همواره کسانی هستند که می خواهند یک حکومت را اصلاح کنند و کسانی نیز هستند که می خواهند آن حکومت را دچار تغییرات ساختاری سازند. اما در هر حال پرسش اصلی در هر لحظه برای آنان که می خواهند پروژه سیاسی این گروهها را ارزیابی کنند این است که برنامه عملی شما برای اصلاح یا تغییرات ساختاری در حکومت چیست؟در ادامه آن است که می توان به این پرسش پرداخت که آیا اصلاح یک حکومت یا ایجاد تغییر ساختاری در آن حکومت عملی است یا نه.
مسئله بنیادین این مقاله این است که چگونه می توان تغییراتی ساختاری و بنیادین در حکومت کنونی ایران ایجاد کرد. این پرسش به بُعد اخلاقی ماجرا نمی پردازد، این مقاله به این نمی پردازد که آیا انقلاب بهتر است یا اصلاح، این مقاله به اینکه بعد از برانداختن حکومت چه باید کرد نمی پردازد، اینها می توانند موضوعات مقالاتی دیگر باشند. این مقاله یک طرح از میان چندین طرح واقعا ممکن برای ایجاد تغییرات ساختاری در حکومت کنونی در افق کوتاه مدت پیش رو است.
به گمان نگارنده در کوتاه مدت مناسب ترین زمان برای ایجاد تغییرات بنیادین در حکومت کنونی، بازه زمانی پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری است. انتخابات ریاست جمهوری به این دلیل اهمیت دارد که در آن از سویی شکاف میان نخبگان حاکم به صورت طبیعی به اوج خود می رسد،و از طرف دیگر میزان توجه مردم ایران به سیاست به اوج خود می رسد و در عین حال توانایی و اراده هسته سخت قدرت برای سرکوب علنی کاهش می یابد. در نتیجه از سویی به دلیل شکاف نخبگان، حکومت ضربه پذیرتر می شود و از سوی دیگر به دلیل تمرکز توجه توده های مردم بر سیاست، توانایی بسیج مردمی بالا می رود و از جانب دیگر امکان سرکوب سخت جنبشهای خیابانی کاهش می یابد.
طرح پیش رو شرایط و لوازمی را بر می شمرد که می تواند این پروژه را موفق سازد. یک بار دیگر باید تاکید کرد که این، یکی از پروژه های موجود و با تمرکز بر انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ است. با توجه به مولفه های موجود در ایران کنونی می توان طرحهایی دیگر و با تمرکز بر مولفه هایی دیگر برای ایجاد تغییرات ساختاری در حکومت جمهوری اسلامی را نیز در نظر داشت.
پیش فرض این طرح این است که اولا ایران در آینده نزدیک مورد تهاجم نظامی قرار نمی گیرد و ثانیا حکومت بر سر برنامه هسته ایش دست به عقب نشینی نخواهد زد.
قدم اول این طرح موثرتر شدن و هوشمندتر شدن تحریمهاست. باید بتوان ظرف یک سال آینده موجودی خزانه جمهوری اسلامی را به شکلی چنان معنی دار کاهش داد که حکومت جمهوری اسلامی مجبور باشد میان تامین معیشت توده های مردم و رشوه دادن به پایگاه اجتماعی خود، دست به انتخاب بزند. هزینه ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی باید برای برای حامیان حکومت جمهوری اسلامی و کارگزارانش معنی دارتر شود. باید تلاش کرد سود حمایت از رژیم کنونی برای حامیانش کمتر از مخالفت یا سکوت باشد.
هوشمندتر شدن تحریمها به این معنی است که تحریمهای اعمال شده باید به گونه ای تنظیم شوند که حداکثر فشار را بر مسئولان، کارگزاران و نزدیکان آنها وارد کنند. می بایست فشار آورد تا تمامی سفرهای کارگزاران، مسئولان و نزدیکان آنها به خارج از ایران ممنوع شود و تمامی حسابهای آنها بلوکه شود و….
قدم دوم در اختیار داشتن یک الجزیره ایرانی است. تلویزیون الجزیره در بهار عربی نقشی به غایت مهم داشت. مجریان و دست اندرکاران آن آشکارا به بمباران تبلیغاتی توده های مردم در کشورهای مورد نظر می پرداختند. ایرانیان از وجود چنین رسانه ای محرومند. در اختیار داشتن یک الجزیره ایرانی نقشی مهم درتغییر بنیانی شرایط کنونی و تهییج توده ها برای حضور در خیابانها و تشویق حامیان حکومت برای سکوت یا پیوستن به مردم خواهد داشت.
قدم سوم در اختیار داشتن یک رادیو با پوشش گسترده است؛ رادیویی با سیاستگذاری هایی شبیه به همان الجزیره ی ایرانی که ذکرش در بالا آمد. رادیو با توجه به گستردگی بیشتری که دارد، نقش مهمی در تبلیغ، تهییج و گسترده سازی اعتراضات علیه حکومت دارد.
