امسال ۳۴ سال از شکل گیری شورای انقلاب میگذرد ولی هنوز ابعاد و زوایای گوناگون این رویداد و چگونگی شکل گیری آن مشخص نیست. روایات مختلف و بعضا متضاد اعضاء این شورا بر ابهامات افزوده است.
کالبد شکافی نحوه تولد و روند فعالیت این شورا از ابتدا تا پایان نقشی مهم در آسیبشناسی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و ناکامی ان دارد. بررسی گفتهها و رصد کردن حوادث نشان میدهد برنامه مشخص و روشنی برای تشکیل این شورا از پیش وجود نداشته است و فعالیتهای این شورا و ترکیب آن بر مبنای طرح از پیش تعیین شدهای پیش نرفته است. عملکرد شورا بیشتر متاثر از تعامل و رقابت نیروهای روحانی و روشنفکر و ملی – مذهبی نزدیک به آیت الله خمینی در پیش از انقلاب و تاثیر متقابل آنها بر تصمیمات آیت الله خمینی بود. همچنین پیشنهاد و نظرات متعدد گروهها و افراد به آیت الله خمینی و رایزنیها و فشارهای آنها نیز بیتاثیر نبوده است
در اصل دوگانگی موجود در این ترکیب نطفه دوگانگی موجود در قانون اساسی و رویارویی خونین و خشونت بار جناح خط امام و جریان موسوم به لیبرال در سالهای ۱۳۶۰-۱۳۵۸ بود. بنا به شواهد در دسترس آیت الله خمینی ابتدا چندان نظر مساعدی نسبت به تشکیل شورا و اساسا کار تشکیلاتی نداشته است. این موضوع به نوعی بر وی تحمیل میشود.
برداشت اولیه او از شورای انقلاب جمع مشورتی بوده است تا به وی افراد خوشنام، متدین و متخصص را برای اداره کشور معرفی نمایند. تمایل اولیه آیت الله خمینی عدم استفاده از روحانیت در مجلس و دولت بوده است.
نام اولیه شورا نیز شورای انقلاب نبوده است. ولی عملا بعد از مدتی جمع مشورتی عملا به صورت شورای انقلاب و تصمیم گیر در خصوص برنامههای دوره گذار در آمد. تصور آیت الله خمینی در ابتدا این بود که وی به سرعت میتواند مجلس و دولت را تشکیل دهد و به این صورت پایههای نظام جدید سریع شکل بگیرد.
برای روشن شدن بهتر بحث، روایتهای شخصی برخی از چهرههای مهم شورای انقلاب ارائه میگردد.
مهندس مهدی بازرگان ماجرا را چنین شرح میدهد:
روز ۵۷/۷/۳۰ به اتفاق آقای دکتر ابراهیم یزدی در خانه اندرونی [منزل آیت الله خمینی در نوقل لوشاتو] که آن طرف کوچه و قدری به طرف شرق بود ملاقات و مذاکرات به عمل آمد. آقای اشراقی داماد ایشان در ابتدای جلسه و برای پذیرایی و تعارفات اولیه حضور داشتند. جلسه سه نفری قریب یکساعت و نیم طول کشید و همانطور که قبلاً از آقای دکتر بهشتی شنیده بودم، ایشان ابتدا به کلام و استفسار از حال و نظریات طرف و ابراز انبساط چندان نداشت. وقتی ضرورت تعیین یک هیأت نمایندگی را مطرح کردم تاییدی ندیدم. مختصری از وضع ایران، عقب نشینیهای شاه و امکان توسعه فعالیت و پیشروی و پیروزی صحبت کرده گفتم انتخابات مجلس که وعده آزادی آن را دادهاند فرصت خوبی برای نفوذ و موفقیت خواهد بود و شاه را میشود به تدریج بیرون انداخته، از راههای قانونی و مجلس موسسان تغییر نظام داد. ایشان بلافاصله اشکال کرده گفتند شور و هیجان مردم خواهد خوابید. گفتم برعکس است، فعالیت های انتخاباتی همیشه بهترین فرصت و وسیله برای بحث و تبلیغات و تجمع و تحریکات است. ایشان اظهار ناامیدی کرده گفتند آیا تضمین میکنید؟