تمام هفته دوم آذر، جهان از ترور ومرگ و قتل در جمهوری اسلامی می گوید. در عناوین روزنامه های کوچک وبزرگ دنیا، خون نام ایران را می پوشاند. گفتی، از خزر که ثروتش بر باد رفته تا خلیج فارس که نفتش را می برند و نام ایرانی اش را دیگر می کنند؛ توفان مرگ می وزد.
مگر می شودجامه بی طرفی بپوشی و پشت تصویر رسانه ای مرگ شهلا را “خونسرد” روایت کنی؟ این خون میهن من است که می ریزد. من طرف دارم. گریه شهلا، بغض در گلو مانده زنان سرزمین من است. من در برابر سرنوشت میهنم بی طرف نیستم. می خواهم صد سال سیاه روزنامه نویس بسته بندی شده در “معیارهای” این و آن ”بنگاه” ها نباشم.
مرگ دردناک شهلا، هفته ای رابه پایان می برد و “آقای” محمد جواد لاریجانی با همان خونسردی روایتگر تلویزیونی و “فوتبالیست سابق” ناصر محمد خانی، تازه ترین جنایت “ نظام” را چنین تصویر می کند: “قوانین ما مسلح به حقوق بشر است، قصاص حق خصوصی است.” و راست می گوید. جنابت و ترور و خون به تمامی از همین قوانین می جوشد که حکم بیابان نشینان را به فرمان روز جهانی مبدل می کند که سالهاست به اعدام نه گفته است.
هفته ای چنین مخوف، اخبارهولناک دیگری هم دارد. مجریان آن “قوانین” بدوی، نه شهلا که ایران را هم بسوی نابودی تمام می برند.
دولت نیجریه از بازداشت عضو سپاه پاسداران به اتهام دست داشتن در قاچاق اسلحه درآفریقا خبر می دهد؛و تنها یک روز پس از انتشار تازهترین گزارش مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی آخرین گزارش خود درباره فعالیتهای هستهای ایران را به طور غیررسمی در اختیار ۳۵ عضو شورای حکام قرار داده است. در این گزارش آمده: “ایران برای اینکه به آژانس اجازه دهد تا تایید کند تمام مواد هستهیی در ایران در فعالیتهای صلحآمیز به کار گرفته میشود، همکاری لازم را ارائه نکرده است.”
بلافاصله بعد ازانتشار این گزارش، یان کیمون، دبیر کل سازمان ملل متحد، با اشاره به گفت و گوهایش با مقامهای ایرانی تاکید می کند: “این وظیفه جمهوری اسلامی است که صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود را ثابت کند.”
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان به صراحت می گوید: “جهان اجازه نخواهد داد که ایران به جنگافزارهای هستهای دست یابد.”
کسی نمی داند انتشارهمزمان اسناد “ویکی لیکس” با این رویدادها اتفاقی است یا نه. نیویورک تایمز، در شماره دوشنبه خود در یک اقدام بی سابقه، 8 صفحه را اختصاص به این اسناد می دهد. اغلب خبرگزاری های مهم جهان، نوع نگاه نیویورک تایمز به این اسناد را دنبال می کنند:تمرکزروی فعالیت های اتمی و نظامی جمهوری اسلامی و اصرار عربستان و شمار دیگری از کشورهای عربی برای حمله به ایران.
روزنامه های اروپا و به ویژه لوموند چاپ فرانسه، از لابلای چند صد برگ سندمنتشره توسط ویکی لیکس، سندهائی را بیرون می کشند که نشریات و خبرگزاری های امریکا به آن توجه نکرده اند. از جمله سندی درباره بیماری سرطان پیشرفته خون رهبر جمهوری اسلامی است و شرح تلاش های شتابزده یکسال و نیم اخیر او برای قلع و قمع همه منتقدان و رقبای جانشینی مجتبی خامنه ای. اشغال پست های مهم فرماندهی سپاه و ارگان های امنیتی توسط همدوره ای ها و دوستان محفلی مجتبی خامنه ای نیز دلیل شتاب علی خامنه ای برای تعیین جانشین تفسیر شده است.
سند مهم دیگری که مورد توجه لوموند قرار گرفته، گزارش ارسالی از تهران به مرکز امریکائی ها به عشق آباد در جمهوری ترکمنستان است. بموجب این سند که زمان مخابره آن همزمان است با ساعات اعلام نتیجه کودتائی انتخابات 22 خرداد، میرحسین موسوی با 26 میلیون رای برنده انتخابات بوده است. نفر دوم کروبی با نزدیک به 10 میلیون و سپس احمدی نژاد با نزدیک به 5 میلیون رای قرار داشته اند.
