“وقتی آقا یا خانمی علیه ولایت فقیه، قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی سخنرانی می کند و به تعبیر مقام معظم رهبری، کسانی که اعتقاداتشان به بیگانگان بیشتر از اعتقادشان به مبانی نظام است، قطعا نمی تواند وارد گردونه انتخابات شود.”
این فرازی است از دیدگاه سخنگوی شورای نگهبان در مورد دوره ی هشتم انتخابات مجلس شورای اسلامی که روز سه شنبه 26 تیرماه 86 در گفت و گوی هفتگی با خبرنگاران مطرح گردید.
حال اگر نگاهی بیندازیم به دیگر فرازهای این اظهارات، چون “مقام معظم رهبری بر عمل کردن شورای نگهبان به قانون و ضابطه و نه مصلحت اندیشی تاکید کردند، در حالی که برخی آقایان وسیاسیون ما را به مصلحت اندیشی توصیه می کنند”، یا “رهبری، مصلحت اندیشی را از گردونه عمل شورای نگهبان خارج و توصیه کردند که شورای نگهبان نباید به جوسازی افراطیون توجه داشته باشد”، یا “وقتی بنده نوعی صحبت کرده و اعلام می کنم ولابت فقیه را قبول ندارم، این را حاکی از چه می دانید؟ این اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه هست یا نیست؟”، به خوبی روشن خواهم شد که راهبرد اقتدارگرایان، مبتنی بر سیاست “نمدمال کردن انتخابات مجلس”، مدتی است که کلید خورده و پرده به پرده در حال اجراست، واگر اصلاح طلبان ازهمین ابتدا نتوانند یا نخواهند راهبرد رسمی و شفاف “شرکت مشروط در انتخابات” را اتخاذ و اعلام کنند، دیگران “سکوت” آنها را “اعلام رضا” فرض خواهند کرد و برنامه شان را گام به گام پیش خواهند برد.
هفته پیش وقتی سخنرانی رهبری انجام شد، در مقاله “شرکت در انتخابات مجلس؛ با کدام رویکرد”، راهبرد اقتدارگرایان و نحوه ی عمل شورای نگهبان را پیش بینی کرده بودم. این سخنان می تواند بیانگر درستی بخش اعظم موارد تاکید شده باشد، از جمله: “طرف مقابل، فارغ از اختلاف های درونی و تلاش های شبانه روزی برای رسیدن به وحدت، تکلیف خود را از هم اکنون روشن می داند و قصد و نیت اش این است که با رویکرد جایگزین کردن “انتصابات” به جای “انتخابات” و به کار گرفتن تجارب انتخابات گذشته، از جمله مجلس هفتم، انتخابات ریاست جمهوری و سومین دور انتخابات شوراهای شهر و روستا، کارزار انتخاباتی را به گونه ای پیش ببرد که در شرایط نارضایتی فزاینده ی عمومی از دولت احمدی نژاد و عملکرد اکثریت راه یافتگان به مجلس هفتم، برنده ی بی چون و چرای انتخابات باشد؛ البته با کمک گسترده حزب پادگانی، اعمال نظارت انتصابی و دخالت گسترده شورای نگهبان در گزینش نامزدها و ایفای نقش ویژه ی دست اندرکاران انتخاباتی وزارت کشور در تهران، مراکز استان ها و شهرستان ها.
در این میان، به هیچ روی نمی توان نقش رهبر کشور را نادیده گرفت، نقشی که با نوع عمل و رویکرد خاص ایشان به موضوع، با توجه به سخنرانی ها و رهنمودهای اخیر، نتیجه اش پیشاپیش به عنوان یک حکم حکومتی برای دست اندرکاران برگزاری انتخابات، روشن است. کمترین دوره ای را به یاد دارم که جریان اقتدارگرا با این فاصله از زمان برگزاری انتخابات، خودش را آماده برای رقابت و مبارزه در کارزار پیش رو کند. میزان الحراره و شاخص این حساسیت را می توان پیگیری ها و خط مشی گذاری های آقای خامنه ای در این فضا دانست، که در سخنانش پیام ویژه ای نیز برای طیفی از اصلاح طلبان، به ویژه جمع سه نفره فوق الذکر، نهفته بود.
دراین میان گوشه ی چشمی هم به افراد صاحب صلاحیت این جریان سیاسی از نگاه اقتدارگرایان شده است و به عبارتی، مختصات و مشخصات افرادی که باید از لیست های منتخب اصلاح طلبان در تهران و شهرستان ها حذف شوند، مشخص گردیده است.”
