به من پیشنهاد شد درباره جملهای که دکتر شریعتی خطاب به من نوشته بودند یعنی “اگر میخواهی اسیر دیکتاتوری نشی یک کار کن، بخوان بخوان بخوان!” صحبت کنم،من چون اهل فلسفه هستم درباره رابطه آگاهی و آزادی یا رابطه آگاهی با ضد آزادی یعنی اقتدار که یکی از اشکال آن دیکتاتوریست صحبت میکنم.» این جمله ممکن است در ابتدا این طور القا کند که با افزایش آگاهی آزاد میشویم و این دیدگاه در تاریخ فکر و اندیشه نگاه غالب بوده است، اما در آموزه شک گرایی این موضوع مطرح شد که ممکن است با افزایش آگاهی انسان آزادتر نشود.مفهوم قدرت در اندیشه “فوکو” تنها به شکل نظام سیاسی حاکم استبدادی یا غیراستبدادی نیست، بلکه قدرت به شکل شبکهای درکل جامعه پخش است و اصولا بدون شکل گیری گفتمان نمیتواند به خود جامه عمل بپوشاند.
یکی از شاخصههای شریعتی این است که بحث سه بعد زر ، زور و تزویر را مطرح کرد و شاید استحمار مهمترین کلید واژه دکتر شریعتی است که مساله تحمیق یا به استضعاف کشاندن از طریق آگاهی کاذب را مطرح میکند. اندیشه شریعتی، اندیشهای است که از آگاهی آغاز میشود، اندیشه شریعتی را باید به عنوان یکی از فلسفههای وجودی بررسی کرد.در این اندیشه هم در یزدان شناسی، انسان شناسی و هم در فلسفه تاریخ و اجتماعش آزادی ایده مرکزی است.این آزادی در ابتدا یک آزادی منفی است، یعنی از یک موقعیت اسارت بار آغاز میشود و این اولین تعریف از آزادی است؛ دوم آزادی مثبت است که به معنای وجودی کلمه است.
شکل نهادینه قدرت که به معنای دولت یا نظام سیاسی است، این مبارزه سیاسی در تفکر شریعتی اولین گام یا آغاز مبارزه در راه آزادی منفی و مثبت است. در تفکر شریعتی مبارزه برای آزادی از مبارزه برای عدالت جدا نیست. در انسان شناسی دکتر(علیشریعتی)، انسان بنابرخواست خدا آزاد است و مسئول اعمال خویش.
از اینجا وارد دورهای میشویم که نقد شریعتی نسبت به سنت و تاریخمان شروع میشود.روش شریعتی احیا گری و بازیابی است، او معتقد است که باید تجدیدنظر در سرابهای فکرمان با یک نقض رادیکال انجام شود. ما این دستاورد را داشتهایم که مستقل هستیم و داریم آرمانهایی را که به دنبالش بودیم تجربه میکنیم، آرمانهایی مانند آزادی، استقلال و جمهوری.در جامعه ما هم گرایشی وجود دارد که نسبت به مسایل مختلف اعتراض میکند.
ما در زمینههای مختلف مشکلاتی داریم، که بحث فرهنگی آن به ما مربوط میشود.از منظر حوزه تخصصی خودمان به آن وظیفه و رسالت روشنفکر که ارایه آگاهی است، کمتر از سطح انتظار پرداختهایم.
فلسفه آزادی، پرسشگری است، هنگامی که آزادی بیان، اندیشه و پرسشگری زیر سوال میرود نمیتوانیم فلسفه و فکر داشته باشیم. درباره تفاوت آزادی مثبت و منفی و اینکه آیا ایدئولوژی و آزادی مثبت جمع پذیرند یا خیر؟ در پاسخ باید به چهار زندان انسان که شریعتی مطرح میکند اشاره کرد در قسمت چهارم که آزادی مثبت شروع میشود در آنجا دیگر ایدئولوژی خاتمه مییابد و مرحله ایدئولوژی در آن بیمصداق است.
بحثهایی که امروزه مطرح میشود جدل روز سیاسی است و جنبه تبلیغاتی دارد. شریعتی در پاسخ به این سوال که به نظر میرسد دکتر شریعتی صرفا از نظر مذهبی با صفویه برخورد کرده وگرنه صفویه از نظر ایجاد هویت ملی ایرانی موفق عمل کرده است، اظهارکرد:« بحث دکتر یک بحث عقیدتی است، البته با روشی قزلباشها وحدت ملی ایجاد کردند که ما نمیتوانیم با آن موافق باشیم. از نظر جامعه شناسی میشود واژه روشنفکری و دین را با هم جمع کرد، اما برخی منطقیون و فیلسوفان میگویند این دو با هم جمع نمیشوند. ولی این به معنای آن نیست که درکی از دین در روشنفکری وجود نداشته باشد و یا نوعی از روشنفکری وجود نداشته باشد که دنبال تعالی و معنویت باشد.
منبع:آرمان روابط عمومی 29 خرداد