نامزد انتخابات ریاست جمهوری هستم”.
در این جبهه، افراد دیگری چون محمد علی نجفی با توجه به عنایت های گذشته که پس از روانه شدن احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری گفته شد اگر او آماده بود امکان اتفاق نظر و ائتلاف صد درصدی میان اصلاح طبان می بود، در حال گرم کردن خود هستند. گفته می شود که نجفی ماه هاست که خود را در سکوت برای ورود به این رقابت ها آماده می کنند. در این جبهه، اما این احتمال که افرادی چون معین و مهرعلی زاده نیز آماده باشند که بار دیگر بخت خود بیازمایند اندک یا نزدیک به صفر است. همچنین بعید است که میرحسین موسوی عالم هنر را رها کرده و وارد این کارزار شود یا چهره های شاخصی چون محمد رضا خاتمی، بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، محسن میردامادی و… روشی متضاد با دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری اتخاذ کرده و با علم به رد صلاحیت شدن توسط شورای نگهبان، رضایت دهند هزینه ی چنین اقدامی را به دوش اقتدارگرایان بگذارند- هر چند که در میانشان بودند کسانی که در انتخابات مجلس هشتم نشان دادند که آمادگی ورود به این بازی را دارند.
در جبهه ی گسترده ی اصلاحات، جایی که جریان های سیاسی به اصطلاح غیرحکومتی یا بیرون از حکومت فعال هستند، از اهل تحریم گرفته تا مشارکت کنندگان مشروط در انتخابات نیز امکان مطرح شدن چهره های نو یا تک چهره هایی با پیشینه ی سیاسی، فرهنگی و… - حتی آنان که در خارج از کشور رحلت اقامت گزیده اند- با اهداف و انگیزه های گوناگون دور از انتظار نیست. البته، گروه اول کماکان همچون گذشته بر ساز مخالف خواهند نواخت و از هم اکنون خواهند گفت “ما نگفتیم که…، پس تحریم”. اما گروه دوم که مشارکت مشروط در انتخابات را بخشی از مشی های اصلاح طلبانه می دانند بعید نیست که نامزد اختصاصی خود را حتی با علم به رد صلاحیت شدن معرفی کنند، تا به گونه ای در کارزار انتخاباتی ایفای نقش کنند.
اما در گام های پایانی این رالی انتخاباتی روش دو جناح با یکدیگر کاملا متفاوت خواهد بود. روند تعیین تکلیف نامزد نهایی در جبهه اقتدارگرایان روشن است؛ ابتدا دود سفید باید از دودکش خاصی در میانه ی شهر در آسمان به رقص درآید، تا بعد یک یا چند تشکیلات سیاسی اجازه یابند به صورت فرمالیته و نمایشی گام های بعدی را برای معرفی نامزد ائتلاف… بردارند. این جناح حتی اگر لازم باشد، چون انتخابات ریاست جمهوری گذشته که طی 48 ساعت احمدی نژاد را جای قالی باف نشاندند و آرای لازم را برایش ساخت، جا به جایی های ضروری را به فوریت سامان خواهد داد.
در جناح مقابل اما وضعیت به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد. اگر سید محمد خاتمی پیش از آنکه فرصت لازم از دست برود کلام آخر خود را پس بگیرد و موضوع “بازنشستگی سیاسی” را منتفی شده اعلام کند و به صورت رسمی آغازگر رقابت های انتخاباتی شود، تکلیف این جناح تا حد زیادی روشن خواهد شد. تنها می ماند دو کار، یکی مهدی کروبی را از خر شیطان پائین آوردن و دیگری راه مقابله با نظارت استصوابی احتمالی را یافتن. البته این احتمال نیز وجود دارد که جریان های خاص که بخت تداوم یافتن حکومت یک دست را در خطر ببینند و با یادآوری دوران سخت “حاکمیت دوگانه” اعصابشان به هم بریزد، از راه های غیرمستقیم دست به کار شوند تا رای خاتمی را با روش های گوناگون دیگر بزنند و هزینه ی سنگین رد صلاحیت رئیس جمهور پیشین را نبردازند.
