حسنین هیکل وطنی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من نمی دانم حسین شریعتمداری چرا فکر می کند که یک سیاستمدار مهم و قابل اعتناست؟ نمی گویم موثر نیست، قطعا او سخنگوی محافظه کاران تندروی ایران است، ولی سیاستمداری که در حوزه عمومی فعالیت می کند باید توان مجادله داشته باشد، روی افکار عمومی اثر داشته باشد، توانایی پیش بینی داشته باشد و بتواند با ایجاد فضا به جناح سیاسی اش کمک کند. حسین شریعتمداری در دوره هاشمی مخالف او بود، روزنامه ای با 300 هزار تیراژ را که تماما با کاغذ و یارانه دولتی اداره می شد تحویل گرفت و بتدریج بزرگترین نهاد مطبوعاتی کشور را به بدنام ترین روزنامه تبدیل کرد و الآن به زحمت تیراژش به بیست و سی هزار می رسد. در دوره خاتمی علیه او می نوشت و حاصلش این شد که هر که را بدنام کرد، طرف به موفقیت رسید. در دوره احمدی نژاد فقط مانده بود بمب به خودش ببندد و برای ماندن احمدی نژاد عملیات انتحاری کند. بیست سال شعارش این بود که اگر مردم لذت دولت اصولگرا را بچشند ایران گلستان می شود. این هم دولت اصولگرا، هشت سال آمد و تنها چیزی که برای تولید گلستان عرضه کرد کود بود. از دولت احمدی نژاد و همه اشتباهاتش حمایت کرد و آخرش هم با او دشمن شد. در انتخابات 92 پیش بینی کرد که خاتمی می آید و رای نمی آورد، خاتمی نیامد. پیش بینی کرد چون هاشمی می داند تائید صلاحیت می شود ولی رای نمی آورد، نمی آید، ولی هاشمی آمد، معلوم شد براحتی سی میلیون رای می آورد و رد صلاحیت هم شد. از همان اول شمشیر را از رو برای روحانی بست و گفت او نامزد فتنه گران است؛ مردم هم با استناد به حرف شریعتمداری به روحانی رای دادند، پیش بینی کرد روحانی رای نمی آورد، و روحانی رای آورد. بعد اعلام کرد روحانی از همان اول نامزد اصولگرایان بوده و پیروزی روحانی پیروزی اصلاح طلبان نیست. حالا هم که هر روز دارد شاخ و شانه می کشد. هوا برش داشته یک جوری درباره ملاقاتش با مرحوم ابوترابی نوشته انگار نلسون ماندلا می خواسته با مهاتما گاندی مشورت کند. بعد هم قرم قرم کرده که مجلس به بعضی وزرا رای ندهد، مثالش را هم درباره زنگنه نامزد وزارت نفت زده. تمام استدلالش هم این است که زنگنه قرارداد کرسنت را زیر قیمت واگذار کرده. رفیقش آقای دکتر کردان متوفی و صاحب مدرک تقلبی فهمید، این رحیمی رفیق دیگر شریعتمداری هم فهمید که قرارداد کرسنت چه خدمتی است به کشور و درآمدهایش اما داداش حسین نمی فهمد. یکی باید گوشش را بکشد بگوید مردک مگر از قطر چقدر گرفته ای که حاضری گاز منطقه مشترک برود برای امیر شکم گنده قطر با زن کمر باریکش، اما این نابغه نفهمیده و بعد هم فکر نمی کند کسی که کارشناس است و هشت سال یک وزارت خانه ای را مانند دسته گل اداره کرده لابد از تو و کریم گلابی و رضا سگ دست بهتر می فهمد تازه ایشان که این قدر نگران به هدر رفتن درآمدهاست چرا نمی گوید  به گفته مسوولان نفتی کشور دولت دهم و نهم 700 میلیارد دلار به صنعت نفت کشور آسیب زده، انگار شازده پسر در تمام این هشت سال وجود خارجی نداشته و انگار نمی فهمد که 700 میلیارد دلار یعنی چه. البته داستان وزارت نفت بهانه است. اگر زم نامزد ارشاد شده بود به او گیر می داد، اگر عارف معاون اول شده بود به او گیر می داد. مشکل شریعتمداری یک جای دیگر است. برادر من! مردم می دانند دولت اصولگرا یعنی چه، اگر تا هشت سال قبل نمی دانستند، حالا دیگر اره تصمیمات مافوق کشور به ماتحت ملت رفته و تازه دارند از شکرگذاری خروج شی مذکور خلاص می شوند. حسین آقا! مردم به چه زبانی باید بگویند  از شما بدشان می آید و شما هم دیگر پیر شدی و حتی اصولگرایان هم برایت تره خرد نمی کنند، بی خیال شو. برو مشهد مدتی معتکف شو، آخر عمری شاید شبها توانستی بدون عذاب وجدان بخوابی.