… مثل اینکه قضایا را انجام شده و حل شده دانسته گفتند شاه که رفت و به ایران آمدم، مردم نمایندگان مجلس و بعد دولت را انتخاب خواهند کرد، منتهی چون کسی را نمیشناسم از شما میخواهم افرادی را که مسلمان و مطلع و مورد اعتماد باشند علاوه بر خودتان و دکتر یزدی معرفی کنید که مشاورین من باشند و آنها بگویند چه کسی برای نمایندگی مجلس خوب است تا من به عنوان نامزد به مردم پیشنهاد نمایم. البته مردم آزاد خواهند بود رائی را که مایل باشند بدهند. وزراء را هم آن هیأت در نظر بگیرند که من پیشنهاد نمایم. کافی است این وزراء مسلمان و درستکار باشند، اصرار ندارم حتی ممکن است از وزرای سابق که خیانت نکردهاند باشند. احساس من (و شاید دکتر یزدی) این بود که ایشان از ما فقط برای مرحله بعد از انقلاب که تشکیل دولت و مجلس و اداره مملکت است میخ واهند استفاده نمایند و نسبت به مرحله ماقبل خیالشان راحت و برنامه معین است. گفتم چشم، با آقای دکتر یزدی مینشینیم و صورتی تهیه کرده خدمتتان میدهم. سفارش کردند که تنها از خودتان نباشد، نمیخواهم بگویند که من طرفدار دسته خاصی هستم. گفتم البته نظر و رویه ما همیشه همین طور بوده، اهل همکاری و وحدت هستیم.
در آخر جلسه چون فکر می کردیم قبل از رفتن شاه و آمدن ایشان به ایران، مسائل و مراحلی در اداره و پیروزی انقلاب داریم، گفتیم اجازه دهید همین هیأت مشورتی که منصوب خواهید کرد فعلاً وظیفه رابط و نمایندگی را برای اداره انقلاب در ایران داشته باشد. این نظر را رد نکردند ولی استقبال هم نکردند. صورتی که با همکاری آقای دکتر یزدی تهیه شده و دو روز بعد به آقای خمینی دادم تا آنجا که به خاطر دارم شامل اشخاص ذیل از طبقات مختلف بود:
از علماء آقایان، مطهری، حاجی سید ابوالفضل موسوی زنجانی، دکتر بهشتی، هاشمی رفسنجانی، مهدویکنی، (آقایان طالقانی و منتظری چون در زندان بودند و پیشبینی آزادیشان نمیشد اسامی آنها در لیست گذارده نشده بود.)
از میلیون مبارز و مسلمان آقایان دکتر سنجابی، دکتر سامی، مهندس کتیرایی، و میناچی، از نهضتیها آقایان دکتر سحابی، احمد صدر حاج سید جوادی، دکتر یزدی و خودم.
از بازار آقایان عالی نسب و حاجی کاظم حاجی طرخانی.
از افسران، سرتیپ علی اصغر مسعودی و سرتیپ ولی الله قرنی.
… پایه شورای انقلاب که در آذر ماه ۵۷ تشکل رسمی مخفی یافت، در آن ملاقات پاریس ریخته شد و آقای خمینی توصیهای را که در پیام مرداد و شهریور فرستاده بودم به این ترتیب پذیرفتند، منتهی با دو مأموریت یکی مشورت در حکومت و دیگر نمایندگی برای رهبری انقلاب. ابتدا نیز طی برنامهای که آقای دکتر یزدی با نظر ایشان در پاریس تهیه کرده قرار بود دو هیأت جداگانه تشکیل شود، یکی هیأت مشاورین امام برای انتخاب و معرفی اشخاص و دیگر شورای انقلاب، ولی در عمل و مقارن با مأموریتی که قبل از آمدن به ایران برای راه اندازی نفت داده بودند، آن دو هیأت ادغام گردیده اعضایش که به دستور ایشان از طرف آقای مطهری مصاحبه و دعوت شدند غیر از دکتر باهنر، هیچ کس خارج از آنچه در پاریس صورت داده بودم نبودند، فقط آقایان مهندس عزتالله سحابی و دکتر عباس شیبانی در زمان مسافرت پاریس من هنوز در زندان بوده امیدی به آزادی ایشان نمیرفت. ترکیب شورای انقلاب چهار بار عوض شد ولی همیشه اکثریت آن را معلمین تشکیل میدادند که مقربتر بودند. ترکیب اول که در پیشنهاد نخست وزیر و تصویب وزراء دولت موقت شرکت داشتند، عبارت بود از آقایان طالقانی، مطهری، هاشمی رفسنجانی، دکتر بهشتی، مهدوی کنی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر، دکتر