مادر اشکان سهرابی، یکی از جانباختگان اعتراضات مردمی پس از انتخابات 22 خرداد 88 در مصاحبه با “روز” خواهان معرفی قاتل یا قاتلان فرزندش شد و گفت: “سه سال است دارم دنبال عدالت در کوچه ها و خیابان ها می گردم و به جایی نرسیده ام”.
اشکان سهرابی، در جریان اعتراضات مردمی در روز 30 خرداد سال 88 بر اثر اصابت 3 گلوله بر سینه اش جان باخت. او 20 سال داشت و دانشجوی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه آزاد قزوین بود.
اشکان سهرابی یک روز پس از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه تهران، هدف اصابت سه گلوله قرار گرفت. نمازجمعه ای که آیت الله خامنه ای، تقلب در انتخابات را رد کرد و رهبران معترضان را مسئول خون کسانی که بعد از انتخابات کشته شده بودند، دانست.
زهرا نیک پیما، مادر اشکان سهرابی از اولین مادرانی بود که از کشته شدن فرزندش با رسانه ها سخن گفت و طی سه سال گذشته بارها خواهان معرفی قاتلان فرزندش شده است. او اکنون و در سالگرد جان باختن فرزندش به روز میگوید: شکایت ما به هیچ نتیجه ای نرسید چون عدالتی وجود ندارد. من سه سال است دارم دنبال عدالت میگردم در کوچه و خیابان ها. سه سال است دارم تظلم خواهی میکنم برای فرزندم و به هیچ جایی نرسیده ام.
او می پرسد: چرا نباید صدای من جایی برسد؟ چرا نباید جواب مرا بدهند؟ مگر من چه می پرسم؟ چرا بچه مرا بی گناه کشتند و چرا نمیگویند چه کسی و چرا کشت؟ چرا عدالتی نیست که برای قاتل فرزند من و سایر بچه های ما دادگاهی تشکیل شود؟
مادر اشکان سهرابی با بیان اینکه “یک رای به قیمت جان فرزندم تمام شد” می افزاید: چرا در کشور ما اعتراض اینقدر جرم سنگینی است؟ چرا تاوان یک رای و اعتراض اینقدر سنگین است؟ چرا نمیگویند بچه های ما به چه گناهی کشته شدند این تنها سئوال من است بگویند چرا و به چه گناهی بچه های ما کشته شدند.
او می افزاید: گفتند بیایید دیه بگیرید. دیه به چه کار من می آید؛ بچه من زیر خروارها خاک خوابیده و با پول معامله اش می کنند؟ بچه من سیاسی نبود، خانواده ما سیاسی نیست. پسر من یک رای داد و آن رای به قیمت جانش تمام شد. در این سه سال ما نتوانستیم برای بچه ام مراسم بگیریم. هر بار آمدند دم در و تذکر دادند. امسال تنها موردی بود که دم در نیامدند اما من ریسک نکردم؛خواستم دیگران را به خطر نیندازم که مراسمی بگیرم و دیگران دچار مشکل شوند. نشستیم توی خانه و مثل همیشه مراسم کوچکی گرفتیم. در این سه سال نتوانسته ایم با خیال راحت سر خاک بچه مان برویم با آن همه مامور لباس شخصی و نظامی که آنجا ریخته اند. تنها رفتیم سر خاک و تنها بازگشتیم حتی خانواده را هم نتوانستیم ببریم.
خانم نیک پیما سپس میگوید که دیگر سکوت نخواهد کرد: سه سال پرسیدم و جوابی نگرفتم رسانه ای نیست اینجا که صدای مرا به جایی برساند و تنها می توانم آه بکشم، بترسند از آه و ناله های ما مادران. اینقدر بیگناه کشتند بچه های ما را، اینقدر مظلومیت بچه های ما جگر سوز است که در تمام این سه سال نتوانسته ام بک لحظه هم آرام بگیرم. آخر چگونه توانستند حق زندگی را از انسان ها بگیرند؟ مگر بچه من حق زندگی و حق انتخاب نداشت؟ چرا اعتراض جوابش گلوله است در کشور ما؟
مادر اشکان سهرابی می افزاید: یک جوان 20 ساله مگر چه میخواست که او را کشتند و من باید تاوان این درد سنگین را تا پایان عمرم بدهم؟ مدتهاست سکوت کرده ام اما دیگر نمیتوانم ساکت باشم انگار که اشکان دارد از گلوی من فریاد میزند، انگار که میگوید حرف بزن. دیگر مهم نیست چه بر سر من بیاید حتی اگر مرا بکشند هم دیگر برایم مهم نیست و حرف خواهم زد؛فریاد خواهم زد.
با اینکه در روز 25 خرداد و در جریان راهپیمایی مسالمت آمیز و میلیونی مردم، دهها تن از معترضان هدف گلوله های نظامیان قرار گرفته و کشته شده بودند اما 30 خرداد و بعد از سخنان رهبر جمهوری اسلامی، تعداد دیگری توسط نیروهای حکومتی کشته شدند. علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی اعلام کرده در ۳۰ خرداد بین 30 تا 50 نفر کشته شده اند.
آمار دقیقی از تعداد جان باختگان این روز در دست نیست و خانواده های آن دسته از جان باختگانی هم که تاکنون مصاحبه و هویت فرزندان کشته شده خود را اعلام کرده اند به طرق مختلف تحت فشار قرار گرفته اند.
این خانواده ها از برگزاری مراسم برای جان باختن فرزندانشان منع شده اند، اجازه حضور بر سر مزار فرزندانشان را در سالگرد یا مناسبت های مختلف نیافته اند، احضار و به طرق مختلف تهدید شده اند و در نهایت شکایاتشان مسکوت مانده است.