رالی انتخابات و رقابتها

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در حالی که هنوز زنگ پایان انتخابات مجلس شورای اسلامی از دوردست ها به گوش می رسد، رقابت میان ‏نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هر دو جناح، اصلاح طلب یا اقتدارگرا، یا حامیان جدی شان کلید خورده ‏و حتی بازی تخریب و حذف رقبای احتمالی به صورت مستقیم و غیرمستقیم آغاز شده است.‏

شاید بتوان طلایه دار این جریان را محمود احمدی نژاد دانست که در سخنرانی دو هفته پیش خود در قم، با ‏اتخاذ سیاست “فرار به جلو” به خیال خود با یک تیر دو نشان زد. به نظر می رسد که او با اتخاذ این خط مشی ‏از یک سو با احتمال اجرایی شدن برنامه ی “عدم کفایت” یا اعمال فشارهای پنهان برای استعفا دادن به مقابله ‏برخاست و از سوی دیگر برای جریان های میانه روی جبهه ی اقتدارگرا که دیگر ابائی ندارند که نشان دهند ‏با او مخالفند این پیام روشن را ارسال کرد که “من هنوز مرد میدان دور جدید انتخابات ریاست جمهوری ‏هستم”. ‏

با اندک فاصله ای، به موازات احمدی نژاد، حداد عادل با تکیه بر مقام اولی نمایندگی مجلس از پایتخت- در ‏انتخاباتی که نه آزاد بود و نه سالم و همچنین نه عادلانه بود و نه رقابتی- با نادیده گرفتن این نکته که در چنین ‏‏”انتصاباتی” چند درصد آرای مردم تهران را نمایندگی می کند، با به چالش کشیدن رئیس جمهور، علائم لازم ‏را برای مطرح کردن خود به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم به جبهه ی اصولگرایان ارسال ‏کرد. ‏

این جبهه ی وسیعی است که در آن طیف گسترده ای از نامزدهای محافظه کار معتدل و تندرو، در دامنه ای ‏از حسن روحانی و جاسبی گرفته تا توکلی و قالی باف، خود را برای این رالی سخت آماده می کنند. در این ‏میان زمزمه هایی نیز شنیده می شود که علی لاریجانی برای ورود مجدد به عرصه انتخابات ریاست جمهوری ‏در حال نظرخواهی، ارزیابی و تصمیم گیری است.‏

اما در جناح مقابل، باز این جریان اقتدارگرا بود که آغازگر شد و کلید مبارزه انتخاباتی را با حمله به سید ‏محمد خاتمی به عنوان نامزد بالقوه ی اصلاح طلبان زد. انتخاباتی که در آن مهدی کروبی حدود سه سال است ‏که چشم به این مقام دوخته و برای دربر گرفتن شاهد مطلوب حزب تشکیل داده، یار و یاور جمع کرده و خود ‏نیز روی دو پا نیم خیز ایستاده تا در انتخابات سال 88 ورود فعالانه داشته باشد و اگر زورش رسید انتقام دو ‏سه ساعت خواب شبانه ی دوره ی قبل را بگیرد. طرفداران او هم چون همیشه آماده اند که طرف مقابل را ول ‏کنند و از هم اکنون کار رقبای احتمالی را در جبهه ی اصلاحات بسازند- مانند حملاتی که هفته گذشته در ‏رسانه های تحت نفوذشان علیه محمد رضا عارف سامان دادند. ‏

در جبهه اصلاحات هر چند که اکنون باز خاتمی ساز مخالف سرداده و سخن از “اعلام بازنشستگی از فعالیت ‏در عرصه سیاست” به میان آورده است، اما یاران و حامیانش همچون بار پیش، زمانی که او از اریکه ی ‏قدرت پائین آمد و گفت که به عرصه ی فرهنگ بازخواهد گشت، گفته ی او را جدی نگرفته اند. آنها به ‏دوستداران رئیس جمهور گذشته که به مدد خرابکاری های آشکار و نهان احمدی نژاد و دارودسته اش، روز ‏به روز مقبولیت بیشتری درملت می یابد وعده می دهند که وی را راضی خواهند کرد تا برای بار سوم ‏درانتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. این حرفی است که از سوی بخشی از جناح مقابل “طنز سیاسی” ‏ارزیابی شده و ناراحتی گروهی دیگر را که آبروی سیاسی خود را در این سال ها باخته اند، در پی داشته ‏است!‏