یزدی، دکتر سحابی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس کتیرائی، تیمسار قرنی و من بانضمام آقایان مهندس سحابی و دکتر شیبانی که بلافاصله بعد از خروج از زندان به فرانسه رفته بودند. بعد از تعیین دولت موقت و خارج شدن وزراء از شورای انقلاب به جای ما آقایان بنی صدر، قطب زاده، مهندس موسوی، دکتر پیمان و جلالی را وارد کردند، بدون آنکه به جای شهید مطهری و مرحوم طالقانی شخص جدیدی جانشین شود. تغییر سوم بعد از استعفای دولت موقت و وارد کردن آقایان مهندس کتیرایی، مهندس معینفر، دکتر رضا صدر و من به دستور امام صورت گرفت که در عوض آقایان دکتر پیمان، مهندس موسوی و جلالی خارج شدند. (۱)
مهندس بازرگان تایید میکند نقطه عزیمت شورا پس از صحبتهای وی و دکتر یزدی با آیت الله خمینی بوده است. شورا ابتدا جنبه مشورتی داشته ولی بعدا به عنوان نماینده آیت الله خمینی و اراده کننده مدیریت مسائل انقلاب ارتقاء پیدا کرده است.
آبت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی روایت دیگری دارد. وی میگوید: “… من در ماه آبان قبل از اینکه ایشان را زیارت کنم آقای مهندس بازرگان، دکتر سنجابی و عدهای دیگر رفته بودند و با ایشان ملاقاتهایی داشته در اولین ملاقاتی که با ایشان کردم بعد از مسائل کلی این مطلب را فرمودند که یکی از دوستان صورت اسامی را هم دادهاند، من آن صورت را نگاه کردم که نام عدهای از چهرههای روحانیون مبارز بود، عدهای از تحصیل کردههایی که سابقه فعالیت سیاسی و مبارزاتی داشتند وسابقه نوعی از مدیریت و از ترکیب انها میتوان یک مجموعهای بوجود آورد. من از گفتار امام استنباط کردم که ایشان روی بخش دوم بیشتر تکیه دارند، بیشتر تکیهشان این است که ما چگونه در جامعه باید آمادگی داشته باشیم برای مقابله با آن خلاء ایی که بر مدیریت جامعه ممکن است پیش آید. ولی خود من تکیهام بیشتر روی بخش اول بود. من به ایشان عرض کردم که انقلاب و نهضت مردم دارد به اوج نزدیک میشود و این نقطه اوج حتما نقطه پیروزی فوری هم نیست و امکان یک مقابله کوبنده و شکننده از سوی رژیم و امریکا وجود دارد. بنابراین قبل از هر چیز باید یک هسته آمادهای باشد برای اینکه بتواند به این حرکت تودهای و عظیم و تداومش کمک کند و این را فوریتر مییابیم…. با این زمینهها من به ایشان عرض کردم فکر ایجاد هستهای که تصمیم بگیرد ضروری است و شما به آن هسته امکان این را بدهید که دعوت و سخن او در جامعه ببرد و تاثیر فراوانش را حفظ کند. بر این اساس بود که در این مذاکره روی بخش دوم تاکید کردیم و ایشان با آشنائیها قبلی که داشتند یک گروه ۵ نفرهای از روحانیت را تعیین کردند تا در مورد مسائل تصمیم بگیرد و بوسیله تلفن یا مسافر به من اطلاع بدهد که در جریان باشم. ایشان گفتند شما ۵ نفر (بهشتی، مطهری، باهنر، هاشمی و موسوی اردبیلی) تبادل نظر کنید و نتیجه را به من اطلاع بدهید. ضمنا از ما ۵ نفر خواست در مورد بخش دیگر یعنی در نظر گرفتن مدیریت آینده کشور هم مطالعه کنید. بدینترتیب هسته روحانیت مبارز در ارتباط با انقلاب بوجود آمد و ماموریت داشت که اولا در مراحلی که در پیش بود برای هماهنگی نیروها فعالیت کند و ثانیا برای آینده هم کار کند. نام این گروه شورای انقلاب نبود…. بعد از من دوستان دیگری رفتند به پاریس آنجا اظهار نظرهایی کردند و آنجا یکی از دوستان پیشنهاد