قدم چهارم اجرایی کردن پروژه اینترنت آزاد در ایران است. اینترنت و خصوصا شبکه های اجتماعی چون فیس بوک یکی از ابزارهای خوب برای سازماندهی در شرایط پرخطری همچون ایران است. خارج کردن کنترل اینترنت از دست حکومت جمهوری اسلامی در ایران برای یک بازه چند ماهه می تواند کمک مهمی باشد در راه افزایش توان سازماندهی نیروهای سیاسی و مدنی ایران. سرمایه گذاری ای که می تواند بازگشت سرمایه بالایی داشته باشد.
قدم پنجم انزوای دیپلماتیک جمهوری اسلامی و کمک به شکل گرفتن یک اپوزیسیون کارآمد برای حکومت جمهوری اسلامی است. در این راه حمایت جامعه جهانی می بایست از تمامی گروههای ایرانی باشد که خواهان تغییرات ساختاری در حکومت ایران و استحاله ی آن به یک حکومت دموکراتیک هستند، هدف باید دور یک میز نشاندن همه این گروهها و کمک به آنها برای تشکیل یک شورای انتقالی برای شرایط اضطراری باشد. شورایی که بتواند نقشی راهبردی در فرایند گذار ایفا کند.
قدم ششم باید به توافق رسیدن با عناصری در سپاه پاسداران باشد. می بایست اعتماد این عناصر را جلب کرد که در نظام جدید برای آنها جایی وجود دارد و آنها می توانند از آنچه اندوخته اند بهره مند شوند. برای اینکه این عناصر را به قدر کافی مهیای پذیرش وضع موجود کرد از سویی باید تحریمها را موثر تر و هوشمند تر کرد و از سوی دیگر باید از این پاسیفیسم مطلق دست برداشت. طبیعی است اگر کسی مطمئن باشد در هر صورت هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد، هرگز مایل نخواهد بود که جانب شر را رها کند و به جانب خیر بپیوندد. همواره باید به طرف مقابل یادآوری کرد که طوفانی از آتش در راه است که هر آنچه بر سر راهش قرار بگیرد را خواهد سوزاند.
به گمان نگارنده در بازه زمانی انتخابات، نیروهای اپوزیسیون می توانند با رسیدن به توافق حول یک برنامه چند ماده ای محدود که در راس آن باید به خواست توقف برنامه هسته ای، آزادی همه زندانیان سیاسی و استعفای مسئولان بروز فاجعه اقتصادی از طریق اصرار بر برنامه هسته ای اشاره کرد. این نیروها می توانند از بازه انتخابات برای فعالیت کردن در راستای این ایده ها و به خیابان کشاندن مردم با تاکید بر وضعیت فاجعه بار اقتصادی استفاده کنند.
شرایط ایده آل برای این پروژه حضور یک کاندیدا در انتخابات آتی است که بتواند خود را به عنوان آلترناتیو وضع موجود نشان دهد، به صورت جدی از سی سال گذشته انتقاد کند و شرایطی را فراهم کند که مخالفین بتوانند بروز و حضور خیابانی را در بازه زمانی پیش از انتخابات تمرین و شبکه های ویران شده کنونی را بازسازی کنند. جشن پیروزی یا اعتراض به شکست چنین کاندیدایی را می توان به حضوری خیابانی برای تغییرات ساختاری در حکومت کنونی بدل کرد. حضور چنین کاندیدایی اگر چه ایده آل است اما شرطی لازم نیست، فضای نیمه باز انتخاباتی شرایط مناسبی است برای فراخوانهای خیابانی در مورد دغدغه اصلی مردم یعنی وضعیت وخیم اقتصادی و مسئله تحریمها در روزهای انتخاباتی سال ۹۲. میتوان از فضای نیمه باز انتخاباتی استفاده و زورآزمایی خیابانی را پیش از برگزاری انتخابات آغاز کرد، حکومت را در وضعیتی قرار داد که یا مجبور باشد پیش از برگزاری انتخاباتش وارد فاز سرکوب خیابانی شود یا اجازه دهد هسته اولیه تظاهرات خیابانی شکل بگیرد. اگر در سال ۸۸ سه میلیون نفر به خیابان آمدند و سکوت کردند، در سال ۹۲ پتانسیل مردم برای به خیابان آمدن بسیار بیشتر است و پتانسیل حکومت برای سرکوب بسیار کمتر. حکومت اسلامی به سان سیب پوسیده ای است که برای افتادن احتیاج به تلنگری دارد، مشکل اما این است که مخالفینش از خودش فرتوت ترند.
وضعیت وخیم اقتصادی ایران که روزبروز هم وخیم تر خواهد شد، فرصتی بزرگ است برای سازماندهی، به خیابان کشانیدن مردم و ایجاد تغییرات ساختاری در ایران با حداقل هزینه ممکن؛ فرصتی که ممکن است دوباره به سادگی به کف نیاید و نباید آن را از دست داد. مع الوصف به نظر می رسد اپوزیسیون ایران به روال سالهای گذشته همچنان دور خود می چرخد و نه تنها امکان استفاده از فرصتهایی که نصیبش می شود را ندارد بلکه برای بسته شدن آن دریچه فرصت بی تابی هم می کند.