اگر هر کدام از این سناریوها تحقق یابد و خاتمی، چه در رودربایستی با کروبی مصر به شرکت در انتخابات، چه از طریق مجاب شدن به کناره گیری یا رد صلاحیت نتواند وارد مبارزات انتخاباتی شود، آنگاه اصلاح طلبان چون دوره ی قبل راه سختی را در پیش رو خواهند داشت. راهی که سرآغاز آن ورود به این معرکه ی سیاسی با چند نامزد خواهد بود، و سرانجامش ایستادن در برابر هم و چند پاره شدن آرای اصلاح طبان. مسلم است که در این شرایط افق روشنی پیش روی اصلاح طلبان وجود نخواهد داشت، مگر اینکه “طرحی نو” در انداخته شود.
سوابق گذشته به ویژه روش به کار گرفته شده در انتخابات ریاست جمهوری قبل نشان می دهد که در جبهه ی عریض و طویل اصلاحات راه اجماع بر روی یک نامزد سنگلاخ است؛ استعفای نامزدها به راحتی صورت نمی گیرد و با تکیه بر نتایج نظرسنجی ها به دشواری می توان نامزدی را کنار گذارد. پیشینه ی امر نشان می دهد که دست کم شیخ اصلاحات به نظرسنجی های مستقل و نتایج آن چندان خوش بین نیست و به آسانی تن به آن نمی دهد. این در حالی است که افکارسنجی های گروه کروبی نیز دیگران را اقناع نمی کند.
در این میان راه و روش های دیگر هم فاقد تنوع و اطمینان بخشی و اعتماد سازی لازم است، الا اینکه نامزدهای انتخاباتی بپذیرند بخت خود را در یک رقابت درون جناحی که به نوعی مبارزه و تبلیغات انتخاباتی پیش هنگام نیز به شمار می رود، بیازمایند. این راه چیزی نیست جز آن روشی که در دیگر کشورها به ویژه در جریان انتخابات آمریکا آزمایش شده و در ماه های اخیر شاهدش بوده ایم. روشی که در حزب جمهوریخواه با انتخاب مک کین نتیجه اش تا کنون روشن شده، و در حزب دموکرات روزهای آخرش، در رقابت توانفرسای کلینتون و اوباما، در حال طی شدن است.
بر اساس این روش، حتی فارغ از اینکه حضور سید محمد خاتمی در میان نامزدهای اصلاح طلب قطعی باشد یا نه و بسیاری چون محمد رضا عارف تکلیف خود را روشن بدانند، می توان رالی انتخاباتی در میان اصلاح طلبان را از هم اکنون آغاز کرد. در این راه و روش می توان هم زمان آرای مستقیم چهره های شاخص سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر نخبگان و گروه های مرجع را در تهران، مراکز استان و شهرستان ها در خصوص تک تک نامزدهای اصلاح طلب دریافت کرد، و به موازات آن نظر حامیان عادی اصلاح طلبان را از طریق نظرسنجی به دست آورد و در نهایت، بر اساس میزان استقبال این دو گروه از نامزد یا نامزد هایی خاص به صورت یک مرحله ای یا دو مرحله ای نامزد نهایی و اختصاصی اصلاح طلبان را تعیین کرد.
در این میان می ماند دو نکته، اول اینکه نامزدهای اصلاح طلب در یک فرصت معین آمادگی خود را از هم اکنون برای این آزمایش سخت اعلام کنند و تعهد کتبی بسپارند که به نتایج حاصله، هرچه که باشد تن خواهند داد. و دوم، این آمادگی جمعی در میان اصلاح طلبان وجود داشته باشد که به هیچ وجه به جز با فرد منتخب نهایی شده، با کسی دیگر در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری دهم شرکت نکنند.