این سند، تقریبا مشابه همان اطلاعیه ایست که شب اعلام نتایج کودتائی انتخابات از سوی یکی از کارمندان وزارت کشور مامور در اتاق شمارش کامپیوتری آراء منتشر شده بود. این فرد یک هفته پس از این اقدام، در یک حادثه رانندگی در جاده کرج کشته شد.
واشنگتن پست جمع بندی وزارت خارجه آمریکا را به نقل از اسناد انتشار می دهد: “بحران اخیر ایران یک «سیاه چاله سیاسی»است که سایر مسائل داخلی و خارجی را می بلعد و تا زمانی که ثبات درونی در طبقه حاکم ایران حاصل نشود، پیشرفت در زمینه موضوع های مهم میان آمریکا و جمهوری اسلامی «حتی دشوارتر از معمول» خواهد شد.”
هیلاری کلینتون، در باره این اسناد سخنانی می گوید که سخت هشدار دهنده و خواندنی است، آنهم در روزهائی که فاصله زیادی تا مذاکرات جدید باجمهوری اسلامی بر سر مساله اتمی، نمانده است: “این اسناد، «گفتوگوها و مذاکراتی» را افشا کرده است که هدف آن تضمین امنیت جهانی و رونق اقتصادی است. همه آن به اصطلاح گزارشهای دیپلماتیک که منتشر شده، تاییدکننده این واقعیت است که ایران تهدید بسیار جدیای در نگاه همسایگانش و نگرانی جدیای برای فراسوی منطقه است. به خاطر چنین نگرانی گستردهای بود که آمریکا توانست پشتیبانی بینالمللی برای تصویب قطعنامه چهارم تحریمی علیه ایران را به دست آورد. هر کسی که این گزارشها را میخواند به این نتیجه میرسد که این نگرانی درباره ایران، «موجه» و «فراگیر» است.”
“طالبان شیعه” با توطئه خواندن این اسناد و نسبت دادنش به دشمن، سر خود را یک متر بیشتر زیر برف فرو می کنند. شایدحتی صدای انفجاری را که دو دانشمنداتمی دیگر ایران راهدف گرفته است، نمی شنوند. معلوم نیست الشرق الاوسط چه خبری دارد که بار دیگر از “بازی اسرائیل با ایران، برای تکرار سناریوی عراق” می گوید؟
رضا تقی زاده ـ تحلیگر سیاسی- با مفسرینی هم رای است که خطر جنگ را محتملتر از همیشه می بینند: “باانتشار اسناد تازه ادامه پردهپوشی در مورد مواضع کشورهایی مانند امارات، بحرین و عربستان سعودی در قبال «ضرورت حمله نظامی علیه ایران» ممکن نیست. اینک حتی برای مردم عادی نیز آشکار شده که اظهارات دو ماه قبل یوسف العتیبه سفیر امارات در واشنگتن دایر بر ضرورت مبادرت به جنگ علیه ایران، نظر مشترک تمامی رهبران کشورهای عربی، به جز سوریه و لبنان، از منامه تا ریاض و از امان تا قاهره بوده است. در درون حاکمیت عربستان نه تنها پادشاه کنونی که پادشاه و ولیعهد آینده نیز نسبت به حمایت از گزینه نظامی علیه ایران همنظرند. این گزینه را هیات حاکمه عربستان از ۲۰۰۵ تاکنون در هر فرصتی با رهبران کاخ سفید در میان نهاده است. اسناد تازه آشکار ساخت که تمایل رهبران کشورهای عربی برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران، به هیچ وجه کمتر از تمایل خفته اسرائیل در این زمینه نیست.از این لحاظ چنانچه اسرائیل مدعی شود که ادامه« سیاستهای کجدار و مریز دولت اوباما در قبال تهران»با شرایط حفظ امنیت ملی آن کشور سازگار نیست، و در نتیجه حمله نظامی به ایران در دستور کار مستقیم دولت قرار گیرد، عربستان سعودی نه تنها مسیر هواپیماها و موشکهای اسرائیلی را مسدود نخواهد کرد که شاید با در اختیار قرار دادن پایگاههای هوایی شمال کشور، به انجام اقدامات نظامی اسرائیل مستقیماً بپیوندد. بدون تردید طی کردن مسیر دو هزار و ۲۲۵ کیلومتری خاک اسرائیل تا مناطق مرکزی ایران بدون استفاده از کریدور هوایی عربستان سعودی امکانپذیر نیست و همراهی سعودیها با اسرائیل در تدارک یک حمله نظامی علیه ایران تنها از راه تغییر سیستم پدافند هوایی سعودیها و قبول هواپیماهای اسرائیلی به عنوان «خودی» میسر خواهد بود.”