در پی مطالب گذشته در مورد انتخابات، به ویژه مقاله ی اخیرعده ای از دوستان از جمله خانم ملیحه محمدی در نوشته درخور توجه خود با عنوان “ائتلاف منطقی، پی آمد مبارزات احزاب سیاسی است”، بر من خرده گرفتند که چرا از هم اکنون بر “انتخابات مشروط”، “خط و نشان کشیدن برای چگونگی شرکت در انتخابات”، “ضرورت داشتن و حتمیت وجود یک لیست 290 نفره” و… پافشاری می کنید. این کار مایه دلسردی مردم و کمبود رغبتشان در انتخابات خواهد شد. این دوستان تاکید دارند که تمرکز اصلی احزاب و گروه های سیاسی در شرایط کنونی باید بر رسیدن به لیست های ائتلافی و بسیج هرچه گسترده تر مردم برای شرکت در یک انتخابات پرشورباشد: “ملی یون، نیروهای ملی مذهبی، مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی و نیروهای لائیک خواهان مشارکت سیاسی، امروز بی توجه به دورنمای تصفیه و پاکسازی و تنها با تأکید بر دمکراسی انتخاباتی باید آمادگی ها و بحث های لازم را برای شرکت در انتخابات با حقوق برابر، میان خود و نهاد های اجتماعی وابسته بخود دامن بزنند. باید تمامی حواس جامعه را به حق مشارکت سیاسی و آزادی امر انتخابات جلب کنند؛ به نوعی که جامعه آماده شرکت اگر با ممانعت نیروهای حاکم برای حضور کاندیداهای مردم مواجه شد، حاضر باشد یا از منظر روانی آماده باشد که اعتراض کند.
اگر جامعه همواره و همیشه در پچپچه و زمزمه تصفیه و پاکسازی عدم تأیید صلاحیت و ایضاً تفأل شرکت یا تحریم زندگی می کند، از چه چیز باید به شور بیاید و کدام واقعه باید اعتراض او را برانگیزد؟”
در این نگاه نوعی اختلاف زاویه دید ملاحظه می شود. به عبارتی، من طرفدار این ضرب المثل هستم که می گوید: “جنگ اول به از صلح آخر”. آن گروهی که من این روزها با آنان در تماس بوده ام، به ویژه جوانان و گروه هایی که در انتخابات ریاست جمهوری از دکتر معین حمایت کردند و در انتخابات مجلس هفتم نیز از جریان اصلاح طلبان پیگیر و پیشرو طرفداری می کردند، یعنی گروه وسیعی که تنها نگاه به “کسب و حفظ قدرت”، یا “انجام تکلیف تحت هر شرایط” ندارند، بلکه ورود به مجلس را راه و سیله ای برای “تغییر ساختار قدرت” می بینند و می دانند، و بر اقدام نمایندگان متحصن مجلس ششم مهر تائید می زنند، حاضر نیستند آرای خود را “ارزان” یا “رایگان” بفروشند- آن هم در شرایطی که هیچ کس نتواند تضمین دهد که قدرت حفاظت از آرای آنان را در مرحله ی برگزاری و شمارش آرا دارد و اندک غفلت یا چرت شبانه ای، می تواند نام دیگری را جایگزین نامزد مورد نظر آنان کند.
در این میان گویا این اشتباه برداشت نیز صورت گرفته است که وقتی صحبت از “مشارکت مشروط در انتخابات” می شود، هدف یا پیامد آن به میدان کشیدن مردم و آوردن آنها در میادین و کوچه و خیابان هاست- آنچه که در کشورهای دیگر در مقطعی از “انقلاب های رنگین” یا “انقلاب مخملی” انجام شد. تجارب و واقعیت های جامعه کنونی ما نشان می دهد، در ایران کنونی ضرورت و اصولا توان و قابلیتی برای رفتن به این سمت و سو وجود ندارد، چون مردم حاضر نیستند برای کسب دستاوردهایی حتی بزرگتر نیز، هزینه های چنین اقدام هایی- با منافع نامشخص- را بپردازند. این عزم و همت حتی در میان نسلی که “انقلاب اسلامی ایران” را که به باور من اولین “انقلاب مخملی” تاریخ جهان است، شکل داد، دیده نمی شود چه برسد به نسل جدید که نگاهش به جهان و توجه اش به منافع مادی فوری تفاوت های اساسی با آرمان های ارزشمند نسل قدیم دارد. پس این نگاه اصلا وجود ندارد که بخواهیم که از “قدرت اعتراض و نافرمانی مدنی” و نیرو و توان “مردمی که آماده رفتن به پای صندوق های رأی هستند و برای این عمل خود طرح و برنامه دارند و ارزش قائل شده اند”، درصورت “حذف کاندیداهای خود ـ اگر بواقع داشته باشند”، استفاده کنیم. اگر روزی صحبتی از “پیراهن سفیدها و روسری سفیدها” می شد، اکنون دیگر دوره اش گذشته است، چون انجماد و یخبندان سیاسی حاکم بر کشور، و بگیر و ببندهای گسترده، آن شور و حال و آن گرما و قدرت را بی اثر کرده است.