کرده بود خوب است نام این گروه را شورای انقلاب بگذاریم و نیز گفته شده بود که این گروه باید مرکب از روحانیت و چند تن از چهرههای معروف آن دوران باشد. دوستان برگشتند و شورای انقلاب ترکیبی شد از این ۵ نفر و آقایان طالقانی، مهدوی کنی و خامنهای که بعدا اضافه شدند و چند چهره غیر روحانی که اول آقایان مهندس بازرگان، مهندس کتیرائی، دکتر سحابی و دکتر احمد صدر حاج سید جوادی بودند و بعد به تدریج افراد دیگری اضافه شدند. بعد از تشکیل دولت اعضاء دولت از شورای انقلاب رفتند و آقایان یزدی، بنی صدر و قطبزاده که صحبت شده بود بازوی خارج از کشور شورای انقلاب باشند اما تصویب نشده بود به شورا ملحق گشتند. را بگذاریم”. (۲)
از سخنان بهشتی معلوم میشود که وی تایید میکند که ایده تشکیل شورا قبل از وی با آیت الله خمینی مطرح شده بوده است. وی صورت اسامی را دریافت کرده بود که به احتمال زیاد پیشنهاد مهندس بازرگان بوده است. اما وی بر خلاف نظر آیت الله خمینی و مهندس بازرگان تاکید بر این داشته که شورا هسته کوچکی از روحانیون انقلابی باشد و افراد غیر روحانی در آن نباشند. او نیز برشان مشورتی اولیه شورای انقلاب صحه میگذارد. از اظهارات بهشتی کاملا روحیه روحانیت سالاری و گرایش انحصار طلبانه سیاسی قابل مشاهده است.
هاشمی رفسنجانی سرگذشت ماجرا را به نحوه متفاوتی تعریف مینماید: “آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیم الشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی و شهید باهنر و هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته اول شورای انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد. ترتیب انتخاب اعضای دیگر و تکمیل شورا چنین بود: پیش از پیروزی انقلاب، آقایان سید محمود طالقانی، سید علی خامنهای، محمد رضا مهدوی کنی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس مصطفی کتیرایی، سرلشگر ولی الله قرنی، سرتیب علی اصغر مسعودی به اتفاق آرا به عضویت انتخاب شدند. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت، آقایان بازرگان و سحابی و کتیرایی و حاج سید جوادی و قرنی به دولت و ارتش منتقل شدند و به جای آنها آقایان دکتر حسن حبیبی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر و صادق قطبزاده انتخاب گردیدند و در مرحله بعد پس از شهادت استاد مطهری، آقایان مهندس میر حسین موسوی، احمد جلالی و دکتر حبیب الله پیمان انتخاب شدند و آقای مسعودی به کار اجرایی رفت”. (۳)
هاشمی رفسنجانی نقطه شروع شورای انقلاب را فرمان آیت الله خمینی با پیغام آیت الله مطهری میداند. وی بر خلاف بهشتی تاکید بر وزن مساوی شورای روحانی و غیر روحانی در شورای انقلاب دارد. البته اخیرا مدعی شده است که آیت الله خمینی جمع اولیهای که آنها در ایران تشکیل داده بودند را پذیرفته و مسئولیت شورای انقلاب را به آنها واگذار میکند.
دکتر ابراهیم یزدی روایت دیگری دارد: “امام خمینی گفتند کسانی به عنوان مشاور را سیاسیون به من معرفی کنند. سه نفر را اسم بردند: آقایان بهشتی و مطهری و هاشمی رفسنجانی و قرار شد این سه افراد سیاسی و مورد اعتماد را معرفی کنند تا امام آنها را به عضویت در شورای انقلاب منصوب نمایند. امام همچنین از من خواستند که به آقای مرحوم مهندس بازرگان و مرحوم مطهری تلفن کنم و از آنها بخواهم که به پاریس بیایند.
