و اینک یحیی به کارگردانی سیاوش طهمورث در تهران بر صحنه است. نگاهی داریم به این نمایش روز تهران.
نگاهی به نمایش و اینک یحیی
اجرا در عرض زمان
کارگردان: سیاوش طهمورث، نویسنده: عظیم موسوی، طراح صحنه: حسین عالمبخش، بازیگران: رسول نجفیان، محمد پورحسن، ناهید مسلمی، اسماعیل بختیاری، اتابک نادری، سیاوش تهمورث، رهام مخدومی.
خلاصه داستان: یحیی که پردهخوانی را از پدرش به ارث برده است، اکنون در سن کهولت قصد دارد آخرین پردهخوانی را انجام دهد. درگیری او با وجدانش در این مورد که آیا پرده را برای یک امر خیر بفروشد یه نه، شکل کلی داستان را تحت الشعاع قرار میدهد.
سیاوش طهمورث و عضیم موسوی در نمایش و اینک یحیی نمایش خود را در عرض زمان گسترش می دهند. در این نمایش به هیچ عنوان عرض زمان گسترش نمی یابد و آنچه مهم است به تصمیمات زندگی خصوصی شخصیت ها مربوط می شود. شخصیت های نمایش و اینک یحیی در زمان کوتاهی خلق می شوند و در همین زمان کوتاه با دغدغه های آنها آشنا می شویم. گره افکنی های که ریشه های بروز شخصیتی این افراد را نیز پدید می آورد در همین زمان کوتاه رخ می نماید. موسوی همانطور که آمد در نگارش به سمت رمان های انگلیسی گام برداشته و بسیاری از لحظات برش هایی خاطره نگارانه را شامل می شود. از همین رو نویسنده در برخی فصل ها به جریانی سیال ذهن نزدیک می شود. اما انچه در طراحی صحنه اثر به ذهن متبادر می شود این است که فضای این طراحی کاملا رئالیستی است و رویه بسط داستان با این شیوه پردازش کمی متناقض می نماید.
اما با تمامی این تفسیر ها احساسات موجود در اثر به اندازه ای نیست که بتواند تماشاگر را به راحتی با خود درگیر کند.
نمایش از آن چه که به طور معمول اتفاق میافتد فراتر نمیرود و حتی به جرأت میتوان گفت که بیرون از متن و صحنه نمایش وقتی خود مردم در چنین فضایی قرار میگیرند فداکاریهایشان به مراتب بیشتر از پرسوناژهای نمایش “و اینک یحیی” است؛ ازدواج یک دختر و پسر اولاً به طور یقین نشانه خوشبختی نیست، ازدواج در درجه اول پیشبرد یک امر اخلاقی معمول در جامعه است. ضمناً دختری که به سن ازدواج رسیده و از او همانند یک عضو خانواده مراقبت شده و قرار هم هست که همسری داشته باشد، دیگر پرورشگاهی بودنش چندان تأثر برانگیز نیست. او در خانواده “هاشم” از جایگاه عاطفی بالایی برخوردار است. فراموش نکنیم که “هاشم” این دختر را در درجه اول برای آن که فرزندی ندارد از پرورشگاه آورده و بزرگ کرده است، چون در متن هیچ اشارهای به این که او فرزند دیگری داشته باشد، نشده است.
بازیگری در این نمایش نیز از دو شکل استفاده از فرم های تکنیکی و بازی های معمول سود می جوید. طهمورث که خود نیز یکی از بازیگران نمایش است گاهی فراخور نقش به نقالی می پردازد و جایی دیگر به گفت و گو های معمولی مشغول می شود. تفاوت و فاصله گذاری بین این دو بخش در نمایش به نوبه خود قابل توجه و بررسی می نماید. شیوه بازیگری در نقالی همانند تعزیه شیوه ای فاصله گذارانه است. تماشاگر می داند در حال گوش دادن به یک روایت ساده است، اما زمانیکه طهمورث از این نقش نقال جدا می شود تماشاگر باید بداند که او دیگر در جهان متن اثر قرار گرفته است.
اما از منظر کارگردانی و چینش میزانسن ها صحنه اول که در آن پسر و دختر زیر نور موضعی در برابر یحیی مینشینند درونمایه نمایش را لو میدهد. طراحی صحنه بیشتر شبیه گود زورخانه و تا حدی شبستان مسجد است و در معماری داخلی یک خانه نمیگنجد، مگر خانههای اربابی قدیم.
تعدادی از وسایل صحنه اضافی هستند. بخشی از صحنه، یعنی وسائلی که جلو یحیی روی میز چیده شدهاند، تماشاگر را یاد سمساریها میاندازد. شال سبزی که کوکب میبافد و در پایان دور گردن یحیی میاندازد، از همه عناصر صحنه دراماتیکتر است. پرده نقاشی تعزیه اگر از جنس پارچه میبود، ارزش بصری محتوای نمایش را بالا میبرد و قیمتی بودن آن هم باورپذیر میشد، اما چون از پرده پلاستیکی استفاده شده، قدیمی بودن و با ارزش بودن آن زیر سوال رفته است و چاپی بودن تصاویر کاملاً توی ذوق میزند.
نمایش و اینک یحیی می توانست کاری قابل توجه باشد اما تمرکز کافی در نگارش متن و کارگردانی وجود نداشته و همین به کلیت کار آسیب زده است. دقت کنید همانطور که در ابتدا آمد ما در این نمایش با عرض زندگی یک شخصیت رو به رو هستیم. شخصیتی که پیش روی ما زاده می شود، طول عمر خود را طی می کند و در نهایت با فاصله گرفتن از روز های اوج خود تسلیم مرگ می شود. یعنی مرحله تولد، تکامل و پایان می توانسته به خوبی در این نمایش جلوه گر شود. این در حالیست که در مرحله تکامل نویسنده و کارگردان آنگونه که باید نمی توانند به مورد نظر خود نزدیک شوند و در این راستا همذات پنداری تماشاگر را از دست می دهند.