روز پنجشنبه، خورشید هنوز به نیمهی راه روز نرسیده، همراه و همگام با گروهی از دوستان و روزنامهنگارانی که در این سالها با همهی ناملایمتها همچنان بر سَبیل سیاستورزی میگردند، سربالایی نفسگیر دربند را پیاده میرویم.
ما دربند را بالا میرویم تا” شیخ” را فرا خوانیم به کارزاری که نابرابر است و جانفرسا، پر از ابهام و ناروشن. ما میرویم تا “عبدالله نوری”، شیخ خاموش دربند را فرا خوانیم به “آمدن”، به این که کنجی آرام خویش را رها کند و هیاهوی ناجوامرادانهی بیرون را به جان بخرد. بیشک دلیلی دارد چه، دیگرانی هستند که سر نیامدنشان دعواست و دیگری هم هست که آمدن و نیامدنش هر دو جنجالی در پی دارد. در میان این همه مدعی اما چرا شیخ خاموش؟
اگر “گذشته چراغ راه آینده است”، بازخوانی پیشینهی یازده سال اخیر جنبش اصلاحطلبی ایران، آفتها و آسیبهای گریبانگیر آن خود برجستهترین دلایل را پیش رو مینهد. برخی گمان دارند که “تندروی” و آتش زدن به خروار خاموش خواستههای مردمی سرنوشت اصلاحات را به این جا کشاند، اما پیش از چیز دیگری، این دوستان باید پاسخ دهند که دقیقن کدام تندروی؟ آن چه که در هشت سال دولت “محمد خاتمی” رخ داد، گام به گام پس رفتن نوگرایان و پیش آمدن سنتخواهان بود. مقیاس کمی آن را میتوان در این دو ماجرا یافت؛ دولتی که در سال 77 “فتنهی قتلهای زنجیرهای” را رسوا کرد، 5 سال بعدتر با تمام فشارهای داخلی و خارجی و بهرهگیری از تمام اهرمهایش باز هم در روشن ساختن فرجام یک خبرنگار کشته شده در زندان ناکام ماند!
همچنان که میتوان دهها قیاس و نمونهی روشن دیگر در کندرویها و پس رفتن اصلاحطلبان برشمرد، بد نیست آنها که تندرویها! را سبب سیهروزی اصلاحات میدانند، برای پندآموزی هم که شده، نمونهای بیاورند. شاید اشاره به دوران طلایی مطبوعات ایران کنند، اما آیا خندهدار نیست که شکست یک جنبش با این همه سر و بدن و تشکل را در چند صفحه روزنامه چکیده کنیم؟ تندوری در نظر ایشان البته شاید کوشش برای اصلاح قانون مطبوعات در آغاز به کار مجلس ششم باشد، اما آن چه رخ داد آیا چیزی جز یک پسروی دیگر و روی برگرداندن از پیمان خود با مردم بود؟ گویند؛ “نباید در آن زمان مطرح میشد” اما پاسخ مناسب به دندان تیز سانسور چه میتوانست باشد؟ مگر مجلس پنجم در نهایت گستاخی و در اقدامی سخیف در آخرین روزهای عمر خود، طرح خام و شتاب زدهی قانون مطبوعات را به سود بستن فضا دگرگون نکرد و اقدام مجلس ششم نه کنش که واکنشی در جهت بازگرداندن یک قانون آزاد و درست و کارشناسی نبود؟ چه کسی تندروی کرد؛ مخالفان اصلاحات یا اصلاحطلبان؟
این بازخوانیها، میتواند نشان دهد که آن چه موج اصلاحطلبی در ایران را در نهایت به احمدینژاد رساند، چیزی جز فقدان دلیری در پیمان، پس رفتن مداوم و گام برداشتن لاکپشتگونهی اصلاحات نبود و این پیامد رفتار سرانی است که امروز نیز یا سودای دوبارهی به دست گرفتن پرچم را در سر میپرورانند و یا دیگران میخواهند آنها را با این سودا فریفته کنند. چنین سرهایی اما دیگر نمیتوانند بر این بدنه حکم رانند. اگر اصلاحات را جنبشی سیال بدانیم، هر جنبشی در مسیر خود حتا در زمان فترت نیز بزرگتر و بزرگتر میشود. شعارها و خواستههای ده سال پیش برای ده سال پیشتر است و اگر در خرداد 76 ما رییسجمهوری میخواستیم که از آزادی و دموکراسی تنها سخن گوید، امروز رییسجمهوری میخواهیم که جسارت دفاع از آزادی و دموکراسی را هم داشته باشد، اگر لازم شد هزینهاش را هم بدهد تا آن قدر که از زندان نیز نهراسد.
محمد خاتمی مرد بزرگی است و کمی دوست داشتنی اما مرد آرزوهای ده سال پیش من است، نه کسی که امروز تمام آرمانها و ایدههایم را در او بجویم. پس از یازده سال تجربه کردن، اینک کودک اصلاحات باید به جایی رسیده باشد که “مرد تازهای” نیز برای شعارها و آرمانهای نوجوانی خود بیابد و این نوجوان بیشک از مشتهای پی در پی این سالها آن قدر آبدیده شده که میتواند بر چیزهایی که میخواهد، پای فشارد. عبدالله نوری اگر یگانه کسی نباشد که “میتواند”، یکی از نادر گزینههای پیشروست. او همان سری است که بر بدنهی امروز اصلاحات جور درمیآید و همخوانی چشمگیری با آرمانهای بهروزشدهی اصلاحات دارد. پیشینهاش گواهیست بر این که پای ایدههایش میایستد و هزینه میدهد تا آن جا که میز گرانقیمت وزارت را به کف سرد زندان اوین بفروشد. عبدالله نوری آدم پس رفتن نیست.
همه البته نیک میدانیم که آمدن او و به سلامت گذشتن از خوان جهنمی شورای نگهبان چه قدر دشوار است. اصلاحطلبان اما همهی این سالها، هر بار ابتدا به همین “دروازههای کنترل” اندیشیدهاند و سپس از ترس همین فیلترها، با ارادهی آنها تصمیم گرفتهاند. شاید وقتش رسیده که یک بار هم کار خودمان را کنیم بیآنکه از چشم و شاخ رقیب بهراسیم. من و دوستانی که پنجشنبه سربالایی دربند را میرویم تا شیخ را به این کارزار فرا خوانیم، آن قدر برای آمدنش دلیل داریم که از هم اینک در اندیشه ردصلاحیت شورای نگهبان و تحریم پسین انتخابات نباشیم. آنها که چنین میگویند و مینویسند، میدانند که نوری بیش از هر کس دیگری، بدنهی اصلاحات را همراه خود دارد و از برای همین کوششی بیهوده میکنند تا آدرس اشتباهی دهند. ما آدرس را از بر هستیم، امیدوارم که اصلاحطلبان نیز راه دربند در پیش گیرند.