وقتی مرحوم مطهری آمد به پاریس، برنامه سیاسی تنظیم شده را دیدند و استقبال کردند. روی مطالب آن بحث کردیم. بحث این بود که چه کسانی باید برای عضویت در شورای انقلاب دعوت شوند. راجع به افراد مختلف بحث کردیم. از مجموعه کسانی که پیش بینی شده بود تا زمانی که ما به ایران برگشتیم هشت نفر عضویت در شورای انقلاب را پذیرفته بودند که عبارت بودند از مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، دکتر سیداحمد صدرحاج سیدجوادی، مهندس سحابی، مهندس کتیرایی، دکتر شیبانی، تیمسار مسعودی، یک نفر دیگر هم بود. امام هم به من گفتند عضو شورای انقلاب باشم. قرار بود آقای دکتر سنجابی هم به عضویت دعوت شود. همان موقع که ما در پاریس بودیم مرحوم مطهری زنگ زد به من و اطلاع داد که دکتر سنجابی نپذیرفته است. بعدا مرحوم مطهری توضیح داد که با سنجابی صحبت کرده بود و سنجابی پرسیده بود که اعضای شورای انقلاب چه کسانی هستند؟ مرحوم مطهری در جواب گفته بود که اول باید ببینم میپذیری یا نه؟ اگر پذیرفتی و آمدی دیگر همه را میبینی، آن وقت سنجابی پرسیده بود که آیا مهندس بازرگان هم هست و وقتی فهمید که ایشان هم حضور دارد، در جواب گفته بود که من نمیآیم. چون اعضای شورای انقلاب تکمیل نشده بود، از مرحوم بهشتی، آقای هاشمی، مرحوم مطهری، آقای خامنهای و مرحوم باهنربرای عضویت در شورا دعوت به عمل آمد. در آن موقع هنوز مرحوم طالقانی به شورا دعوت نشده بود و به ایشان خبر نداده بودند. آقای فریدون سحابی به من زنگ زد و نگرانی دوستان را اطلاع داد و اینکه ممکن است حادثهای بد اتفاق افتد، چراکه مرحوم طالقانی که تازه از زندان آزاد شده است درصدد تشکیل یک شورای انقلاب است. مرحوم طالقانی بعد از آزادی از زندان به دلیل موقعیتی که داشتند نمایندگان همه گروهها را دعوت کرده بودند به یک گردهمایی برای تشکیل شورای انقلاب. مرحوم طالقانی از شورای انقلابی که امام قصد داشتند درست کنند خبر نداشتند و به ابتکار خودشان تشکیل یک چنین شورایی را شروع کرده بودند و از نمایندگان همه احزاب، حزب ایران، جبهه ملی، نهضت آزادی و… جمع شده بودند برای اینکه یک هسته مرکزی به وجود بیاورند. مرحوم دکتر سامی هم دبیر این جلسه بود و صورت جلسات را شامل موضوعات و اسامی اشخاص و احزاب همه را نوشته بود. مرحوم طالقانی چون از تشکیل شورای انقلاب بیاطلاع بوده به دکتر یدالله سحابی و مهندس بازرگان هم پیشنهاد مشارکت در آن جلسه را میدهد و در نتیجه دکتر سحابی و مهندس بازرگان در محظوریتی قرار میگیرند، زیرا از یک سو قرار بود که تشکیل شورای انقلاب به صورت مخفی باشد و ناگزیر این آقایان بنا به تعهد اخلاقیای که داشتند به مرحوم طالقانی چیزی نگفتهاند و ازطرفی هم نمیتوانستند آن پیشنهاد را نادیده بگیرند.” (۴)
دکتر یزدی میپذیرد که تشکیل شورای انقلاب با نظر خود آیت الله خمینی بوده است ولی در تعیین ترکیب نهائی، آیت الله مطهری نقش اصلی را داشته است. همچنین از ابتدا ترکیب سه نفره بهشتی، مطهری و هاشمی رفسنجانی دست بالا را در شورای انقلاب و نمایندگی آیت الله خمینی بر عهده داشتهاند. بعدها سید علی خامنهای، عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمد جواد باهنر و محمد رضا مهدوی کنی به این جمع پیوستند.