صحبت اکنون عمدتا از توان و قدرت چانه زنی “مثلث رهبری” اصلاح طلبان و احزاب و گروه هایی است که در تلاش اند یک “ائتلاف گسترده ” ضد استبداد را ایجاد کنند و در انتخابات آینده در برابر جریان اقتدارگرا بایستند. همانگونه که پیش از این نیز مطرح شد: “ سابقه ی انتخابات مجلس خبرگان رهبری، و پافشاری یکی از نامزدها بر سر خواسته ی خود دائر بر داشتن ناظر کافی بر سر صندوق های رای حوزه ی تهران و در نهایت تن دادن جریان اقتدارگرا به این حق قانونی در شب برگزاری انتخابات، تجربه ای است که می تواند به صورت همه جانبه تر و وسیعتر پیگیری شود، تنها کافی است که به نیروی ملت باور داشته باشیم، از اعتماد به نفس لازم برخوردار باشیم و رای خود را رایگان و ارزان نفروشیم”.
همانگونه که جریان اقتدارگرا راهبرد “نمدمال کردن انتخابات مجلس” را اتخاذ کرده است، جریان اصلاح طلب نیز باید راهبرد “شرکت مشروط در انتخابات” را به صورت شفاف و روشن مطرح کند، راهکارهای متناسب با آن را طراحی و اجرایی نماید و با قدرت بر روی آن بایستد. ما باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که در روانشناسی مردم ایران، به ویژه میان طرفداران مستقیم و غیرمستقیم اصلاح طلبان و تحول خواهان، “اقتدار، استقلال و عزت نفس” اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد، در مقابل آنان از افراد “زبون، وابسته و ضعیف” بیزارند. ما بیش و پبش از اینکه به لطف و مرحمت دیگران در میزان تائید یا عدم تائید نامزدهای خود توجه داشته باشیم، باید به میزان رضایت مردم و پشتیبانی آنها از خود و چگونگی امکان سازماندهی شان عنایت داشته باشیم. اگر در کارزار پیش رو راهی خفت آمیز برگزینیم، یا از سر ناچاری و در اختیار نداشتن نامزدهای “توانمند، مقتدر و مستقل” لیست هایی ضعیف ببندیم، بدیهی است که حمایت قاطبه مردم را از دست خواهیم داد و پیشاپیش نه تنها انتخابات مجلس هشتم، حتی احتمالا انتخابات آتی ریاست جمهوری، را نیز به حریف واگذار خواهیم کرد. مشت نمونه خروار است به نتایج انتخابات شورای شهر تهران نگاه کنید. “ائتلاف گسترده” شکل گرفت، “لیست واحد” ارائه شد، عکس نامزدها در کنار “محبوبترین چهره اصلاح طلب” در صفحه اول بسیاری از روزنامه ها چاپ شد، اما مردم حاضر نشدند چشم بسته به “ لیست کامل نامزدهای توصیه شده- اما ناشناس، کم تجربه و امتحان پس نداده” رای دهند و نام هر کسی را صرفا به این دلیل که “مثلث رهبری اصلاح طلبان”، یا “قاطبه ی احزاب و گروه های اصلاح طلب” سفارش کرده اند، در برگه های آرای خود بنویسند. چون مردم این تجربه را دارند که اگر به جای افراد توانمند، مقتدر و مستقل، از سر ناچاری و تکلیف به چهره های ضعیف، کم تجربه و امتحان پس نداده رای دهند، نمایندگانی با این خصوصیات نشسته بر کرسی های سیز رنگ- چه در جایگاه اقلیت، و حتی اکثریت- نمی توانند استقلال و شان خانه ی ملت را حفظ کنند و خود بیش از آنکه نماینده ی ملت باشند، بنده ی قدرت خواهند بود.
باز بر این نکته تاکید می کنم که “ملت ایران اگر بدانند که اصلاح طلبان ایستاده اند و در میانه ی راه کوتاه نخواهند آمد، مسلما بر روی فرستادن نامزدهای مطلوب خود به مجلس پافشاری خواهند کرد و در صورت لزوم برای حفاظت از آرای خود ایستادگی خواهند نمود، و چون انتخابات ریاست جمهوری گذشته در مواردی کار به جایی نخواهد رسید که در اعتراض به برخی فرصت سوزی ها، مماشات ها و گاه ضدیت با اصلاح طلبان رای خود را بسوزاند”.
پیش نیاز این امر در کنار فراهم آوردن امکان هرچه بیشتر فعالیت آزاد احزاب، نهادها و سازمان های غیردولتی، اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری و کارمندی، حضور موثر مطبوعات آزاد و مستقل- بدون ترس از سانسور و خودسانسوری و توقیف - اعلام “شرکت مشروط درانتخابات”، “ایفای نقش پر رنگ احزاب” و “داشتن شعارهای مناسب و برنامه انتخاباتی حداکثری” است.