مثل اینکه روسای مملکت با هر چیزی شوخی دارند، حتی جان خودشان و جان مردم عادی کشور. اوضاع زاهدان در دو روز گذشته با وقوع دو انفجار در وضع خطرناک بود. البته گفته شد که بمب گذاری های پریشب زاهدان تلفات نداشت. نیروهای انتظامی ظاهرا هر کسی که در اطراف محل واقعه موجود بودند، به عنوان مظنون دستگیر کردند، به عبارتی 65 نفر مظنون دستگیر شدند که برخی از آنها اعتراف کردند که تروریست نیستند و آزاد شدند، برخی از آنها هم اگر اعدام نشدند، آزاد می شوند. قرار است از بین مظنونین تعدادی به اختیار خودشان اعتراف کنند که اعدام شوند و بقیه هم آزاد می شوند که بعدا اگر نزدیک مرکز نیروی انتظامی راه می رفتند دوباره دستگیر شوند. نکته مهم اینکه دادگاه علنی متهمان( که معلوم نیست با توجه به اینکه فقط یک متهم دستگیر شده، چرا همین یک متهم جمع بسته می شود.) هشت ساعت بعد از وقوع حادثه، یعنی دیروز برگزار شد. شورای امنیت سازمان ملل حمله تروریستی در زاهدان را محکوم کرد. نماینده زاهدان هم یک طرح ابتکاری به مغزش رسید که به نظر می رسد بخاطر همین طرح باید نوبل صلح را به ایشان بدهند و اگر این طرح اجرا شود، من فکر می کنم، مشکل عراق بزودی حل می شود، اما زاهدان در عرض یک هفته تبدیل به بغداد می شود. این نابغه جدید الظهور گفته است: « آقایان مسوول! اگر نمی توانید امنیت را برقرار کنید، مردم را مسلح کنید.» فرماندار زاهدان هم به کشف بزرگی نائل شد و گفت: « آمریکا در انفجار زاهدان دست داشته است، چون سلاح های کشف شده ساخته آمریکا و انگلیس است.» وی توضیح نداد که این سلاح ها ساخت آمریکاست یا انگلیس یا دنیای غرب یا خارج. چون مسوولان مملکت باید بفهمند که باید کدام یکی از اینها را از بین ببرند.
چیزی به قطعنامه دوم نمانده است
با یک حساب سرانگشتی فکر می کنم سه چهار روز بیشتر به پایان مهلت قطعنامه باقی نمانده باشد. دیروز آمریکا دارایی سه شرکت ایرانی را بلوکه کرد و ژاپن هم دارائی 10 شرکت و 12 مقام ایرانی را بلوکه کرد. سوئیس هم که به مدت 24 ساعت رفیق شخصی لاریجانی شده بود، به تحریم کنندگان پیوست. رایس گفت که همزمان با اجرای طرح بغداد و کاهش هشتاد درصدی انفجارهای این کشور به بغداد سفر کرده است « نگرانی های مان را در مورد فعالیت های ایران در عراق به تهران منتقل کردیم.» رایس گفت: « هنوز تصمیمی برای صدور قطعنامه تازه علیه ایران نگرفته ایم.» بانوی کج سلیقه آمریکایی که من حدس می زنم چشمش دنبال منوچهر است، برای بار هزارم اعلام کرد که حاضر است با متکی مذاکره کند. اما بطور همزمان هم متکی و هم مقتدی صدر گم شده اند و چند روز است که به منزل مراجعت نکردند. ظاهرا قضیه مقتدی صدر جدی است و آمریکایی ها می خواهند طرف را بگیرند. من که تقریبا مطمئنم که گرفتار یک قطعنامه شدید دیگر می شود. هستیم و می بینیم.