در هر صورت، معاون اول خاتمی، محمد رضا عارف که عطای نمایندگی احتمالی مجلس هشتم را به لقایش ‏بخشید و در حرکتی اعتراضی به رد صلاحیت ها و نظارت استصوابی، استعفا داد، در مبارزه ی انتخاباتی ‏پیش هنگام تاکید کرده است که “اگرخاتمی نیاید من نامزد انتخابات ریاست جمهوری هستم”.‏

در این جبهه، افراد دیگری چون محمد علی نجفی با توجه به عنایت های گذشته که پس از روانه شدن احمدی ‏نژاد به کاخ ریاست جمهوری گفته شد اگر او آماده بود امکان اتفاق نظر و ائتلاف صد درصدی میان اصلاح ‏طبان می بود، در حال گرم کردن خود هستند. گفته می شود که نجفی ماه هاست که خود را در سکوت برای ‏ورود به این رقابت ها آماده می کنند. در این جبهه، اما این احتمال که افرادی چون معین و مهرعلی زاده نیز ‏آماده باشند که بار دیگر بخت خود بیازمایند اندک یا نزدیک به صفر است. همچنین بعید است که میرحسین ‏موسوی عالم هنر را رها کرده و وارد این کارزار شود یا چهره های شاخصی چون محمد رضا خاتمی، بهزاد ‏نبوی، مصطفی تاج زاده، محسن میردامادی و… روشی متضاد با دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری اتخاذ ‏کرده و با علم به رد صلاحیت شدن توسط شورای نگهبان، رضایت دهند هزینه ی چنین اقدامی را به دوش ‏اقتدارگرایان بگذارند- هر چند که در میانشان بودند کسانی که در انتخابات مجلس هشتم نشان دادند که آمادگی ‏ورود به این بازی را دارند.‏

در جبهه ی گسترده ی اصلاحات، جایی که جریان های سیاسی به اصطلاح غیرحکومتی یا بیرون از حکومت ‏فعال هستند، از اهل تحریم گرفته تا مشارکت کنندگان مشروط در انتخابات نیز امکان مطرح شدن چهره های ‏نو یا تک چهره هایی با پیشینه ی سیاسی، فرهنگی و… - حتی آنان که در خارج از کشور رحلت اقامت گزیده ‏اند- با اهداف و انگیزه های گوناگون دور از انتظار نیست. البته، گروه اول کماکان همچون گذشته بر ساز ‏مخالف خواهند نواخت و از هم اکنون خواهند گفت “ما نگفتیم که…، پس تحریم”. اما گروه دوم که مشارکت ‏مشروط در انتخابات را بخشی از مشی های اصلاح طلبانه می دانند بعید نیست که نامزد اختصاصی خود را ‏حتی با علم به رد صلاحیت شدن معرفی کنند، تا به گونه ای در کارزار انتخاباتی ایفای نقش کنند. ‏

اما در گام های پایانی این رالی انتخاباتی روش دو جناح با یکدیگر کاملا متفاوت خواهد بود. روند تعیین ‏تکلیف نامزد نهایی در جبهه اقتدارگرایان روشن است؛ ابتدا دود سفید باید از دودکش خاصی در میانه ی شهر ‏در آسمان به رقص درآید، تا بعد یک یا چند تشکیلات سیاسی اجازه یابند به صورت فرمالیته و نمایشی گام های ‏بعدی را برای معرفی نامزد ائتلاف… بردارند. این جناح حتی اگر لازم باشد، چون انتخابات ریاست جمهوری ‏گذشته که طی 48 ساعت احمدی نژاد را جای قالی باف نشاندند و آرای لازم را برایش ساخت، جا به جایی ‏های ضروری را به فوریت سامان خواهد داد. ‏

در جناح مقابل اما وضعیت به گونه ای دیگر رقم خواهد خورد. اگر سید محمد خاتمی پیش از آنکه فرصت ‏لازم از دست برود کلام آخر خود را پس بگیرد و موضوع “بازنشستگی سیاسی” را منتفی شده اعلام کند و به ‏صورت رسمی آغازگر رقابت های انتخاباتی شود، تکلیف این جناح تا حد زیادی روشن خواهد شد. تنها می ‏ماند دو کار، یکی مهدی کروبی را از خر شیطان پائین آوردن و دیگری راه مقابله با نظارت استصوابی ‏احتمالی را یافتن. البته این احتمال نیز وجود دارد که جریان های خاص که بخت تداوم یافتن حکومت یک دست ‏را در خطر ببینند و با یادآوری دوران سخت “حاکمیت دوگانه” اعصابشان به هم بریزد، از راه های ‏غیرمستقیم دست به کار شوند تا رای خاتمی را با روش های گوناگون دیگر بزنند و هزینه ی سنگین رد ‏صلاحیت رئیس جمهور پیشین را نبردازند.‏

