آن روحانی و این روحانی؟!

سرگه بارسقیان ‏
سرگه بارسقیان ‏

سال گذشته در جریان مناظره‌های تلویزیونی کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری، حسن روحانی دست‌کم دو‌بار به ظاهر عصبانی شد؛ یک بار مخاطبش محسن رضایی بود که از افراط و تفریط‌های مذاکرات هسته‌یی هم در دوره روحانی و هم در دوره جلیلی گفت که روحانی در پاسخ، با اشاره به افشای محتوای نخستین جلسات به کلی سری هسته‌یی توسط یک سایت، حرفش را سربسته تمام کرد: “من نمی‌خواهم اینها را بگویم، چون شما آغازکننده هستید من اینها را می‌گویم… اینجا خیلی حرف‌هاست و نباید گفته شود و جای این بحث‌ها نیست. ” رضایی در مواجهه با این پاسخ، پرسید: “آقای روحانی شما که با یک انتقاد کوچک این‌گونه عصبانی می‌شوید فردا روزی که ریاست‌جمهوری کشور را به عهده گرفتید چه خواهید کرد؟”

جواب روحانی این بود که: “من عصبانی نشدم، با صدای رسا صحبت کردم.” دومین کسی که مورد خطاب روحانی قرار گرفت، محمدباقر قالیباف بود که چنان توپی به رقیبش داد که با یک آبشار استثنایی، رای فراوانی نصیبش کرد، با‌‌ همان جمله معروف “آقای قالیباف! من سرهنگ نیستم، حقوقدانم.” آنجا هم در پاسخ به قالیباف که مدعی مخالفت روحانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت با اعطای مجوز به دفتر تحکیم وحدت برای برگزاری مراسم سالگرد حمله به کوی دانشگاه در سال ۸۲ شد، روحانی فقط یک جمله از گفته‌های قالیباف را نقل کرد که “دانشجویان بیایند ما برنامه گاز انبری داریم” و باز بحث را سربسته گذاشت: “برنگردید به بحث‌های آن زمان، این سینه من پر است از مسائل فراوان. حرف برای گفتن زیاد داریم. بگذارید رقابت‌مان سالم و درست باشد…” همین مجادله رسانه‌یی روحانی در جام جم که اتفاقا او را چند گامی به پاستور نزدیک‌تر کرد، چند پیام داشت که برای شناخت یا درک بهتر آنچه این روز‌ها بر رییس‌جمهور می‌گذرد، می‌تواند موثر باشد: اول اینکه روحانی باور به هویت‌سازی گفتمانی دارد؛ انتخابات 92 را به عرصه رقابت سرهنگ‌دوستان و حقوقدان‌ستایان تبدیل کرد و رقیب شد “دولت گاز انبری”. گفتمان به تعبیر فوکویی می‌شود ابزاری در خدمت قدرت، با قدرت، مدافع وضع موجود و همرنگ‌کننده یا بر قدرت، در هم شکننده و ضد یکنواختی و سکون؛ گفتمان جایی ویرانگر است و جایی بیدارگر. جایی مدافع است و جایی معترض. به همین دلیل است که میشل فوکو معتقد است گفتمان معصوم، بی‌طرف یا برابر نداریم. پس می‌توان از وجه بسیج‌کنندگی گفتمان استفاده کرد، حال یکی با اقناع بسیج می‌کند و یکی با اغوا.
دوم اینکه روحانی زمانی دست به اشاره‌یی ناقص و ناتمام زد که رقیب روایتی ناقص و ناتمام از آرا و اعمالش را علنی کرد؛ سربسته گذاشت چون مشرب سیاسی‌اش حکم به مصلحت‌سنجی گفته‌ها می‌دهد؛ تماما روایت نکرد چون خود در مقام حافظ اسرار، نباید پرده‌دری ‌کند. پرده‌دری نمی‌کند چون مصلحت نیست و مصلحت نیست چون درایت سیاسی حکم به پاسخ به یک اشاره می‌دهد و نه پاسخ افشاگرانه.

روحانی در مناظره چنان ظاهر شد که به رقیب بفهماند می‌داند “از چه می‌گوید” اما نمی‌خواهد “آنچه را که باید بگوید” و به مخاطب غافلگیر القا کند، رقیب در حال تحریف و وارونه‌نمایی است. پاسخ او از ادعای رقیب کوتاه‌تر بود اما فشردگی پیامش، برندگی اطلاعاتی بیشتری داشت. استراتژی‌اش پاسخ به ادعای گفته شده با حرف در گلو مانده بود تا بیننده غافلگیر از آن ادعا و مبهوت از این اشاره، بتواند از ناگفته در گلو مانده گفتمان‌سازی کند اما از ادعای گفته شده، طرفی نبرد. روحانی با این شیوه، خود را در مقام رازدار محکوم به سکوت در مقابل افشاگر یا پرسشگر قایل به اطلاع نشاند. روحانی رازدار بود؛ رازدار از افشای اطلاعات به قصد ضرر جلوگیری می‌کند؛ نقطه مقابل سانسورچی که قایل به جلوگیری از ارائه اطلاعات به مردم با هدف ضربه است. برخلاف دروغ که افراطی‌ترین وجه پنهانکاری است.