تمام هفته چنان تحت تاثیر این حوادث است که اخبار دیگر، بیرنگ می نماید. از سفر سعد حریری به تهران ـ که سبب تفاسیر گوناگون می شود- گرفته تا قرار گرفتن 10 شرکت خارجی در اروپا و آسیا به دلیل ارتباط آنها با طرفهای ایرانی در فهرست سیاه وزارت خارجه آمریکا، و حتی تلاش برای ربودن هواپیمای ایرانایر.
واردات یک میلیون دلار لاستیک چینی به بازار ایران که خبرش این هفته منتشر می شود، ظاهرا کلکسیون اجناس چینی را درایران را کامل می کند.
عبداله شهبازی، محقق تاریخ معاصر ایران، از واردات پرده بکارت یک بار مصرف از چین پرده بر می دارد و می نویسد: “در این دوره پنج ساله بیش از چهار صد میلیارد دلار درآمد نفت و گاز نصیب ایران شد که در طول تاریخ ایران، از زمان انعقاد قرارداد دارسی در دوره مظفرالدین شاه (1901 میلادی) تا آغاز دولت آقای احمدینژاد، بیسابقه بوده است. و در همین دوره شاهد واردات عظیم بودهایم و حتی واردات اقلامی عجیب و غریب مانند گردو و گوسفند از چین و بز از گرجستان و ارمنستان و، با عرض پوزش، واردات پرده بکارت یک بار مصرف از چین و نیز گسترش بیسابقه و مشکوک انواع مواد مخدر نوظهور و مرگبار و جایگزینی آن با مواد مخدر سنتی همچون تریاک.”
اوکه بدلیل همین افشاگریها و به بهانه دیگری دراخرین ساعات چهارشنبه دستگیر می شود، در آخرین نوشته هایش سیمای کاملی از غارت کشور توسط عمال ریز و درشت “طالبان شیعی” بدست می دهد: “در بسیاری از استانهای کشور کانونهای مافیایی با فراغبال، بدون نظارت کافی، به چپاول ادامه میدهند و میکوشند، حتی با بهرهبرداری از تعارضات سیاسی جاری، جیب خود را به سرعت پر کنند. توجه کنید به گزارش سازمان بازرسی کل کشور درباره رشد مفاسد در پنج سال اخیر که بیسابقه است، به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و هزینه کردنهای بدون نظارت و واردات بیرویه و شگفتانگیز.”
ابولفضل قدیانی در لایحه دفاعیه خود نگاه کوتاهی به پشت پرده این غارت بی سابقه می اندازد: “بنده مدعیام نیروهای امنیتی و نظامی که علیه کسانی مثل من کیفرخواست صادر میکنند، خود کسانی هستند که وضعیت ایران را به این حال و روز اسفناک کشاندهاند. حال اینان برای اینکه این سیاهکاری در پس پرده، نهان بماند خدومترین خادمان این مرز و بوم را به به کنج زندانها فرستادهاند و یا اینکه در سختترین فشارهای ممکن قرار دادهاند، تا دیگر کسی دم برنیاورد.”
و زهرا رهنورد، زنانی را می بیند نشسته بر “کشتی نظام” : “دخترانی که در آرزوی سعادت ملت و تحقق آزادی، دخمه های سیاه زندان را بر رخت سپید عروسی و شادیها و هلهله ها و چراغانی ها ترجیح داده اند، از یار و محبوبشان دور مانده اند. مادرانی در فراق فرزندانشان که اینک تنها درخیال، کودکان خردسالشان را به آغوش می کشند. در همان حال هم بچه های بی پناه اشک ریزان و ضجه زنان درپی دامان پرمهر مادر این سو و آن سو سرگردانند. زنانی که فقدانشان، اسارتشان به خاموش شدن روشنایی کاشانه شان منجر شده و همسران رشیدشان بی صبرانه انتظار دیدنشان را دارند و دلهاشان نگران پاکی و معصومیتی است که به اسارت بازجویان در آمده است. بسیاری از آنها را، با انواع قرص ها و مخدرها و داروهای روانگردان به اعترافاتی پوچ و غیرواقع وادار کرده اند و ره اورد این همه رفتار خارج از قوانین انسانی و اخلاقی انواع بیماریها مانند فلج شدن و… بوده است.”
و شهلا یکی ازاین زنان است که فریادش با بادهای پائیزی در می آمیزد. او تنها یکی از قربانیان “نظام قاتل” است که اولیای دم را بر اساس دیدگاهی بیابانی به قاتلان بی ترحمی تبدیل می کندکه در صبحگاهی پائیزی زنی را که هشت سال تمام مرده و زنده شده برای هزارمین بار به قتل می رسانند.
پائیز خواهد رفت. “کشتی نظام” که ناخدای استبداد می راندش، دیر یا زود خود را در برابر خدای ازادی خواهد دید که هزاران زن در رکابش می جنگند و شهلا جاهد تازه ترین قربانی “نظام قاتل” فقط یکی از آنهاست…