بدینترتیب با تطبیق این روایتها و ملاحظه دیگر منابع و شواهد میتوان نتیجه گرفت که آیت الله خمینی در ابتدا تمایلی به ایجاد نهاد و سازمان مشخصی برای رهبری دوره گذار در انقلاب نداشته است. وی در جریان پیشنهاداتی که از سوی اطرافیان و بخصوص نیروهای انقلابی داخل ایران دریافت میکند، میپذیرد تا جمع مشورتی شکل بگیرد.
اولویت نیروهای داخل کشور در آن مقطع نخست ایجاد مرکزی مشروع برای هماهنگی امور، مشارکت در رهبری انقلاب، موفقیت انقلاب، ایجاد کانالی مطمئن و معتبر برای دریافت نظرات آیت الله خمینی و انتقال پیامها به وی، پر کردن خلاء نبود آیت الله خمینی در ایران بود. اما در عین حال از ابتدا نوعی گرایش برای قبضه امور توسط روحانیت و شکافهای موجود در جریان مبارزات یپش از انقلاب وجود داشت.
آیت الله بهشتی همانگونه که خود به صراحت میگوید به دنبال جمع محدودی از روحانیت همفکر برای رهبری انقلاب بود. این برخورد جنین انحصار طلبی در انقلاب و نظام در شرف تاسیس یود که ماهها قبل از فعالیتهای مخالفین و ناآرام شدن مناطق مرزی کشور صورت گرفت. از ابتدا جریانی میخواست انقلاب را به نفع مدلی از اشرافیت روحانی مصادره نماید. آیت الله مطهری نیز به قیمومیت روحانیت و نقش تبعی نیروهای ملی و روشنفکر تاکید داشت. آیت الله بهشتی البته با وی موافق نبود اما ارادت مخصوص آیت الله خمینی باعث شد تا آیت الله مطهری در موقعیت رهبری شورای انقلاب قرار بگیرد. اما این انحصار طلبی مشمول خود روحانیت انقلابی نیز میشد. امثال بهشتی و رفسنجانی نه تنها نظر مثبتی به مشارکت نیروهای مذهبی سنتی نداشتند بلکه حتی موافق حضور گرایشهای انقلابی که خارج از حلقه آنها بودند، نیز نبودند. به عنوان مثال سید علی خامنهای در جریان یازخوانی خاطراتش از حالت بد و محذوریت در ایام تحصن روحانیت در دانشگاه تهران تعریف میکند که نمیدانسته به افرادی چون آیت الله صدوقی، ربانی شیرازی و… چه بگوید در حالی که آنها نمیدانستند وی عضو شورای انقلاب است!
در آن مقطع سوابق مبارزاتی و دانش فقهی روحانیونی چون حسن لاهوتی، ربانی شیرازی، انواری، شیخ علی تهرانی، علی اصغر مروارید، علامه نوری، سید جلال الدین طاهری و… اگر بیشتر از هاشمی، بهشتی، مطهری و باهنر و خامنهای نبود، قطعا کمتر نبود.
حتی مهندس بازرگان نیز فقط نیروهای مذهبی را پیشنهاد داده بود و برخوردی انحصار طلبانه در فهرست پیشنهادی وی قابل مشاهده است. البته شاید این مسئله به نظر آیت الله خمینی بر میگردد که شرط تدین و مذهبی بودن ر ا برای مسئولین دولت و مجلس آینده ضروری دانسته بود.
در آن مقطع اما تلاشهای دیگری در جریان بود که بر مشارکت همه گروههای انقلابی تاکید داشت. مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی نمایندگان گروههای انقلابی را در منزلش جمع کرده بود و شورایی تشکیل داده بود. همچنین نیروهایی چون علی اصغر حاج سید جوادی، کریم لاهیجی، داریوش فروهر، کریم سنجابی جلساتی داشتند و از چهرههای روحانی نیز دعوت کرده بودند. چه بسا اگر این الگوها مد نظر قرار میگرفت و از ابتدا ترکیب شورای رهبری انقلاب تناسبی با جغرافیایی نیروهای انقلابی وقت داشت سرنوشت انقلاب به انحراف کشیده نمیشد.
منبع
1. متن تدوین و تکمیل شده سخنرانی مهندس مهدی بازرگان در روز ۲۲ بهمن ۱۳۶۰،
2- روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 6/12/1358، ص 6
3- ویژه نامه انقلاب اسلامی، ماهنامه راهبرد، 1387
4- پیشین