 

سوم اینکه این به ظاهر عصبانیت‌های روحانی، خاصیت “بحث بس” دارد؛ گفتن به اشاره برای ناگفتن با افشا، پاسخ سربسته برای پایان بحث سر دراز. “بحث بس” بودن نه به معنای کفایت یا رضایت مذاکرات، بلکه به معنی عدم مصلحت بازگویی آن. برخلاف حقوقدانی‌اش، گفتن و بازخواست و تحقیق برای روشن شدن امور بر همگان نمی‌کند؛ بلکه همچون قاضی، علنی یا غیرعلنی کردن جلسه را تعیین می‌کند و با تبدیل افشاگر به شریک سکوت، پاداش رازداری خود را از مخاطب مشتاق می‌گیرد. با این پیام‌هایی که روحانی نامزد داد، رمزگشایی از پالس‌های روحانی رییس‌جمهور نه کاملا ممکن، که کمی محتمل می‌شود. روحانی همچنان به هویت‌سازی گفتمانی ادامه می‌دهد: مردمی که ۲۴ خرداد ۹۲ “به افراط و تفریط، خشونت، تک‌رایی، عدم مشورت و عدم تدبیر رای ندادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رای آری دادند”، در مقابل “اقلیتی که نه منتقد و نه مخالف دولت هستند و طی ۹ الی ۱۰ ماه گذشته، مشغول کارشکنی و اتهامات ناروا و دروغ‌پراکنی هستند”، دلاوران در مقابل دلواپسان، عمل‌گرایان در مقابل شعارگویان، مذاکره‌کنندگان در مقابل مذاکره‌هراسان و… روحانی مشابه‌‌ همان مشی خود در مناظره‌ها همچنان سربسته می‌گوید با این استدلال که “فکر می‌کنم همین موضع‌گیری‌های مقطعی برایشان کافی باشد تا بدانند که از اقدامات آنها مطلع بوده و در مقابل آنها سکوت نخواهیم کرد” و چنان‌که گفته از بس دیده برخی هراسان زندگی می‌کنند ناچار شده بخش‌هایی از صورت مذاکرات خود با مقامات خارجی را در کتابی چاپ کند تا آن را ببینند.

روحانی حتی این شیوه را برای دوستان و اعضای دولت هم توصیه کرده که “بعضی اوقات باید شرایطی پیش بیاید تا همه هر چه در دل دارند بیرون بریزند.” روحانی همچنان به “بحث بس” ادامه می‌دهد چنانکه “مذاکره‌هراسانی که بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش می‌آید می‌گویند ما می‌لرزیم” را گروه و اقلیتی در گوشه و کنار معرفی کرده که از اتاق فکر خارج شده و وارد اتاق عملیاتی شده‌اند و او اینها را گفته تا آنها بدانند “دولت هم از اقدامات آنها آگاه است و هم در این زمینه جملات متناسب با تخریب آنها را به‌کار خواهد برد.” این تشابه مشی، این نظر روزهای اخیر که “این روحانی، آن روحانی نبود!” را رد می‌کند؛ گرچه این عبارت “به جهنم؛ بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید” در قاموس گفتاری رییس‌جمهور بدیع و غریب بود، اما نباید از یاد برد روحانی با این “به ظاهر عصبانیت‌ها” فاتح میدان مناظره انتخاباتی شد؛ حالا هم این “به ظاهر عصبانیت‌ها” حکم “بحث بس” می‌دهد به اعضای آن اتاق عملیات که دعوت کرده شریک سکوت او باشند. روحانی پیش‌تر هم گفته بود دعواهای گروهی و جناحی را فلفل می‌داند نه نمک و “وجود فلفل یک مقدارش مشکلی ندارد، ولی وقتی همه غذا پر از فلفل شود داد آدمی در می‌آید.” حالا یا منتقدان همچنان بر نمک‌پنداری اختلافات گروهی اصرار دارند و با روحانی بر سر فلفل‌انگاری آن اختلاف دارند، یا شاید فلفل‌های واقعی چنان زیاد شده که داد روحانی درآمده.

منبع: اعتماد، ۲۵ مرداد