محمود پشه، رفته به جنگ حبشه
من می دانم که ایشان وقت ندارد بخوابد و به طریق اولی وقت نمی کند به حمام برود. اشکالی ندارد. فقط یک پیشنهاد می کنم، موهای ایشان را قبل از سفر با نمره دو کوتاه کنند، بعد در یک اتاق وی را لخت کنند و به ایشان د.د.ت. بزنند، بعد که ضدعفونی شد، بفرستندش وسط جمعیت. اینطوری دیگر بیماری هایی مثل وبا و سالک و طاعون سرایت نمی کند. همین یک مشکل را نداشتیم که بعد از پنجاه سال، همزمان با کشف داروی ایدز، چشممان به جمال شپش روشن شده است. اعلام شد که 107 هزار دانش آموز در 8 استان کشور به شپش آلوده شده اند. حالا وسط این همه پیشرفت علمی باید سر بچه های معصوم مملکت را بجوریم که پدر و مادرشان در بازدید مردمی از رئیس جمهور شپش گرفته اند. دفتر ریاست جمهوری اعلام کرد که « مهم ترین دستاورد دولت نهم، خدمت رسانی به مناطق محروم است.» ظاهرا رئیس جمهور در بازدید از مناطق محروم که هر چه داشتند، شپش نداشتند، به شپش رسانی هم پرداخته است. آگاهان پیش بینی می کنند فردا در جاده تهران کرج میزان تصادفات هشت برابر می شود و احتمالا انواع آفات نباتی به جان باغات کرج می افتد. قرار است احمدی نژاد فردا در راس هیاتی به شهرستان کرج سفر کند و از موسسه اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج بازدید کند. ظاهرا دیروز در هیات دولت رئیس جمهور طرحی را که یک سال قبل با قدرت تمام تصویب کرده بود که به موجب آن سازمان مدیریت قرار بود در استانداریها ادغام شود، با قدرت تمام پس گرفت. لایحه بودجه هم که بعد از دو روز بحث در هیات دولت تهیه شده بود، تا به حال 60 تغییر از طرف خود دولت کرده و نمایندگان مجلس هم بیش از سه هزار اصلاحیه برای آن دارند. به نظر می رسد احتمالا لایحه بودجه را خواهر زاده نوجوان احمدی نژاد در وقت تفریح بین کلاس ریاضی و ورزش نوشته و هنوز جز نمایندگان مجلس کسی آن را نخوانده است.
ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
مژده مژده! بالاخره یکی پیدا شد و از دولت احمدی نژاد دفاع کرد. روح الله حسینیان، معروف به «خسرو خوبان» از سیاست های دولت احمدی نژاد دفاع کرد. احمدی نژاد هم در حالی که دستش را زیر گوشش گذاشته بود و داشت چهچه می زد، خواند
ای خسرو خوبان، نظری سوی گدا کن، حبیب من!
رحمی به من دل شده بی سروپا کن، حبیب من!
مبانی تفکر اصلاح طلبی
دیدید من بیخودی به اصلاح طلبان امیدوار نبودم و آنها نشان دادند که بالاخره آن کاری را که باید بکنند، در موردش ساعتها حرف خواهند زد! بالاخره مشکل اصلاحات حل شد. و اصلاح طلبان که معمولا وقتی یکی شان یک جمله می گوید و از روی جوب می پرد، بلافاصله بقیه هم مثل بزگر دنبالش می دوند و همان جمله را تکرار می کنند، عبارت جدید را یاد گرفتند. بیطرف گفت: « مبانی تفکر اصلاح طلبی تدوین می شود.» معاون سیاسی دبیرکل جبهه مشارکت نیز اعلام کرد: « احزاب اصلاح طلب مبانی تفکر اصلاح طلبی را مورد بحث قرار می دهند.» موسوی لاری نیز در حالی که از حمام بیرون می دوید و « یافتم، یافتم» می گفت، اعلام کرد: « مبانی تفکر اصلاح طلبی با محوریت خاتمی در حال تدوین است.»، هدایت آقائی نیز گفت: « جلسات اصلاح طلبان برای تدوین مبانی تفکر اصلاح طلبی برگزار می شود.» آگاهان پیش بینی می کنند که تا فردا عصر جملات زیر نیز گفته خواهد شد:
علیرضا محجوب: « کارگران اصلاح طلب بزودی مبانی تفکر اصلاح طلبی را تدوین می کنند.»
محسن کدیور: « در تدوین مبانی تفکر اصلاح طلبی مساله ولایت با نگاهی نو بررسی می شود.»
مهدی کروبی:« اگر تا صبح بیدار بمانیم مبانی تفکر اصلاح طلبی بررسی می شود.»
عبدالکریم سروش: « کشف بی مغالطه مبانی تفکر اصلاح طلبی اراده استعجالی می خواهد.»
تو سفر کردی به کاراکاس…
تعجب می کنند، فکر کنید مثلا احمدی نژاد می خواهد یک سفر برود به کاراکاس، اولا که باید 150 نفر با خودش ببرد که دوستان و بستگان کاراکاس نرفته از دنیا نروند، ثانیا 150 نفر باید برای خودشان عینک دویست دلاری و برای خانواده شان سوغاتی بخرند. برای رفتن به سفر هم باید دو تا قرارداد الکی چند میلیون دلاری ببندند، وگرنه هیچ گاگولی حاضر نمی شود کنار این ستارگان جذاب آسمان آبی وطن مجانی بایستد. شوخی شوخی هر سفر احمدی نژاد به هر کشوری چندده میلیون دلار هزینه مستقیم دارد. طبیعی است که فکر می کنند که هر کسی به سفر می رود، همین خرج ها را می کند. بیخود نیست که گیر داده اند به خاتمی که خرج سفرهای خارجی را از کجا می آورد؟ روابط عمومی موسسه بین المللی گفت و گوی فرهنگها و تمدنها گفت: « هزینه سفرهای آقای خاتمی از سوی دعوت کنندگان تامین می شود و هیچ منبع داخلی در تامین هزینه ها نقشی ندارد.»
دادی، داد، دادند، داده می شد
البته ما هم سعی می کنیم خوش بین باشیم و فکر کنیم که هنوز اتفاق بدی که ممکن است بیفتد نیفتاده است. اصولا انسان به امید زنده است، چه برسد به آقای هاشمی که هم انسان است و هم زمان ماضی و مضارع و مستقبل را قاطی می کند. هاشمی رفسنجانی گفت: « نباید به خشکه مقدس ها اجازه سلطه بر کشور داد.»، کارشناسان زبان فارسی گفتند، نگوئیم « نباید به خشکه مقدس ها اجازه سلطه بر کشور داد.» بگوئیم « نباید به خشکه مقدس ها اجازه سلطه بر کشور داده می شد.»
شاعران در روز داوری
من می دانم که ناصر فیض یکی ازبزرگترین شاعران طنزسرای کشور است، و در این که ابوالفضل زروئی نصرآباد بی تردید طنزسرای کم نظیر و بسیار شیرینی است، هیچ شکی ندارم. به همین سیاق است رضا رفیع و عبدالرضا موسوی که هر دو طنزسرایان خوبی هستند. و همین طور بگویم که همه این افراد در تشخیص شعر طنز هم استادند، فقط یک مشکل دارم. این مشکل را هم بازگو نخواهم کرد. خودتان آن را پیدا کنید و اگر دوست داشتید سال آینده مشکل را حل کنید. اعضای هیات داوران بخش طنز جشنواره بین المللی شعر فجر شامل « منوچهر احترامی، ناصر فیض، محمدرضا ترکی، ابوالفضل زروئی نصرآباد و رضا رفیع» جوایز شاعران طنز را به « ناصر فیض، رضا رفیع، ابوالفضل زروئی نصرآباد و عبدالرضا موسوی» دادند. من فقط مانده ام که چرا به منوچهر احترامی و محمدرضا ترکی که واقعا شاعران خوبی هستند، جایزه ندادند؟ و می خواهم انتقاد کنم که چرا نام عبدالرضا موسوی در میان داوران نیست؟
فاطی فاطی فاطی فاطی، از دستت شده قروقاطی
این الهام هم از دست این فاطمه اره حسابی قاطی کرده است. بگو مجبوری اشعار سخت بخوانی که قاطی کنی و یادت برود؟ همان « چرخ چرخ عباسی، خدا منو نندازی» و « چشم چشم دو ابرو» را که بلد بودی می خواندی که نه سیخ بسوزد، نه کباب و نه گوجه فرنگی. آقای غلامحسین خان الهام، عرق ایرانی اش گل کرده و به جای « چو ایران نباشد تن من مباد» خوانده است « چو ایران نباشد سر من مباد.» متن کامل شعری که الهام با کمک فردوسی گفته است، چنین است:
چو ایران نباشد سر من مباد
سر من نباشد تن من مباد
سر من نباشد ته من کجاست؟
سروته فدای تمام شماست
اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
به از آن که همسر به دشمن دهیم
دریغ است ایران که وارون شود
کنام پلنگان داغون شود
چنین است رسم سرای کلفت
گهی هم سخنگوی او شعر گفت