اگر هر کدام از این سناریوها تحقق یابد و خاتمی، چه در رودربایستی با کروبی مصر به شرکت در انتخابات، ‏چه از طریق مجاب شدن به کناره گیری یا رد صلاحیت نتواند وارد مبارزات انتخاباتی شود، آنگاه اصلاح ‏طلبان چون دوره ی قبل راه سختی را در پیش رو خواهند داشت. راهی که سرآغاز آن ورود به این معرکه ی ‏سیاسی با چند نامزد خواهد بود، و سرانجامش ایستادن در برابر هم و چند پاره شدن آرای اصلاح طبان. مسلم ‏است که در این شرایط افق روشنی پیش روی اصلاح طلبان وجود نخواهد داشت، مگر اینکه “طرحی نو” در ‏انداخته شود.‏

سوابق گذشته به ویژه روش به کار گرفته شده در انتخابات ریاست جمهوری قبل نشان می دهد که در جبهه ی ‏عریض و طویل اصلاحات راه اجماع بر روی یک نامزد سنگلاخ است؛ استعفای نامزدها به راحتی صورت ‏نمی گیرد و با تکیه بر نتایج نظرسنجی ها به دشواری می توان نامزدی را کنار گذارد. پیشینه ی امر نشان می ‏دهد که دست کم شیخ اصلاحات به نظرسنجی های مستقل و نتایج آن چندان خوش بین نیست و به آسانی تن به ‏آن نمی دهد. این در حالی است که افکارسنجی های گروه کروبی نیز دیگران را اقناع نمی کند. ‏

در این میان راه و روش های دیگر هم فاقد تنوع و اطمینان بخشی و اعتماد سازی لازم است، الا اینکه ‏نامزدهای انتخاباتی بپذیرند بخت خود را در یک رقابت درون جناحی که به نوعی مبارزه و تبلیغات انتخاباتی ‏پیش هنگام نیز به شمار می رود، بیازمایند. این راه چیزی نیست جز آن روشی که در دیگر کشورها به ویژه ‏در جریان انتخابات آمریکا آزمایش شده و در ماه های اخیر شاهدش بوده ایم. روشی که در حزب جمهوریخواه ‏با انتخاب مک کین نتیجه اش تا کنون روشن شده، و در حزب دموکرات روزهای آخرش، در رقابت توانفرسای ‏کلینتون و اوباما، در حال طی شدن است.‏

بر اساس این روش، حتی فارغ از اینکه حضور سید محمد خاتمی در میان نامزدهای اصلاح طلب قطعی باشد ‏یا نه و بسیاری چون محمد رضا عارف تکلیف خود را روشن بدانند، می توان رالی انتخاباتی در میان اصلاح ‏طلبان را از هم اکنون آغاز کرد. در این راه و روش می توان هم زمان آرای مستقیم چهره های شاخص ‏سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر نخبگان و گروه های مرجع را در تهران، مراکز استان و ‏شهرستان ها در خصوص تک تک نامزدهای اصلاح طلب دریافت کرد، و به موازات آن نظر حامیان عادی ‏اصلاح طلبان را از طریق نظرسنجی به دست آورد و در نهایت، بر اساس میزان استقبال این دو گروه از ‏نامزد یا نامزد هایی خاص به صورت یک مرحله ای یا دو مرحله ای نامزد نهایی و اختصاصی اصلاح طلبان ‏را تعیین کرد. ‏

در این میان می ماند دو نکته، اول اینکه نامزدهای اصلاح طلب در یک فرصت معین آمادگی خود را از هم ‏اکنون برای این آزمایش سخت اعلام کنند و تعهد کتبی بسپارند که به نتایج حاصله، هرچه که باشد تن خواهند ‏داد. و دوم، این آمادگی جمعی در میان اصلاح طلبان وجود داشته باشد که به هیچ وجه به جز با فرد منتخب ‏نهایی شده، با کسی دیگر در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری دهم شرکت نکنند.‏