چرا شیخ دربند را فرا می خوانیم؟

ساسان آقایی
ساسان آقایی

روز پنج‌شنبه، خورشید هنوز به نیمه‌ی راه روز نرسیده، هم‌راه و هم‌گام با گروهی از دوستان و روزنامه‌نگارانی ‏که در این سال‌ها با همه‌ی ناملایمت‌ها هم‌چنان بر سَبیل سیاست‌ورزی می‌گردند، سربالایی نفس‌گیر دربند را پیاده ‏می‌رویم. ‏

ما دربند را بالا می‌رویم تا” شیخ” را فرا خوانیم به کارزاری که نابرابر است و جان‌فرسا، پر از ابهام و ناروشن. ‏ما می‌رویم تا “عبدالله نوری”، شیخ خاموش دربند را فرا خوانیم به “آمدن”، به این که کنجی آرام خویش را رها ‏کند و هیاهوی ناجوامرادانه‌ی بیرون را به جان بخرد. بی‌شک دلیلی دارد چه، دیگرانی هستند که سر نیامدن‌شان ‏دعواست و دیگری هم هست که آمدن و نیامدنش هر دو جنجالی در پی دارد. در میان این همه مدعی اما چرا شیخ ‏خاموش؟ ‏

اگر “گذشته چراغ راه آینده است”، بازخوانی پیشینه‌ی یازده سال اخیر جنبش اصلاح‌طلبی ایران، آفت‌ها و ‏آسیب‌های گریبان‌گیر آن خود برجسته‌ترین دلایل را پیش رو می‌نهد. برخی گمان دارند که “تندروی” و آتش زدن ‏به خروار خاموش خواسته‌های مردمی سرنوشت اصلاحات را به این جا کشاند، اما پیش از چیز دیگری، این ‏دوستان باید پاسخ دهند که دقیقن کدام تندروی؟ آن چه که در هشت سال دولت “محمد خاتمی” رخ داد، گام به گام ‏پس رفتن نوگرایان و پیش آمدن سنت‌خواهان بود. مقیاس کمی آن را می‌توان در این دو ماجرا یافت؛ دولتی که در ‏سال 77 “فتنه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای” را رسوا کرد، 5 سال بعدتر با تمام فشارهای داخلی و خارجی و بهره‌گیری از ‏تمام اهرم‌هایش باز هم در روشن ساختن فرجام یک خبرنگار کشته شده در زندان ناکام ماند!‏

هم‌چنان که می‌توان ده‌ها قیاس و نمونه‌ی روشن دیگر در کندروی‌ها و پس رفتن اصلاح‌طلبان برشمرد، بد نیست ‏آن‌ها که تندروی‌ها! را سبب سیه‌روزی اصلاحات می‌دانند، برای پندآموزی هم که شده، نمونه‌ای بیاورند. شاید ‏اشاره به دوران طلایی مطبوعات ایران کنند، اما آیا خنده‌دار نیست که شکست یک جنبش با این همه سر و بدن و ‏تشکل را در چند صفحه روزنامه چکیده کنیم؟ تندوری در نظر ایشان البته شاید کوشش برای اصلاح قانون ‏مطبوعات در آغاز به کار مجلس ششم باشد، اما آن چه رخ داد آیا چیزی جز یک پس‌روی دیگر و روی ‏برگرداندن از پیمان خود با مردم بود؟ گویند؛ “نباید در آن زمان مطرح می‌شد” اما پاسخ مناسب به دندان تیز ‏سانسور چه می‌توانست باشد؟ مگر مجلس پنجم در نهایت گستاخی و در اقدامی سخیف در آخرین روزهای عمر ‏خود، طرح خام و شتاب زده‌ی قانون مطبوعات را به سود بستن فضا دگرگون نکرد و اقدام مجلس ششم نه کنش که ‏واکنشی در جهت بازگرداندن یک قانون آزاد و درست و کارشناسی نبود؟ چه کسی تندروی کرد؛ مخالفان ‏اصلاحات یا اصلاح‌طلبان؟ ‏

این بازخوانی‌ها، می‌تواند نشان دهد که آن چه موج اصلاح‌طلبی در ایران را در نهایت به احمدی‌نژاد رساند، ‏چیزی جز فقدان دلیری در پیمان، پس رفتن مداوم و گام برداشتن لاک‌پشت‌گونه‌ی اصلاحات نبود و این پیامد رفتار ‏سرانی است که امروز نیز یا سودای دوباره‌ی به دست گرفتن پرچم را در سر می‌پرورانند و یا دیگران می‌خواهند ‏آن‌ها را با این سودا فریفته کنند. چنین سرهایی اما دیگر نمی‌توانند بر این بدنه حکم رانند. اگر اصلاحات را جنبشی ‏سیال بدانیم، هر جنبشی در مسیر خود حتا در زمان فترت نیز بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود. شعارها و خواسته‌های ‏ده سال پیش برای ده سال پیش‌تر است و اگر در خرداد 76 ما رییس‌جمهوری می‌خواستیم که از آزادی و ‏دموکراسی تنها سخن گوید، امروز رییس‌جمهوری می‌خواهیم که جسارت دفاع از آزادی و دموکراسی را هم داشته ‏باشد، اگر لازم شد هزینه‌اش را هم بدهد تا آن قدر که از زندان نیز نهراسد.‏

محمد خاتمی مرد بزرگی است و کمی دوست داشتنی اما مرد آرزوهای ده سال پیش من است، نه کسی که امروز ‏تمام آرمان‌ها و ایده‌هایم را در او بجویم. پس از یازده سال تجربه کردن، اینک کودک اصلاحات باید به جایی ‏رسیده باشد که “مرد تازه‌ای” نیز برای شعارها و آرمان‌های نوجوانی خود بیابد و این نوجوان بی‌شک از ‏مشت‌های پی در پی این سال‌ها آن قدر آب‌دیده شده که می‌تواند بر چیزهایی که می‌خواهد، پای فشارد. عبدالله نوری ‏اگر یگانه کسی نباشد که “می‌تواند”، یکی از نادر گزینه‌های پیش‌روست. او همان سری است که بر بدنه‌ی امروز ‏اصلاحات جور درمی‌آید و هم‌خوانی چشم‌گیری با آرمان‌های به‌روزشده‌ی اصلاحات دارد. پیشینه‌اش گواهیست بر ‏این که پای ایده‌هایش می‌ایستد و هزینه می‌دهد تا آن جا که میز گران‌قیمت وزارت را به کف سرد زندان اوین ‏بفروشد. عبدالله نوری آدم پس رفتن نیست.‏

همه البته نیک می‌دانیم که آمدن او و به سلامت گذشتن از خوان جهنمی شورای نگهبان چه قدر دشوار است. ‏اصلاح‌طلبان اما همه‌ی این سال‌ها، هر بار ابتدا به همین “دروازه‌های کنترل” اندیشیده‌اند و سپس از ترس همین ‏فیلترها، با اراده‌ی آن‌ها تصمیم گرفته‌اند. شاید وقتش رسیده که یک بار هم کار خودمان را کنیم بی‌آن‌که از چشم و ‏شاخ رقیب بهراسیم. من و دوستانی که پنج‌شنبه سربالایی دربند را می‌رویم تا شیخ را به این کارزار فرا خوانیم، آن ‏قدر برای آمدنش دلیل داریم که از هم اینک در اندیشه ردصلاحیت شورای نگهبان و تحریم پسین انتخابات نباشیم. ‏آن‌ها که چنین می‌گویند و می‌نویسند، می‌دانند که نوری بیش از هر کس دیگری، بدنه‌ی اصلاحات را همراه خود ‏دارد و از برای همین کوششی بیهوده می‌کنند تا آدرس اشتباهی دهند. ما آدرس را از بر هستیم، امیدوارم که ‏اصلاح‌طلبان نیز راه دربند در پیش گیرند. ‏