استبداد دینی را تنها بگذاریم…
فردوسی در متن تاریکی و شوره زار یاس ناشی از حکومت بیگانگان بر ایران چراغ امید را روشن کرد. چراغ کلمه. این روز ها هنرمندان ایران سنگ تمام گذاشته اند. “زبان آتش” شجریان و” ایران کهن” شهرام ناظری و اطلاعیه هنرمندان تجسمی و کاریکاتوریست ها و هنرمندان تئاتر و سینما ستاره های روشنگر راه نهضت سبز ملت ایرانند.
پیش از این پس از کودتای انتخابات 22 خرداد، در مقاله ای نوشتم که عصر جمهوریت تمام شد و عصر حکومت اسلامی آغاز. اکنون می توان پس از فاجعه کهریزک که آن چنان شور شد که خان هم فهمید. و پس از دادگاه نمایشی- استالینیستی که عزیزترین فرزندان ملت ایران را در آن تحقیر کردند. و پس از موج تازه دستگیری ها، به صراحت می توان گفت : عصر بربریت شروع شده است. همان که حجاریان در مقاله تاریخی اش از آن سخن گفت. کودتای بربریت بر علیه مدنیت. حجاریان خود قربانی همان بربریت هاری شده است که از آن سخن گفته بود.
هنرمندان پیش قراولان نهضت سبز و ازادی ملت ایران شده اند. به عبارت دیگر نهضت سبز ملت ایران با زبان موسیقی و تصویر و تابلو و کاریکاتور و نمایشنامه و سینما و نیز شعر و داستان و مقاله ماندگار خواهد شد. آن چه در مشروطیت ناتمام ماند. آنچه در نهضت نفت با کودتای 28 مرداد 1332 نابود شد. و آن چه با انقلاب بهمن ماه 1357 به کژراهه کشیده شد و به کودتای اتنخابات خرداد 1388 انجامید. همه آن آرزوها و امید ها و آرمان های سوخته و خاکستر شده، در جنبش سبز تبلور یافته است.
بیش از صد سال پیش آیه الله نائینی در رساله بسیار پراهمیت “ تنبیه الامه و تنزیه المله” خطر استبداد دینی را به عنوان بدترین نوع استبداد یادآوری کرده است.
“ از آن قوای ملعونه که بعد از جهالت ملت از همه اعظم وعلاجش هم بواسطه رسوخش در قلوب و از لوازم دیانت محسوب بودن از همه اصعب و در حدود امتناع است؛ همان شعبه استبداد دینی است…”
تفاوت آشکاری که در این مرحله با مراحل پیشین دیده می شود، آگاهی ملت است. دیگر حنای این سخن که سخن ولی فقیه سخن خداست رنگی ندارد. ما آموخته ایم که حتی سخن منسوب به پیامبر یا امام را با میزان و ملاک قرآنی بسنجیم، آگر مخالف معیار بود آن سخن را بر دیوار بکوبیم. وقتی با سخن منسوب به پیامبر و امام که خارج از عرف عقل و عدالت و انصاف و مغایر موازین باشد، می توان آن سخن را به هیچ گرفت، سخنانی که ستم را توجیه می کند چه اعتباری خواهد داشت؟ سخنی که جنایت شکنجه گران و آدمکشان را در ترازوی خدمت توزین می کند. و شخصیت های دینی و انقلابی و خدوم را که تنها استبداد را بر نمی تابند، تمام خدمات و شخصیت انان را در ترازوی خیانت قرار می دهد و می سنجد. در ثواب الاعمال شیخ صدوق روایتی از امام صادق به نقل از امام باقر علیهما السلام نقل شده است:
“اذا کان یوم القیامة نادی مناد. این الظلمة واعوانهم، ومن لاق لهم دواة، أو ربط لهم کیساً، أو مد لهم مدة قلم؟ فاحشروهم معهم»
همه آنانی که به ستم یاری رسانده اند و در صف حمایت از ستمگران بوده اند؛ در قیامت هم در همان صف قرار می گیرند. به عبارت دیگر امروزه تمامی اعضا مجلس خبرگان رهبری که بایست مطابق قانون اساسی بر کار رهبری نظارت کنند، تمامی مراجع تقلید که با سکوت خود ستم را یاری می کنند، در همان صف خواهند بود.
هنرمندان ایران به روشنی نشان دادند، که در راه استیفای حقوق پایمال شده ملت ایران ایستاده اند و حاضر نیستند دولت کودتا را به رسمیت بشناسند. این رویه می بایست به همه بخش های مختلف جامعه ما تسری پیدا کند. کدام نویسنده است که حاضر است از رییس جمهور محصول کودتا جایزه کتاب سال بگیرد؟ استاد شفیعی کدکنی که در تمام این سال ها از شرکت در هر برنامه جایزه و چهره ماندگاری پرهیز کرد، نقش و نفوذ بیشتری در ساحت فرهنگ و اندیشه دارد، یا آنانی که به ثمن بخس ستم را به رسمیت شناختند؟
سرنوشت استبداد و مستبدین تنهایی ست. صد سال تنهایی جمشید… ما هم استبداد دینی را تنها بگذاریم. مثل هنرمندان نقش خویش را بر زمانه و بر پیشانی تاریخ حک کنیم.