تحریف در تحریف در تحریف

روزنامه کیهان نوشته گنجی را در مورد حصر موسوی و کروبی از رادیو فردا نقل کرده بود. وقتی مطلب کیهان را می خوانی انگار اکبر گنجی تبدیل شده به حسن عباسی و نظرش این است که در انتخابات 88 تقلبی در کار نبوده و موسوی و کروبی باید عذرخواهی کنند و رهبر معظم انقلاب از بیخ حق دارد. اصل مطلب را می خوانی می بینی هر چه که گنجی از وزارت اطلاعات و محافظه کاران نقل کرده، شریعتمداری به عنوان نظر گنجی نوشته. لامروت فکر هم نمی کند که ممکن است کسی برود و اصل حرف گنجی را بخواند. اصولا کا گ ب یک بخش داشت که اسمش “ اداره کل اشاعه دروغ ” بود. شوخی نمی کنم ها! اصلا. اسمش دقیقا همین بود. کار این اداره این بود که یک دروغ را به وسیله عوامل خودشان منتشر می کردند و مثلا بعد از انتشار مطلب در روزنامه ای کمونیستی در فرانسه، تمام روزنامه های کمونیست مهم دنیا آن را نقل می کردند. هفته بعد معلوم می شد خبر دروغ است، روزنامه اولی عذرخواهی می کرد، ولی دیگر فایده ای نداشت. ده میلیون نفر دروغ را خوانده بودند و ده هزار نفر تکذیب آن را. اما نمی فهمد که الان دوران اینترنت است و با یک کلیک اصلش می آید و بی ابروتر می شود. شده مثل تحریف حرف های روحانی درباره اسرائیل. روزنامه های داخلی اصولگرا جمله روحانی را تحریف می کنند، بعد بی بی سی و روزنامه های معتبر غربی خبر درست را می نویسند. یک تعداد شارلاتان، البته منظورم فقط ایشان که شما به فکرش افتادید نیست، دروغ هایی درباره روحانی و مدرک تحصیلی و نظرش درباره اسرائیل را می نویسند و یک تعداد مشنگ هم آن را هی تکرار می کنند. بروید بالاترین را ببینید، در فاصله کمتر از 24 ساعت از روی کار آمدن روحانی 19 مطلب در سه صفحه اول لینک های داغ بالاترین درباره روحانی منتشر شده بود، از این 19 لینک سه لینک موافق روحانی و 16 لینک مخالف روحانی بود. جالب اینکه طرف چون حدس می زد روحانی دست خامنه ای را ببوسد، تیترش را آماده کرده بود که مثلا « با رای مردم به دستبوس دیکتاتور» بعد که طرف دیده که روحانی دست خامنه ای را برخلاف احمدی نژاد نبوسید، نوشته: « رئیس جمهور مردم بر شانه ضحاک بوسه زد».

به معیشت مردم توجه کنید

در فاصله 12 ساعت بعد از آغاز ریاست جمهوری روحانی آقای صادق آملی لاریجانی به روحانی گفت: « آقای روحانی بهتر است به معیشت مردم توجه کند.» البته روحانی حتما باید این کار را بکند، اصلا انتخاب شده که همین کار را بکند، ولی بقول یکی از مسوولان رژیم قبلی که بعد از یکی ازانقلابها زندانی شده بود، یکی از انقلابیون از او پرسید: « مشکلی نداری؟» گفت: « نه، فقط این زندان خیلی کوچک است.» طرف گفته بود: « زندان را که خودتان درست کردید، می خواستید یک کم بزرگتر درست کنید.» حالا همین داستان است. آقای صادق لاریجانی حداقل سه سال بروبر به مسوولان اقتصادی کشور نگاه کرده بود که داشتند وضع اقتصادی کشور را نابود می کردند و به آنها حرف نزد. البته لاریجانی چه حق داشته باشد چه نداشته باشد، اصلا وظیفه روحانی قبل از هر چیز این است که به فکر معیشت مردم باشد. البته گفته که « من وقتی نامزد شدم فکر نمی کردم اوضاع اقتصادی اینقدر خراب باشد.» منتهی حالا دیگر کار از کار گذشته، فعلا روحانی رئیس جمهور است، چشمش کور دنده اش نرم، باید  اوضاع اقتصادی و خارجی و سیاسی و فرهنگی کشور را درست کند. البته فراموش نکنیم که آقای ناصر مکارم شیرازی هم فرموده که « رئیس جمهور جدید اخلاق را هم در کنار اقتصاد باید زنده کند.» از کلیه علما، فضلا، وکلا، زعما، عقلا و غیره درخواست می شود هر چیزی را که روحانی باید بعد از اقتصاد زنده کند، سریعا بگویند که زودتر دستورش را بدهیم. اوهوی حسن! زود باش اخلاق مردم رو درست کن، دو تا کوبیده هم برای میز بغلی ببر با گوجه فرنگی!

ای عوام! ای عوام! ای عوام!

