آمادگی برای روزهای سخت تر؟

نویسنده


nik2.jpg

 

 

محبوبه نیک نهاد

با حکم رهبر جمهوری اسلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران تغییر کرد و بدین ترتیب سرلشگر یحیی (رحیم) صفوی پس از ده سال، به گونه ای غیرمنتظره جای خود را به سردار سرتیپ پاسدار محمدعلی (عزیز) جعفری داد. این رحیم صفوی در ده سال گذشته فرماندهی کل سپاه را برعهده داشت و اکنون نیز به عنوان دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل قوا در امور مرتبط با نیروهای مسلح منصوب شده است.

بر اساس حکم انتصاب فرمانده جدید سپاه، جعفری ماموریت یافته است تا “پیشرفت روز افزون و تحول آمیز سپاه در همه ابعاد آن را در برنامه مدیریت و فرماندهی خویش برجسته سازد.” این همان هدفی است که او در دو سال گذشته نیز ماموریت داشت در جایگاه ریاست “مرکز راهبردی سپاه” به پایه‌ریزی آن بپردازد و برنامه درازمدت سپاه را تدوین کند. اکنون پس از دو سال، وی برای پیگیری آن اهداف استراتژیک، مسئولیت اجرایی هم یافته است.

مرکز راهبردی سپاه

سردار سرتیپ عزیز جعفری که اکنون درجه سرلشگری به وی داده شده است، از فرماندهان باسابقه سپاه است که در دوران جنگ هشت ساله با عراق، در مسئولیت فرماندهی قرارگاه‌های مختلف عملیاتی از جمله فرماندهی عملیات سپاه سوسنگرد و فرماندهی تیپ سی و یکم عاشورا حضور یافته بود.

وی از سال 1371 جانشین سردار ایزدی در فرماندهی نیروی زمینی سپاه شد و تا تابستان 1384 نیز این سمت را عهده‌دار بود، تا آنکه به تاسیس مرکز راهبردی سپاه مامور و به ریاست آن منصوب شد. بدین ترتیب سردار جعفری جای خود را به سردار احمد کاظمی داد که کمتر از پنج ماه پس از قرار گرفتن در سمت فرماندهی نیروی زمینی سپاه، در یک سانحه هوایی مشکوک جان خود را از دست داد.

وقتی که عزیز جعفری مامور به تشکیل مرکز راهبردی سپاه شد، این تغییر و دیگر تغییرات همزمان با آن در محافل سیاسی داخلی به عنوان تلاش برای ایجاد نوعی تحولات ساختاری در تشکیلات و فعالیت‌های سپاه پاسداران تلقی شد. البته برخی این اقدام را در ادامه تلاش سپاه برای استقلال از دیگر بخش‌های نیروهای مسلح ارزیابی کردند، اما برخی دیگر اهداف پیچیده‌تری را نیز برای این تحول قائل بودند. سردار جعفری نیز شرح وظایف مرکز راهبردی را اینگونه توصیف کرده بود: “مرکزی برای فکر کردن با فراغت خاطر از مسئولیتهای اجرایی و مشرف بر مسائل و ماموریت‌های سپاه از طریق به‌کارگیری نیروهای فرهیخته سپاهی که پشتوانه بسیار ارزشمندی برای رشد و تعالی این نهاد خواهد بود.”

اما با این اوصاف، اکنون که رئیس مرکز راهبردی با یک ارتقای مقام بلند به فرماندهی سپاه رسیده است، طبعا باید تغییر قبلی را نیز بیش از اینها جدی گرفت. چرا که انتصاب وی به فرماندهی نشان می‌دهد که بناست جعفری از این پس به پیگیری اهداف استراتژیکی بپردازد که تاکنون تدوین کرده است.

یکی از 24 فرمانده

سردار عزیز جعفری یکی از 24 فرمانده سپاه است که در روزهای بحرانی پس از تیر ماه 1378 نامه تهدیدآمیزی را خطاب به سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت امضا کردند. این نامه در آن مقطع از سوی اصلاح طلبان به تلاش برای کودتا تعبیر شد، چرا که فرماندهان امضاکننده در این نامه علاوه بر هشدار به خاتمی، وی را به اقدام عملی هم تهدید کرده و گفته بودند: “کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم.”

متن این نامه پس از هشت سال هنوز خواندنی است و از این رو که یکی از امضاکنندگان آن اکنون به فرماندهی سپاه پاسداران نیز رسیده، بیش از پیش اهمیت یافته است:

ریاست محترم جمهوری حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمین جناب آقای سیدمحمد خاتمی

با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار می‌رساند:

به‌دنبال حوادث اخیر به عنوان مجموعه‌ای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفه‌ی خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرت‌عالی دانشمند ارزشمند عرضه بداریم. امیدواریم با سعه‌ی صدر و شعار ارزشمند توأم با سیره‌ای که تبلیغ می‌فرمایید (شنیدن هر سخن و ایده‌ ولو مخالف) به این موضوع که شاید درد هزاران زجرکشیده‌ی انقلاب باشد که امروزه به‌دور از هرگونه خط و خطوط با چشمی نگران، مسائل و حوادث انقلاب را می‌نگرند و سکوت، مسامحه و ساده‌انگاری مسئولین که از برکت خون هزاران شهید بر مسند نشسته‌اند، متحیر و متعجب‌اند.

جناب آقای خاتمی، قطعاً همه‌ی ما حضرت‌عالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشه‌ی عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و می‌دانیم، اما نحوه‌ی برخورد با حوادثی که همه‌ی ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اولویت قرار دادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آنها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانون‌شکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریان‌های معاند با انقلاب گستاخ‌تر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه‌کارانه و با دلزدگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمره‌ی این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر می‌گزند.

جناب آقای رئیس‌جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان‌طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علی‌رغم این‌که سخت‌ترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت اما همه‌ی مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟

صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد، اما آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کم‌تر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کم‌تر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟

جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعه‌ی شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، امروز وقتی چهره‌ی رهبر معظم انقلاب را دیدیم مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم چون که کتف‌هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل 14 قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است. جناب آقای خاتمی، شما خوب می‌دانید، در عین توانمندی به‌خاطر مصلحت‌اندیشی دوستان ناتوانیم.

چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه می‌پیوندند و خودی‌های کینه‌جو و منفعت‌طلب کوته‌نظر آتش‌بیار آن شده‌اند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشته‌ای دریغ نمی‌کنند؟

جناب آقای خاتمی، تا کی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام صبر انقلابی داشته باشیم؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، هزاران خانواده‌ی شهید و جانباز و رزمنده به شما رأی دادند که رأی آن‌ها مدال سینه شماست. آن‌ها از شما انتظار برخورد منصفانه با این مسائل را دارند و ما امروز رد پای دشمن را در این حوادث به خوبی می‌بینیم و قهقهه‌ی مستانه را می‌شنویم. امروز را دریابید که فردا خیلی دیر است و پشیمانی فردا غیرقابل جبران است.

سیدبزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودی‌ها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همه‌ی آن گفته‌ها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانون‌شکنی نیست؟

آیا معنای سال امام (ره) همین بود؟ آیا به همین صورت می‌توان میراث گرانبهای او را حفظ کرد و آیا بی‌توجهی تعداد اندکی به نام حزب‌الله مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟

جناب آقای خاتمی، رسانه‌ها و رادیوهای دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آن‌ها به گوش نمی‌رسد؟ جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست.

در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسه‌ی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم.