پامادور گیت

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

دکتر اینقدی نژاد روز به روز بیشتر به سعیدالصحاف آخرین سخنگوی صدام حسین شبیه می شود. ظاهرا طرفدارانش هم همین رسالت الهی را در پیش گرفته اند. محمود صحاف در شرایطی که جنگ در دو قدمی کشور است، گفت: « جنگ؟ این حرف ها کدام است؟» همین محمود مورد نظر گفت: « گوجه فرنگی؟ کی گفته گوجه فرنگی شده سه هزار تومان؟» نمایندگان مجلس فریاد زدند: گوجه فرنگی سه هزار تومان است. رئیس جمهور گفت: « بیایید از میدان تره بار نزدیک منزل ما گوجه فرنگی بخرید. قیمت گوجه فرنگی 1200 تومان است.» محمود صحاف احتمالا در روزهای آینده می گوید: مسکن؟ کی گفته قیمت مسکن بالا رفته، قیمت خانه در محله ما سی درصد پائین آمده. و در هفته آینده می گوید: بمزین؟ کی گفته قیمت بنزین بالا رفته؟ قیمت بنزین در پمپ بنزین پشت خانه ما لیتری 50 تومان است…. کنفوسیوس می گوید: بهترین شیوه اداره کشور این است که دروغ بگوئی و فرض کنی که همه مردم دروغ تو را باور می کنند.

محمود صحاف گزارش می دهد

بالاخره کوه موش زائید و دکتر اینقدی نژاد موفق شد بودجه کشور را به مجلس تقدیم کند. احمدی نژاد، در نطق مهیجی که برای تحریک آمریکا و اروپا به تحریم ایران ایراد کرده بود، تمام اهداف پنهانی حکومت را که معمولا سیاستمداران باهوش آن را پنهان می کنند، اعلام کرد و گفت: « قطار هسته ای شدن کشور به راه افتاده و این قطار را کسی نمی تواند متوقف کند و ترمز آن را بکشد و این قطار به سرعت پیش می رود.» احمدی نژاد که از اعضای خانواده و دوستان خصوصی اش به عنوان « عمومی» نام برده بود، گفت: « در حال حاضر دفاع از حق هسته ای تبدیل به یک خواسته عمومی شده است، خط قرمز ما خود انرژی هسته ای است…. تدبیر نظام این بود که در مورد ایران قطعنامه ای صادر نشود، یا قطعنامه دیر صادر شود و صادر شدن قطعنامه به تعویق بیفتد و یک قطعنامه کم محتوا در مورد ایران تصویب شود. شما دیدید که این اتفاق نیز افتاد و آنها در 29 ژوئن که مانند 29 اسفند ماست، قطعنامه را صادر کردند و این قطعنامه مرده به دنیا آمد و مطمئنا این قطعنامه تاثیری بر اقتصاد و سیاست کشور ما نخواهد گذاشت… ما تا کنون هیچ هزینه ای نپرداخته ایم…» با شنیدن این جملات کلیه تندروهای ضدایرانی در آمریکا و اروپا دوبامبی توی سر میانه روهای طرفدار ایران زدند و گفتند: ای خاک بر سرتان! نگفتیم اینها دارند وقت کشی می کنند تا تولید هسته ای شان را پیش ببرند؟ احمدی نژاد در حالی که چند دقیقه قبل قیمت گوجه فرنگی را شخصا شصت درصد کاهش داده بود، اعلام کرد که « در 9 ماه نخست سالجاری رشد اقتصادی کشور از مرز 6 درصد فراتر رفته است.» آگاهان با توجه به مشکل محاسباتی احمدی نژاد، حدس زدند که وی میزان رشد را هم مثل قیمت گوجه فرنگی محاسبه کرده و یا میزان رشد کشور را هم از میدان تره بار نزدیک خانه شان پرسیده است.

افتخارات دولت نهم

دیروز، احمدی نژاد پس از لو دادن سیاستهای پنهان دولت، برخی افتخارات دولت نهم را اعلام کرده و در حالی که حسین الله کرم هم فهمیده است که دولت نهم عامل ایجاد تورم است، گفت: « کنترل تورم از افتخارات مجلس هفتم و دولت است.» وی گفت: اگر باور نمی کنید که تورم کاهش پیدا کرده، از میدان تره بار نزدیک خانه ما بپرسید. دکتر اینقدی نژاد همچنین اضافه کرد: « رتبه ششم در بازیهای آسیایی دوحه نسبت به رتبه یازدهم دوره قبل یکی دیگر از افتخارات دولت نهم است.» آگاهان توضیح دادند که علت کاهش رتبه فوتبال ایران در جام جهانی از رتبه هفدم به رتبه بیست و پنجم، ربطی به دولت ربطی به دولت احمدی نژاد ندارد، بلکه دولت علی دائی باعث این کمبود افتخار شده است. همزمان با این موضوع دکترفرشاد مومنی کارشناس اقتصادی نیز یکی دیگر از افتخارات دولت نهم را برشمرده و گفت: « ایران در سال 2006 نسبت به سال قبل 13 رتبه از نظر گزارش موسسه شفافیت بین المللی سقوط کرده است، به این معنی که ما در باتلاق فساد مالی پیشروی کرده ایم.»

پامادور گیت

همزمان با تبدیل گوجه فرنگی به مهم ترین موضوع سیاس اقتصادی کشور که در حال حاضر توجه جهانیان را به خود معطوف کرده است، افزایش قیمت مسکن نیز به جای اینکه از طریق وزارت صنایع سنگین و راه و ترابری مورد بررسی قرار بگیرد، توسط وزارت اطلاعات مورد پیگرد قرار گرفت. محسنی اژه ای وزیر اطلاعات گفت: « علت گرانی مسکن در وزارت اطلاعات در حال بررسی است.» برخی کارشناسان احتمال می دهند که بزودی وزارت اطلاعات یکی از ادارات خود را مسوول پیگیری پرونده گوجه فرنگی کند. در همین راستا، تعدادی گوجه فرنگی واقعا فرنگی که در حال ورود از مبادی ورودی کشور بودند، دستگیر شده و مورد بازجویی قرار گرفتند. یک گوجه فرنگی اعتراف کرد که از طریق اس ام اس برخی رانت خوارهای وابسته به دولت وابسته برای برهم زدن اقتصاد کشور از انگلیس وارد ایران شده است. همچنین تعدادی آناناس که با سوء استفاده از وضع اقتصادی کشور تغییر جنسیت داده و تبدیل به گوجه فرنگی شده بودند، توسط دادگاه انقلاب دستگیر شدند. دولت به کلیه کارخانه های رب گوجه فرنگی هشدار داد که از این پس له کردن گوجه فرنگی در خدمت استکبار جهانی قلمداد شده و دولت با هر کسی که این عمل عدالت ستیزانه را انجام دهد برخورد غیرقانونی تری خواهد کرد.

یک سیلی و ده سیلی

در حالی که دولت آمریکا اعلام کرده است که تنها در صورت توقف چرخه سوخت اتمی با ایران مذاکره می کند، حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد که ایران قصد ندارد پروژه هسته ای خود را تغییر دهد، اما « اگر آمریکا بطور رسمی تقاضای مذاکره در مورد برخی از مسائل منطقه ای داشته باشد، این تقاضا قابل بررسی است.» وی در حالی که طرح حمله به ایران را یک فضاسازی و جنگ روانی می خواند و جنگ را غیرواقعی ارزیابی می کرد، با این وجود از آمریکا خواست دست از لجاجت بردارد، تا ایران هم تلاش کند که تنگه هرمز را نبندد. آگاهان توضیح دادند که بعد از دادن این همه امتیاز از سوی وزارت خارجه ایران، جرج بوش از خوشحالی سکته کرد و در بخش سی سی یو بیمارستان جرج تاون بستری شد. از سوی دیگر، محمد کیارشی، که مثلا کارشناس مسائل بین المللی است و سه روز قبل کشف شده است، گفت: « اگر بوش بخواهد در خاورمیانه جنگ افروزی کند، جهنم بزرگی در سراسر دنیا به وجود خواهد آمد…» ( آقای کیارشی در همین موقع خودش از حرف خودش ترسید و به همین دلیل اظهاراتش را چنین اصلاح کرد): «… اما بخاطر فشار افکار عمومی جهان، بوش هرگز به این سو گام نخواهد برداشت.» آگاهان پرسیدند: چرا؟ کیارشی گفت: « چون انسداد شاهراه انرژی از سوی ایران بسیار آسان است.» همزمان با اعلام این نکته توسط رئیس جمهور که « جنگ؟ این حرف ها کدام است؟» 3200 چترباز آمریکایی وارد بغداد شدند. این چتربازان اعلام کردند که قصد جنگ ندارند و اشتباهی به بغداد آورده شده اند. یکی از این سربازان گفت: « ما قرار بود برای دیدن مسابقه منچستر یونایتد و چلسی برویم به لندن، اما ما را اشتباها به بغداد آوردند. در همین حال، پیش بینی های مربوط به جنگ ادامه یافت. آیت الله منتظری گفت: « قدرت آمریکا باید فراتر از شعارهای روز بررسی شود.» اما محسن رضایی در یک ارزیابی خردمندانه گفت: « محسن رضایی: غیرت ابوالفضلی جوانان ایران تحریک شود، منطقه را تبدیل به عاشورا و کربلا می کنند.» به دنبال این تهدید محسن رضایی نیروهای آمریکایی سه سوت خلیج فارس را ترک کردند.» همین نوع محسن رضایی گفت: « ملت یک سیلی به مدیران ناکارآمد و ده سیلی به آمریکا می زند.» کارشناسان امور تربیتی به ملت ایران هشدار دادند که وقتی دارند به مدیران ناکارآمد و آمریکا سیلی می زنند، مواظب باشند که این کار را جلوی پسرشان نکنند، چون ممکن است پسر ملت ایران سراز آمریکا دربیاورد و آن وقت ملت ایران هم از مدیران ناکارآمد سیلی بخورد و هم از آمریکا.

آمریکا برسر دوراهی

من فکر می کنم اگر مسوولان سیاست خارجی کشور اختیارات کامل داشته باشند، بخش اعظم مشکلات ایران حل می شود، بخصوص اینکه آنها قدرت پیش بینی و تحلیل بالایی هم دارند. منوچهر میم، عضو گمنام وزارت خارجه گفت: « بوش فقط دو راه در پیش دارد، یا شکست در عراق را بپذیرد و یا… ( وی که بقیه جمله اش را فراموش کرده بود، گفت): « … یا صرفا با هدف نمایش نوعی پیروزی در عراق بماند.» منوچهر متکی گفت: « دیپلمات های ایرانی بزودی آزاد می شوند.» اما یک مقام آمریکایی که این دیپلمات ها را در اختیار دارد، گفت: « ایرانیان بازداشت شده در اربیل آزاد نمی شوند.» در همین راستا، پلیس عراق سه ایرانی را که مدارک سفر به همراه نداشتند بازداشت کرد.

علی پستچی هر روز ده بار زنگ می زند

از دیروز شلم شوربای محرم در عراق شروع شد. از یک طرف شور حسینی در کربلا و نجف بالا می گیرد و شیعیان حسابی شهر را شلوغ می کنند، از طرف دیگر این خطر وجود دارد که سنی های عراق عملیات ناجوری علیه شیعه ها انجام دهند. حالا وسط این شلوغی خدا کند انفجاری چیزی نشود. هنوز روز اول محرم نیامده، در طول دو روز گذشته 24 سرباز آمریکایی در عراق کشته شدند. دیروز هم یک انفجار در عراق اتفاق افتاد که 6 نفر کشته و 15 نفر مجروح داشت. باز جای شکرش باقی است که مقتدی صدر و دولت عراق فعلا وارد جشن آشتی کنان شدند و مقتدی صدر و دارودسته خوش تیپ های عراق به بایکوت پارلمان و دولت پایان دادند. علی لاریجانی معروف به علی بی خیال هم که فعلا مشغول سیر و سفر در بلاد عرب است، دیروز به محض اینکه شنید قرار است مشکلات فلسطین خدای ناکرده حل شود، وزی پرید به دمشق و مخ بشار اسد را ریخت وسط فرقون. علی لاریجانی در دیدار با بشار اسد در دمشق گفت: « هدف ایران و سوریه حفظ امنیت و ثبات منطقه است.» آگاهان توضیح پرسیدند: پس عمه ما مشغول به هم ریختن امنیت و ثبات منطقه است؟ اما علی لاریجانی در مقابل این سووال چیزی نگفت، چون اصولا ایشان دوست ندارد در مورد عمه هیچ کسی حرف بزند، اما جمله ای گفت که برخی آگاهان را به فکر فروبرد. وی گفت: « برخی کشورهای منطقه به آمریکایی ها آدرس غلط می دهند.» من به معنی این جمله و منظور آن کاری ندارم، ولی فکر می کنم علت نهادینه شدن کلمه « آدرس» در ذهن لاریجانی این است که اینقدر در این یکی دو ماه نامه دست لاریجانی دادند و گفتند برو بده به آدرس این رئیس جمهور و آن پادشاه که دائما دارد به آدرس فکر می کند.

مجلس و فراکسیون خلاق

فراکسیون اکثریت مجلس اقلیت پیدا کرد. بالاخره هنرمندی های باهنر کار دست شان داد. و نمایندگان خوش فکر اکثریت یک فراکسیون جدید تشکیل دادند. سعید ابوطالب گفت: « فراکسیون جدید اصولگرایان خلاق در مجلس شورای اسلامی اعلام موجودیت کرد.» ظاهرا سعید ابوطالب، حسن سبحانی، عماد افروغ، محمد خوش چهره و احمد توکلی جزو این فراکسیون هستند. ابوطالب اعلام کرد که در جلسه فراکسیون اکثریت فقط 60 نفر از نمایندگان حضور داشتند. ابوطالب گفت: « فراکسیون اصولگرایان در دو سال گذشته نتوانست به وظایف خود عمل کند.» با این کار مجلس دارد خودش را از یک نیروی تحت امر رئیس جمهور م.ش.ن.گ.( منتخب شورای نگهبان) در می آورد. در حقیقت الآن نیروهای فراکسیون اصولگرایان خلاق در حال انتقاد از دولت هستند، اکثریت تحت امر باهنر از دولت دفاع می کنند و اقلیت اصلاح طلب هم مثل ماست نشسته یک گوشه ای و بروبر به حداد عادل نگاه می کند. واقعا آدم بعضی اوقات وقتی به رفتارهای اسلوموشن اصلاح طلبان نگاه می کند، واقعا دچار افسردگی مزمن می شود. از طرف دیگر امروز احمدی نژاد در هنگام تقدیم لایحه بودجه، در حالی که دنبال نردبان می گشت تا بودجه را به دست حداد عادل که آن بالا نشسته بود، بدهد، گفت: « خناسان نمی توانند روابط دولت و مجلس را مخدوش کنند.» آگاهان هم تاکید کردند که خناسان نمی توانند این کار را بکنند، ولی احتمالا نمایندگان مجلس این کار را می کنند. حداد عادل، غزلسرای معاصر نیز در هنگام دریافت بودجه گفت: « نمایش زیبای همکاری دولت و مجلس با تقدیم لایحه بودجه آغاز می شود.» نکته بامزه این که دولت متفکر و اندیشمند و طرفدار علم و غیره، در عرض سه روز نرخ محاسبه نفت را 12 دلار پائین تر از هفته قبل گرفت و با این کار خودش نشان داد که تا چه حد محاسبات دقیقی دارد. بر اساس این بودجه، دولت که قرار بود اتکای بودجه را به نفت کم کند، اتکای آن را بیشتر کرده و در راستای گسترش خصوصی سازی، اعلام شد که 73 درصد بودجه 86 در اختیار شرکت های دولتی است.

