همزمان با برگزاری روز جهانی مبارزه با فساد، انتشار گزارش غم انگیز کشیدن بخیه از صورت کودک چهار ساله ای در بیمارستان اخوند اشرف اصفهانی - شهر اصفهان، نمادی بود از عمق سقوط جامعه ایرانی در ورطه ای که حکومت اسلامی فراهم آورده است.
بر اساس یک ارزیابی، حکومت اسلامی ایران در لیست فاسد ترین سازمانهای سیاسی-اداری جهان رتبه 25 را در جمع 220 کشور بخود اختصاص داده است.
ده کشوری که فاسد ترین نظامهای حکومتی جهان معرفی شده اند، منجمله و به ترتیب رتبه فساد؛ سومالی، کره شمالی، سودان، عراق، ترکمنستان و ازبک استان، تقریبا همه از دوستان و همکاران نزدیک جمهوری اسلامی بشمار میروند.
اندکی پائینتر و در رتبه بندی متفاوتی نام ونزوئلا در دریف حکومتهای فاسد قرار گرفته که این کشور نیز از دوستان و همکاران نزدیک جمهوری اسلامی است.
در جمع منفورترین حکومتهای جهان نیز نام جمهوری اسلامی و کره شمالی در راس دیگر حکومتهای نامطلوب جهان قرار دارد.
و در تقابل آشکار با این رتبه بندی سیاه، نه نام ایران و نه هیچیک از دوستان و همکاران آن در هیچ بخشی از لیست مطلوب ترین کشورهای جهان دیده نمیشود.
در راس لیست مطلوب ترین کشورهای های جهان سنگاپور قرار دارد، بریتانیا در ردیف ۱۶، آمریکا در ردیف ۲۰ و چین در ردیف ۳۰ که در آن کشور چیزی به نام بیکاری دیده نمیشود؛ دست کم اگر فساد اداری و محدودیت سیاسی در چین هست، رفاه نسبی و اشتغال کامل نیز هست، در حالی که نظامهای خودکامه فاسد بر شمرده در لیست پیشین، حتی با وجود داشتن منابع طبیعی ثروت، منجمله نفت و گاز، به دلیل فساد ریشه گرفته، مردم آن یا در ردیف فقیر ترین مردم جهان قرار دارند، و یا اقتصاد آنها از رشد منفی، و عقب ماندگی، تورم مزمن و بیکاری رنج میبرد.
ریشه های اصلی فساد
ریشه فساد دولتی در خودکامگی آن است و نبود ترس از نظارت مردم بر اعمال آن. در این گونه حکومتها تداوم حضور بر اریکه قدرت اصل است، و تغییر و اصلاح، نا پسند و غیر مجاز.
در ایران حکومت مدعی مردم است و خود را برگزیده خدا میداند و نه مردم. رییس این حکومت ولی مطلق و قیم مردم است و توده ها صغیر شمرده میشوند. در چنین حکومتی، برهمه چیز حجاب کشیده اند و شفاف سازی را منع میکنند. در چنین حکومتی، حاکمان مهره های خود را نه بر اساس ارزش و دانش و کارایی و آگاهی و با هدف حفظ منافع عمومی و مصالح مردم، که بر سبیل خودی بودن میچینند و در راه حفظ منافع حکومت و خط مصلحت رژیم.
این اصل را جامعه شناسان سیاسی در جهان پذیرفته اند که تداوم در قدرت عامل خود کامگی است و خود کامگی بی تردید به فساد سیاسی می انجامد.
به این دلیل است که در نظامهای مردم سالاری برای حضور بر اریکه قدرت اولا دوران محدودی در نظر گرفته اند و برای رسیدن دولت به قدرت، رای مردم را ملاک قرار داده اند. در جوامع آزاد نظارت مستقیم مردم و یا نمایندگان برگزیده آنها بر تصمیمات و رفتار های دولت امری واجب و اجتناب ناپذیر است.
تاثیر حکومت بر جامعه
حکومت فاسد و شکل گرفته از عوامل خودی، جامعه را ابتدا بسوی فقر و از همین راه به فساد ناشی از نیاز میکشد. حکومت فاسد، جامعه را دوقطبی و بر اساس خودی ها و غریبه ها شکل تقسیم میکند و موازی با همین خط بندی، امکانات را در اختیار خودی ها قرار میگیرد و محرومیتها نصیب غیر خودی های میشوند.
وضعیت امروز ایران که در آن طبقه متوسط از میان رفته است نماد مشخصی از جامعه دو قطبی است که در آن از یک سو شمار نیازمندان رو به افزایش است و از سوی دیگر ثروت و امکانات خود های انحصار طلب.
ایران طی سه دهه اخیر، فارغ از رنگ ظاهری دولت وقت؛ اعم از اصلاح طلب، اصولگرا و یا به قولی عملگرا، شاهد توسعه نیاز های عمومی و افزایش فاصله مابین فقر و ثروت بوده است.
چنین جامعه ای دو نوع فساد را در دو شاخه اصلی خود تجربه میکند: فساد ناشی از فقر-که دامان توده ها میگیرد، و فساد ناشی از قدرت و ثروت که در جمع خودی ها و عمله حکومت ظاهر میشود.
این دو قطب دیر یا زود در مقابل هم قرار میگیرند و در رویارویی گریز ناپذیر و محتوم آنها، توده ها پیش از غرق شدن به بیداری میرسند و موفق به شکستن زنجیر های حاکم خودکامه و حکومت فاسد و زور گوی او. این یک قاعده عمومی است و بر این قاعده ایران استثنایی نیست.