اصلا امروز انگار روز کیهان است. این یکی مانده روی دلم، اگر نگویم خوابم نمی برد. این ستون طنز کیهان که به اسم « گفت و شنود» نامیده می شود و عنوان مطلب امروزش “ حقوق بشر” است، و براساس تحقیقات نویسنده اش خود شریعتمداری است، اصولا یک تکنیک دارد، یک نفر که معلوم است اصولگراست، یک چیزهایی را با لحن یک اصولگرا می گوید و یک نفر که خیلی اصولگراست به او جواب می دهد. معمولا در طنزهای دیالوگه این چنینی دو نفری که با هم گفت و شنود می کنند با هم باید اختلاف داشته باشند، وگرنه مغز خر نخوردند که با هم بحث می کنند، ولی چون در کیهان مغز خر خورده شده، این دو نفر انگار دارند یک متن سخنرانی را فقط بصورت دیالوگ می گویند. آخر کار هم همیشه نفر دومی یک متلک سیاسی یا گاهی فحش به اصلاح طلبان می دهد و بعد یک جوک بیمزه یک میلیون سال قبل را تعریف می کند و همه خخخخخخخخ باید بخندند. در حقیقت این طنز فرمش را صد سال قبل دهخدا و صابر و بقیه پیدا کردند، صابری و تقریبا همه طنزنویسان همان را بامزه می نوشتند. یعنی نویسنده کیهان هیچ کشف جدیدی نکرده، حتی جوکی را که تعریف می کند هم ساخته خودش نیست. مدتی است که از اصطلاح « ای عوام» مخصوص گل آقای مرحوم هم استفاده می کند. امروز که همین کار را کرده بود.

زیپ باز مانده و جریان راست افراطی

این آقای حائری شیرازی امام جمعه شیراز گاهی تشبیهات بامزه ای می کند. خودش هم آدم بامزه ای است، معلوم نیست چه روزی اصولگراست، چه روزی تندرو، چه روزی مخالف دولت و چه روزی موافق دولت. دیروز گفته که « دوستی اصلاح طلب و اصولگرا پیروی از رهبری است.» بعد هم برای توضیح نتیجه دوستی اصلاح طلب و اصولگرا گفته است که «  وجود دو حزب در کشور مثل دندانه زیپ عمل می کند.» اصلا آدم نمی فهمد که این زیپ که مثلا می تواند زیپ شلوار باشد، در صورتی که اصلاح طلبان و اصولگرایان در پیروی از رهبر اختلاف داشته باشند و زیپ در اثر فاصله باز مانده باشد، جریان راست افراطی به دلیل تمایل رهبر یک دفعه از شکاف نظام بیرون می آید؟ یا مثلا اگر رهبری احساس کند به کسی می خواهد نزدیک شود یک دفعه زرپی زیپ باز می شود و کلا دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا مدتها شاهد حضور جریان راست افراطی در صحنه می مانند. و اصولا اگر این دو جریان به هم نزدیک شوند و زیپ مذکور بسته شود، بعد جامعه آیا دچار مشکل نخواهد شد. آدم نمی داند بالاخره زیپ را باز کند؟ ببندد؟ چه کند؟

تحلیف برگزار شد

مراسم تحلیف روحانی برگزار شد، برخلاف احمدی نژاد که در هر دو بار در آخرین فرصت وزرایش را معرفی کرد. روحانی فهرست وزیران را بعد از اخذ رضایت از ولی آنها، خودشان، مهمانی خانه هاشمی و خاتمی، معرفی وزرا در فیس بوک و توئیتر و لایک خوردن و فالو شدن آنها و بعد از اینکه هفتصد و چهل بار همه چیز را با همه چک کرد،  دو هفته قبل از موعد به مجلس داد. در این فهرست سه وزیر اصولگرا توی چشم می زنند. آدم می خواهد بگوید چرا وزیر اصولگرا گذاشتی، یادش می آید که طرف از همان اول گفته بود من کابینه فراجناحی می آورم. من که اصولا با کابینه حزبی مخالفم. ایران ساختار حزب ندارد و تا وقتی ساختار حزبی وجود ندارد، وقتی کابینه ای حزبی باشد، نیروهای بیرون کابینه احساس می کنند که از قدرت بیرون افتاده اند و هر گاه نیرویی احساس کند در قدرت حضور ندارد به عنوان گروه فشار عمل می کند. و همین می شود که کشور همیشه در بی ثباتی می ماند. یک کابینه با یک اتوبوس می آید و با یک اتوبوس می رود. راه حل این بحران هم دو چیز است، یا باید حزبی بودن بطور عملی رخ بدهد، یعنی دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا بتوانند همه نیروهای اجتماعی خودشان را پوشش بدهند و از قدرت قانونی برخوردار شوند، یا اینکه دپلیتیزم یا سیاست زدایی از بدنه اجرایی رخ بدهد. یعنی رئیس جمهور جدید فقط تا حد وزیر و یک معاون حق داشته باشد در وزارتخانه ها دخالت کند و اغلب معاونین وزرا بر اثر رسیدن به یک رتبه اداری و پس از حداقل بیست سال کار در وزارتخانه معاون شوند و کسی به راحتی حق تغییر گسترده نداشته باشد.