انجمن بهت زدگان به هوش آمد

به نظر می رسد که انجمن بهت زدگان مقیم مرکز دارند یواش یواش دست و پای خودشان را جمع می کنند و گوش شیطان کر و چشمش کور دارند متوجه می شوند که احتمالا ممکن است دور از جان و گلاب به روی شما، کشور در معرض خطر باشد. در همین راستا بهزاد نبوی اعلام کرد که ائتلاف هاشمی و خاتمی برای نجات کشور در حال شکل گیری است. البته تا این دو تا از جای شان تکان بخورند و همدیگر را ببینند و با هم سلام و علیک بکنند، ارتش آمریکا در بندرعباس مشغول چادر زدن می شود، اما با این وجود فعلا کاچی به از هیچی است. البته این وسط خدیجه خانم گلدسته، معروف به مریم بهروزی هم که امت شهیدپرور در صفحه ترحیم و تسلیت دنبال شان می گشتند، حضور خودشان را اعلام کرده و گفتند: « هاشمی نیازی به خاتمی ندارد.» از طرف دیگر برادر جانباز مجتبی شاکری هم یک موش وسط صحنه دواند و گفت: « البته چهره های مقبولی مانند هاشمی و خاتمی تیزهوش تر از آن هستند که فریب امثال تاج زاده، بهزاد نبوی و سعیدحجاریان را بخورند.» مجتبی شاکری گفت: « نباید فراموش کرد که بهزاد نبوی روزی گفته بود قانون اساسی که مفسر آن شورای نگهبان باشد، به درد چهارشنبه سوری می خورد. من از زمانی که این نقل قول را در مورد بهزاد نبوی شنیدم، یک ارادت خاصی به او پیدا کردم و متوجه شدم که این آدم چقدر آدم باشعوری است و من تا به حال نمی دانستم. اما مهم ترین چیزی که در این ماجرای ائتلاف هاشمی و خاتمی قابل توجه است، این که ظاهرا قضیه خیلی جدی است، چون همه دارند در مورد آن حرف می زنند، جز خودشان.

آخرین کشفیات اپوزیسیون خارج از کشور

آقا! من تا دیروز خیلی از اپوزیسیون خارج از کشور ناامید بودم، ولی امروز چند مقاله و بیانیه و هشدار خواندم که به شکل عجیبی در من اثر کرد و دیدم این بیچاره ها آنطور هم که می گویند نیستند و گاهی متوجه چیزهایی می شوند. اولا که بعضی از گروههای اپوزیسیون متوجه شده اند که بین ایران و آمریکا اختلافاتی وجود دارد. و از همه مهم تر چند راه برای جلوگیری از مشکل جنگ پیدا کرده اند:

1) اپوزیسیون به این نتیجه رسید که مردم ایران می توانند دست به دست هم بدهند و حکومت را تغییر بدهند که آمریکا به ایران حمله نکند. معلوم نیست چرا این راه تا به حال در این 27 سال به ذهن کسی نرسیده بود؟ و این ملت بدبخت در تمام این مدت که داشت مکافات می کشید، چرا یک بار فکر نکرده بود که این حکومت را عوض کند؟ خوشبختانه هفته گذشته این مشکل حل شد و اپوزیسیون خارج از کشور فهمید که راه جلوگیری از جنگ چیست.

2) اپوزیسیون هفته گذشته متوجه شد که آمریکا ممکن است بخاطر فعالیت های اتمی ایران قصد دارد که به ایران حمله کند، به همین دلیل یک راه مهم به ذهن رهبران اپوزیسیون خارج از کشور رسید و آن راه این بود که جمهوری اسلامی را وادار کنند که برنامه هسته ای اش را متوقف کند. البته این جوری نبود که این راه بسادگی به ذهن اپوزیسیون رسیده باشد، ماهها در مورد آن فکر کردند.

من فکر می کنم که با این دو راه حل دیگر مشکلی وجود ندارد، من هم خسته شدم و می روم به کارم برسم، واقعا از خودم خجالت می کشم، چطور در این یکی دو سال به فکرم نرسید که این کارها را هم می توان کرد؟